حدیث یوم الدار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حدیث یومُ الدّار، مشهور به حدیث یوم الإنذار و حدیث عشیره، روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) که در آن، از خویشاوندان خود می خواهد دعوت او را بپذیرند و اسلام بیاورند و در ضمن آن به وصایت و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب (علیه السلام) تصریح می کند.
پس از سه سال از رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم)، فرشته وحی نازل شد و فرمان خداوند را برای دعوت خویشاوندان و بستگان نزدیک به او ابلاغ کرد: «وَ اَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ اِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون؛ خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن، و بال و پر (مهر و نرمی) خود را برای مؤمنان که از تو پیروی کرده اند، پهن کن و اگر از تو نافرمانی کنند، بگو: من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم». (سوره شعراء که آیات انذار در آن است، پس از سوره واقعه نازل شده و سپس به ترتیب سوره نمل، سوره قصص، سوره اسراء، سوره یونس، سوره هود، سوره یوسف و آن گاه سوره حجر که فرمان علنی شدن دعوت پیامبر «فَاصْدَع بِما تُؤْمر» جزو آن است، نازل شده است.) با نزول این آیه، پیامبر خاتم به علی (علیه السلام) دستور داد غذایی که تمام آن، یک ران گوسفند و یک من شیر بود، آماده سازد و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند تا امر خداوند را به آنان ابلاغ کند و علی (علیه السلام) چنین کرد. حدود چهل نفر جمع شدند که در میان آنان ابوطالب، حمزه و ابولهب نیز بودند. غذا (چنان که اشاره شد) کم بود و به صورت عادی برای آن جمعیت کافی نبود؛ اما همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد.ابولهب گفت: «این (اشاره به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم)) جادو کرده است». سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) خارج کرد و پیامبر از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) بار دیگر علی (علیه السلام) ماموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیه و از خویشاوندان پیامبر دعوت کند. بار دوم و یا بار سوم حضرت ختمی مرتبت پس از صرف غذا فرمود: «یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ اِنِّی وَاللَّهِ مَا اَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِاَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ اِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ قَدْ اَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَی اَنْ اَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَاَیکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْاَمْرِ عَلَی اَنْ یکُونَ اَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می کند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»هیچ کدام پاسخ ندادند. علی (علیه السلام) که از همه کوچک تر بود، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری می کنم». پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «اِنَّ هَذَا اَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَاَطِیعُوا؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید». جمعیت برخاستند؛ در حالی که می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: «محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی (در حالی که از همه کوچک تر است)».
← نام های ماجرا
مرحوم علامه امینی، هفت گونه و هفت صورت از منابع اهل سنت نقل کرده است.
← صورت اول
ابن تیمیه که بنیان گذار فکری وهابیت به شمار می رود، با این که حدیث «یوم الدار» به نحو صورت چهارم را در کتاب منهاج السنه نقل کرده، گفته است این حدیث جعلی و ضعیف است. وی هیچ گونه دلیلی بر ضعف و جعل آن ارائه نکرده است. تنها معیار برای صحیح نبودن حدیث، نزد او این است که بیانگر فضایل اهل بیت و امام علی (علیه السلام) است.برخی دیگر برای اشکال بر سند حدیث ابومریم عبدالغفار بن قاسم را تضعیف کرده اند. تنها ضعف و جرم شیعه بودن است؛ با این که جمعی وی را مدح کرده اند؛ همچون ابن عقده چنان که در لسان المیزان، آمده است و حفاظ ستّه پیش گفته از او حدیث نقل کرده اند و هیچ یک به سبب ابو مریم، حدیث را تضعیف نکرده اند. امامت در کودکی، تایید یا تردید؟:اسکافی در کتاب «النقض العثمانیه»، بعد از ذکر حدیث، این سؤالات را درباره آن مطرح کرده است: آیا تهیه ی طعام به عهده ی طفل غیرممیز قرار می گیرد؟ و به عهده کودکی غیرعاقل؟ آیا کودکی ۵ ساله یا هفت ساله، امین اسرار نبوت قرار می گیرد؟ و آیا در بین پیرمردان و کهنسالان جز عاقل ورزیده دعوت می شود؟ و آیا پیامبر دست برادری و جانشینی و خلافت جز به کسی می دهد که اهلیت (و قابلیت) این را داشته باشد؟! و به حَد تکلیف رسیده باشد و توان تحمل ولایت خدا و دشمنی با دشمنان او را داشته باشد؟حدیث «یوم الدار» به صورت ها و سندهای مختلفش برای یک انسان مُنصف کافی است تا با ملاحظه آن به راحتی دلالت آن را بر امامت و خلافت بلافصل امام علی (علیه السلام) بپذیرد؛ ولی بوده اند و خواهند بود کسانی که با بهانه هایی، این حدیث را نپذیرند و یا به گونه ای در آن شبهه ایجاد کنند و اگر این دو راه را بسته دیدند، دست به تحریف بزنند.راستی چه سری بود که این کودک با هم دوره های خود مانوس نبود؟ و با همسن و سالان خود همراه نبود؟ و با کودکان دیگر بعد از اسلامش بازی نمی کرد... بلکه نمی بینم، مگر آن که بر اسلامش باقی است، در امرش مصمم و در محقق ساختن سخنانش با رفتارش جدی است، اسلامش را با عفت و زهد خویش تصدیق کرد و با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) از بین آن جمعیت همراه شد. پس او امین و همراه پیامبر در دنیا و آخرت شد بر شهوتش غالب شد و بر (هواهای) نفس صبر کرد. وی برای رسیدن به فوز عاقبت و ثواب آخرت، در خطبه اش آغاز ایمانش را به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) چنین بیان می کند: وقتی به درخواست قُریش، پیامبر درخت را خواند و از جا کنده شد و نزد او آمد، قریش تهمت ساحر بودن به او زدند؛ ولی من به خدا و رسولش ایمان آوردم و در دعوت درخت تصدیقش کردم و شهادت دادم که آمدن درخت به امر خدا برای تصدیق نبوت و برهان و حجتی بر دعوت او بوده است.راستی ایمانی صحیح تر، محکم تر و مطمئن تر از این می توان یافت؟ ولی چه می شود کرد که برای شدت عصبانیت عثمانی و کینه او و نیز تعصب جاحظ و انحراف او چاره ای نیست.اسکافی با سؤالات متعدد، مسئله را بسیار ظریف تایید می کند؛ ولی این شبهه نیز القا می شود که چگونه یک کودک لیاقت پیدا می کند مخزن اسرار نبوت و تحمل کننده ی بار ولایت و امامت باشد؟ برای رفع این شبهه می گوییم خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوت مفتخر ساخت. اکنون به دو نمونه ذیل توجه شود:۱. نبوت حضرت عیسی (علیه السلام) در کودکی: وقتی مریم به فرزندش عیسی (علیه السلام) اشاره کرد، آن ها گفتند: «چگونه کودک سخن می گوید؟» عیسی (علیه السلام) به اذن الهی به سخن آمد. «قالَ اِنِّی عَبْدُاللَّهِ آتانِی الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیا؛ (کودک) گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».۲. اعطای کتاب و مقام نبوت در کودکی به حضرت یحیی (علیه السلام): خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یا یحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الْحُکْمَ صَبِیا؛ ای یحیی! کتاب (خدا) را به جد و جهد بگیر و (ما) از کودکی به او حکم (نبوت) دادیم».وقتی خداوند حکیم و قادر، مقام نبوت را به خردسالی عطا کند، قادر و توانا است که مقام امامت را نیز به کودکی و یا نوجوانی و نونهالی عطا فرماید.
تحریف یا جنایت تاریخی
...

