[ویکی فقه] حس گرایی کافران (قرآن). مشرکین اعتقاد دارند حیاتی نیست مگر همین حیات دنیایی ما که با آن در دنیا زندگی می کنیم، پس لایزال بعضی از ما یعنی سالخوردگان می میرند، و بعضی دیگر یعنی اخلاف و نسلهای جدید زنده می مانند، و ما را جز دهر و روزگار کسی هلاک نمی کند، این گذشت زمان است که هر نوی را کهنه، و هر سالمی را فاسد، و هر زنده ای را آماده مرگ می سازد.
قرآن کریم در مورد اعتقاد کافران حس گرا به انحصار زندگی در دنیا می فرماید: «... یقول الذین کفروا ان هـذا الا اسـطیر الاولین• وقالوا ان هی الا حیاتنا الدنیا وما نحن بمبعوثین» ... و کافران می گویند اینها افسانه های پیشینیان است• آنها گفتند: چیزی جز این زندگی دنیا نیست و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد. «وقال الملا من قومه الذین کفروا... واترفنـهم فی الحیوة الدنیا ما هـذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه ویشرب مما تشربون• ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما نحن بمبعوثین» ولی اشرافیان خود خواه قوم او که کافر شده بودند ...و ناز و نعمت در زندگی دنیا به آنها داده بودیم گفتند: این بشری است مثل شما! از آنچه شما می خورید می خورد و از آنچه می نوشید می نوشد! • غیر از این زندگی دنیا چیزی در کار نیست، پیوسته گروهی از ما می میرند و نسل دیگری جای آنها را می گیرید و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد. «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر...» آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیا در کار نیست، گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند، و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی کند... .
اعتقادات مشرکین
مشرکین گفتند حیاتی نیست مگر همین حیات دنیایی ما که با آن در دنیا زندگی می کنیم، پس لایزال بعضی از ما یعنی سالخوردگان می میرند، و بعضی دیگر یعنی اخلاف و نسلهای جدید زنده می مانند، و ما را جز دهر و روزگار کسی هلاک نمی کند، این گذشت زمان است که هر نوی را کهنه، و هر سالمی را فاسد، و هر زنده ای را آماده مرگ می سازد، پس مساءله مرگ عبارت از انتقال از خانه ای به خانه دیگر که منتهی به بعث و بازگشت به سوی خدا باشد نیست.
اعتقاد وثنی ها
و چه بسا که این کلام، گفتار بعضی از جاهلان و عوام از وثنیت عرب باشد، و گر نه با عقیده وثنیت سازگار نیست، چون عقیده ای که در بین وثنی ها دائر است عقیده تناسخ است، و آن این است که وقتی انسان (البته انسان تکامل نیافته) می میرد، جانش به کالبدی منتقل می شود که در حال خلقت است، حال اگر جانی که از بدن قبلی جدا شده در آن بدن سعادتی کسب کرده بوده، منتقل به بدنی جدید می شود، و در آن بدن متنعم و سعادتمند می گردد، و اگر در بدن اول شقاوت کسب کرده باشد، به بدنی متعلق می شود که در آن معذب باشد، تا کیفر عمل خود را ببیند، و همچنین از این بدن به بدنی دیگر. و این وثنی ها منکر استناد مرگ به وساطت ملائکه نیستند، آنها نیز قائلند که مرگ هم مانند زندگی به وساطت ملائکه انجام می شود.
قرآن کریم در مورد اعتقاد کافران حس گرا به انحصار زندگی در دنیا می فرماید: «... یقول الذین کفروا ان هـذا الا اسـطیر الاولین• وقالوا ان هی الا حیاتنا الدنیا وما نحن بمبعوثین» ... و کافران می گویند اینها افسانه های پیشینیان است• آنها گفتند: چیزی جز این زندگی دنیا نیست و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد. «وقال الملا من قومه الذین کفروا... واترفنـهم فی الحیوة الدنیا ما هـذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه ویشرب مما تشربون• ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما نحن بمبعوثین» ولی اشرافیان خود خواه قوم او که کافر شده بودند ...و ناز و نعمت در زندگی دنیا به آنها داده بودیم گفتند: این بشری است مثل شما! از آنچه شما می خورید می خورد و از آنچه می نوشید می نوشد! • غیر از این زندگی دنیا چیزی در کار نیست، پیوسته گروهی از ما می میرند و نسل دیگری جای آنها را می گیرید و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد. «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر...» آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیا در کار نیست، گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند، و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی کند... .
اعتقادات مشرکین
مشرکین گفتند حیاتی نیست مگر همین حیات دنیایی ما که با آن در دنیا زندگی می کنیم، پس لایزال بعضی از ما یعنی سالخوردگان می میرند، و بعضی دیگر یعنی اخلاف و نسلهای جدید زنده می مانند، و ما را جز دهر و روزگار کسی هلاک نمی کند، این گذشت زمان است که هر نوی را کهنه، و هر سالمی را فاسد، و هر زنده ای را آماده مرگ می سازد، پس مساءله مرگ عبارت از انتقال از خانه ای به خانه دیگر که منتهی به بعث و بازگشت به سوی خدا باشد نیست.
اعتقاد وثنی ها
و چه بسا که این کلام، گفتار بعضی از جاهلان و عوام از وثنیت عرب باشد، و گر نه با عقیده وثنیت سازگار نیست، چون عقیده ای که در بین وثنی ها دائر است عقیده تناسخ است، و آن این است که وقتی انسان (البته انسان تکامل نیافته) می میرد، جانش به کالبدی منتقل می شود که در حال خلقت است، حال اگر جانی که از بدن قبلی جدا شده در آن بدن سعادتی کسب کرده بوده، منتقل به بدنی جدید می شود، و در آن بدن متنعم و سعادتمند می گردد، و اگر در بدن اول شقاوت کسب کرده باشد، به بدنی متعلق می شود که در آن معذب باشد، تا کیفر عمل خود را ببیند، و همچنین از این بدن به بدنی دیگر. و این وثنی ها منکر استناد مرگ به وساطت ملائکه نیستند، آنها نیز قائلند که مرگ هم مانند زندگی به وساطت ملائکه انجام می شود.
wikifeqh: حس گرایی_کافران_(قرآن)