حسن سعید تهرانى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیت الله شیخ حسن سعید در زمره عالمان سخت کوش و دانشوران دردشناسی است که عمر بابرکت خود را وقف تحصیل علم و معرفت، گسترش دین و دفاع از حریم تشیع کرد. او عطش انسان های تشنه حق را که در اقصی نقاط عالم بودند، به خوبی درک می کرد. با وجود کسالتی که چندین سال متوالی دامنگیرش بود، مشکلات جهان اسلام را به خوبی احساس می کرد.
ناملایماتی که به خواسته صورت های گوناگون برای امت بپا شیعه بروز می یافت، قلب بیمارش را در فشاری جانکاه قرار می داد، خود می گفت: «آن چه که گه گاهی به گوشم می رسد و مطالبی را که از خارج و داخل، بر حسب اتفاق، آگاهی پیدا می کنم همه دست به دست می دهند و قلب مجروح مرا آزار داده و راحتی را از من سلب می کنند گویی در میان آتش می سوزم و چاره ای جز دریدن نیست. تنها یاد خداست که در تمام موارد پشتیبان و نگهبان است و نیرو می بخشد».
او نسبت به امور مسلمین احساس مسئولیت می کرد. لحظه ای از دفاع، نسبت به مقدسات و شعائر مذهبی و مسئله ولایت غافل نماند و شاید بتوان زندگی و مرگ او را در عبارت «عاش سعیدا و مات سعیدا» خلاصه کرد. آیت الله حسن سعید همواره به نیازهای فرهنگی و اجتماعی زمانی که در آن می زیست، توجه داشت و مصداق سخن امام صادق علیه السلام بود که می فرماید: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس» همت او بر این بود که در اندیشه های التقاطی غریقی را نجات دهد و در این مسیر رنج فراوانی تحمل کرد و بارها تحسین علما و اهل پژوهش را، به خاطر سخنرانی ها و نوشته های آموزنده اش برانگیخت.
جد وی، میرزا مسیح مجتهد تهرانی استرآبادی (1193-1263 ه.ق) با مجاهدتی توان فرسا در زمره کاروان فقاهت قرار گرفت و گروه زیادی از شیعیان نقاط شمالی، غربی و مرکزی ایران او را به عنوان مرجع خویش پذیرفتند. میرزا مسیح ضمن آن که راهنمای مسایل دینی و احکام شرعی و گشاینده گره های اجتماعی جامعه بود، چون احساس کرد «دیو سلطه» می خواهد فرشته عزت شیعیان را در چنگال خود نابود کند، رهبری قیام پرخروش را به دوش گرفت و بر علیه سیاستمداران روس در جامعه ستم زده عصر قاجاریه بپاخاست.
بنا به توصیه وی مردم تهران در شعبان 1244 ه.ق، به سفارت روس یورش بردند تا «گریبایدوف» - وزیر مختار روس - را از برخی خلاف کاری و اجحاف هایی که بر شیعیان روا می داشت، برحذر دارند. در این ماجرا عده ای از مردم به شهادت رسیدند. «گریبایدوف» و مقداری از همراهان او نیز به هلاکت رسیدند. البته میرزا مسیح فرمان به کشتن کسی را نداده بود بلکه رفتار ناهنجار وزیر مختار چنین حادثه ای را پدید آورد.
فضل و کمال این مرجع عالیقدر و مجتهد مبارز، از طریق یکی از فرزندانش، میرزا ابوالحسن ادامه یافت و از او به حاج «میرزا آقا بزرگ» و پس از وی به حاج میرزا عبدالله تهرانی، پدر آیت الله حسن سعید، منتقل شد.
آیت الله حاج میرزا عبدالله، از علمای طراز اول تهران، به سال 1305 ه.ق، در این دیار دیده به جهان گشود و مدتی در تهران نزد علمایی چون؛ شیخ علی نوری، میرزا سید محمد تنکابنی، حاج میرزا مسیح طالقانی، میرزا هاشم شفتی، حاج آقا بزرگ ساوجی و آقا شیخ باقر معزالدوله به تحصیل علوم دینی پرداخت.
در سال 1330 ه.ق، در بازگشت از مکه به نجف اشرف رفت و در آن سامان از محضر آیات عظام نائینی، شریعت، آقا ضیاء الدین عراقی و سید احمد کربلایی استفاده کرد و در سال 1333 ه.ق، به تهران بازگشت. بعد از ارتحال پدرش چند سالی امامت مسجد جامع تهران را به عهده گرفت و در سال 1342 ه.ق که مراجع عالیقدر شیعه از عراق به ایران تبعید شدند، او به استقبال شتافت و همراه آنان به قم آمد.

پیشنهاد کاربران

بپرس