[ویکی شیعه] حدیث یومُ الدّار، مشهور به حدیث یوم الإنذار و حدیث عشیره، روایتی از پیامبر اکرم(ص)که در آن، از خویشاوندان خود می خواهد دعوت او را بپذیرند و اسلام بیاورند و در ضمن آن به وصایت و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب(ع) تصریح می کند. بنابر منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری، این حدیث پس از آن صادر شد که در سال سوم بعثت، طبق آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه انذار، پیامبر مامور شد تا خویشاوندان نزدیک خویش را به اسلام دعوت کند.
این حدیث از جمله ادلّۀ متکلمان امامیه در اثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع) است.
«یوم» در عربی به معنای روز است. مردمان عرب گاه این کلمه را به معنای واقعه نیز به کار می برده اند؛ بدین صورت که وقتی واقعه ای مهم روی می داده از این کلمه و واقعه مورد نظر ترکیبی اضافی می ساخته اند. برای مثال، از معانی یوم الجمل «واقعه جمل» یا «جنگ جمل» است. بدین ترتیب، معنای یوم الدار، «واقعه خانه پیامبر» است؛ زیر مراد از «الدار» در این حدیث، خانه پیامبر است. مورخان و مفسران با تعابیر «یوم الدّار» به معنای واقعۀ خانه پیامبر(ص)، «بدء الدّعوة» به معنای آغاز دعوت و «یوْمُ الْاِنذار» به معنای واقعۀ هشدار از این رویداد یاد کرده اند. در منابع تاریخی و روایی، از روز و واقعه کشته شدن عثمان بن عفان نیز به «یوم الدار» تعبیر شده است.

[ویکی اهل البیت] کلیدواژه: امام علی علیه السلام، جانشینی پیامبر، حدیث یوم الدار، آیه انذار، وصی
پس از سه سال از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فرشته وحی نازل شد و فرمان خداوند را برای دعوت خویشاوندان و بستگان نزدیک به او ابلاغ کرد: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون؛ خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن، و بال و پر (مهر و نرمی) خود را برای مؤمنان که از تو پیروی کرده اند، پهن کن و اگر از تو نافرمانی کنند، بگو: من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم».
با نزول این آیه، پیامبر خاتم به علی علیه السلام دستور داد غذایی که تمام آن، یک ران گوسفند و یک من شیر بود، آماده سازد و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند تا امر خداوند را به آنان ابلاغ کند و علی علیه السلام چنین کرد. حدود چهل نفر جمع شدند که در میان آنان ابوطالب، حمزه و ابولهب نیز بودند. غذا (چنان که اشاره شد) کم بود و به صورت عادی برای آن جمعیت کافی نبود؛ اما همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد.
ابولهب گفت: «این (اشاره به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) جادو کرده است». سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خارج کرد و پیامبر از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بار دیگر علی علیه السلام مأموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیه و از خویشاوندان پیامبر دعوت کند. بار دوم و یا بار سوم حضرت ختمی مرتبت پس از صرف غذا فرمود: «یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَی أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَأَیکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می کند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»
هیچ کدام پاسخ ندادند. علی علیه السلام که از همه کوچک تر بود، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری می کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید». جمعیت برخاستند؛ در حالی که می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: «محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی (در حالی که از همه کوچک تر است)».
این قضیه در میان مورخان و مفسران به نام های «یوم الدار»؛ روزی که در خانه پیامبر جمع شدند»، «بدء الدعوة، آغاز دعوت» و «یوْمُ الْاِنذار» یاد شده است. جمع زیادی از مورخان و مفسران آن را نقل کرده اند.
مرحوم علامه امینی، هفت گونه و هفت صورت از منابع اهل سنت نقل کرده است که صورت اول همان بود که نقل شد؛ اما به صورت های دیگر به اختصار اشاره می شود:

پیشنهاد کاربران

بپرس