حق و باطل در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حق و باطل در قرآن. از مباحث مهم جهان بینی، بحث حق و باطل است. این بحث که در قرآن نیز به کرات از آن سخن به میان آمده است در چند قلمرو بررسی می شود.
بحث حق و باطل که در قرآن نیز به کرات از آن سخن به میان آمده است، در دو قلمرو مورد توجه و بررسی قرار می گیرد:در جهان بینیدر جامعه و تاریخاین مقاله بیشتر به قسمت دوم توجه دارد هر چند که خلاصه ای از بحث حق و باطل در جهان هستی نیز در آن مطرح می شود.
حق و باطل در جهان هستی
آیا نظام عالم نظام حق است؟ نظام راستین است؟ نظامی است آن چنان که باید باشد؟ آیا هر چیزی در این نظام کلی در جای خود قرار دارد؟ یا نه، نظام باطل است؟ در عالم هستی باطل راه دارد؟ چیزهایی هست که نباید باشد؟ کل نظام، پوچ و بی هدف و بی غایت است؟ در برابر این پرسش ها و نظایر آن، اندیشمندان و متفکران چند دسته شده اند: عده ای نظر اول را بر گزیده اند و برخی نظر دوم را، و گروهی دیگر به نظری متفاوت با هر دو دسته قبلی معتقد شده اند. بعضی فیلسوفان ، و از آن جمله اکثر مادیین، نسبت به جهان (و نیز نسبت به انسان) بد بین بوده اند و جهان را در مجموع خود یک امر نبایستنی و نامطلوب و کور و کر و بی هدف می دانسته اند. در مقابل، الهیون و مکاتب الهی و خصوصا اسلام به طور قاطع و صریح خلقت عالم را بر حق می دانند و آن را عین خیر و نیکی و حسن می شمارند و بر آنند که هیچ کاستی و زیادتی در آن راه ندارد و باطل و لغو و بازیچه نیست و هیچ امر نبایستنی در نظام جهان هستی وجود ندارد:الذی احسن کل شی ء خلقه ، قال ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه پروردگار ما خلقت هر چیز را نیکو ساخت، و هر آنچه لازمه خلقتش بود به او اعطا کرد.نظریه سومین گروه این است که جهان (و انسان) ترکیبی است از خیر و شر، نیمی مطلوب و نیمی نامطلوب است؛ نیمی بایستنی و نیمی نبایستنی است. گرچه بحث خیر و شر را در کتاب عدل الهی به تفصیل شرح داده ایم، اما در اینجا نیز به مناسبت اشاره ای به آن می کنیم. در حکمت الهی،اصالت در هستی با حق است، با خیر است، با حسن و کمال و زیبایی است؛ باطل ها، شرور، نقص ها و زشتی ها در نهایت امر و در تحلیل نهایی به نیستی ها منتهی می شوند نه به هستی ها. شر از آن جهت که هست شر نیست، بلکه از آن جهت که منشا نیستی در شیء دیگری می شود شر است.به این ترتیب، نظام هستی را اگر از آن جهت که هستی است نظر کنیم، باطل و ماهیت و نیستی در آن راه ندارد. از بالا که نگاه کنیم نور است، اما از پایین که نگاه کنیم سایه می بینیم. سایه یک جسم لازمه جسم است که در عین این که اصالت ندارد (و هر چه هست نور است) اما به واسطه آن جسم برای ذهن ما نمود پیدا می کند. سایه چیزی نیست جز نبودن نور در یک محدوده و بودن نور در اطراف آن.
حق و باطل در جامعه و تاریخ
قسمت دوم بحث حق و باطل مربوط می شود به بشر و جامعه و تاریخ. در این قلمرو کاری نداریم به کل عالم هستی که آیا نظامش خیر است، کامل است، احسن است یا نیست، بلکه سوال در لیاقت خود بشر است که این چه موجودی است؟ یک موجود حق جو، عدالت خواه، ارزش خواه و نور طلب است یا برعکس یک موجود شریر، مفسد، خونریز، ظالم و... است؟ و یا آنکه انسان ها برخی طرفدار حق اند و برخی طرفدار باطل، و این ها با هم در ستیزند؟در اینجا هم چند نظریه وجود دارد. یک نظر این است که : انسان به حسب جنس، موجودی است شرور و بد خواه و ظالم که جز قتل و غارت و دزدی و حیله و دروغ از او سر نمی زند.این تفکر انحرافی که از فرنگی ها گرفته شده بود توسط صادق هدایت در میان ایرانیان مطرح شد. او همیشه در نوشته هایش چهره های زشت زندگی را مجسم می کرد؛ مثل لجن زاری که جز لجن و گندیدگی چیزی در آن نیست و کرم هایی در این لجن زار، زندگی کثیفشان را ادامه می دهند. عاقبت هم تحت تاثیر حرف های خودش خود کشی کرد.
نگاهی به قرآن
...

پیشنهاد کاربران

بپرس