[ویکی فقه] حدوث و قدم در اصطلاح فلاسفه ، دارای دو تعریف می باشد و به همین جهت ، حدوث ذاتی نیز در لسان ایشان، به دو صورت تعریف شده است که در این مبحث به برخی از تعاریف حدوث و قدم ذاتی اشاره می شود.
عده ای معتقدند، حدوث ذاتی یعنی مسبوق بودن وجود شیء به عدمی که در مرتبه ذات آن تقرر دارد؛ یعنی مسبوق بودن ذاتی وجود شیء به عم آن و قدیم ذاتی یعنی مسبوق نبودن ذاتی وجود شیء به چنین عدمی است. در مقابل، عده ای دیگر حدوث ذاتی را به «مسبوق بودن ذاتی وجود شیء به وجود غیر خودش و محتاج بودن شیء در وجودش به غیر خودش» و قدم ذاتی را به «مسبوق نبودن وجود شیء به وجود غیر خودش» تفسیر نموده اند. حدوث ذاتی بر طبق این تعبیر، با حدوث ذاتی ملازم است. به این معنا که وجود شیء به عدم آن مسبوق است؛ زیرا اگر وجود شیء، ذاتا مسبوق به غیر خودش باشد، آن شیء ذاتا مسبوق به عدم خود در آن مرتبه خواهد بود. طبق هر دو تفسیر، شیء دارای ماهیت ، ذاتا استحقاق عدم و حدوث ذاتی دارد و استحقاق وجود از جانب غیر به آن افاضه می شود؛ زیرا طبق تعریف اول، هر شیء دارای ماهیت، ممکن است و هر ممکن ذاتا استحقاق عدم دارد و استحقاق وجود از جانب غیر بدان افاضه می شود. بنابراین عدم ذاتا برای هر ماهیتی ثابت است. ولی وجود به واسطه غیر برای آن ثابت می شود و از طرفی دیگر آنچه بالذات برای هر شی ثابت است، بر چیزی که بالعرض برای آن ثابت می باشد، مقدم است. پس وجود هر ممکن مسبوق به عدم آن می باشد و تاخر ذاتی نسبت به آن دارد، یعنی هر ممکنی حادث است.
اشکال استحقاق ذاتی عدم برای ممکنات
ممکن است بر استحقاق ذاتی عدم برای ممکنات، ایرادی به ذهن خطور کند. مبنی بر اینکه: هر ممکنی، ذاتا استحقاق عدم ندارد؛ زیرا در غیر این صورت، وجودش ممتنع خواهد بود نه ممکن. زیرا چیزی که در ذات شیء وجود دارد، قابل انفکاک از آن نیست و طبق فرض، این شیء، ذاتا مستحق عدم است. بنابراین برای فرار از این اشکال، نهایت چیزی که در مورد ممکنات می توان گفت این است که، چون ممکن، ممکن است و نسبتش به وجود و عدم یکسان است و اقتضای هیچکدام را ندارد، ذاتا نه مصداق وجود است نه عدم. پس همانگونه که از جانب علت بیرونی استحقاق وجود می یابد، از جانب علت بیرونی (یا به عبارت بهتر، عدم علت بیرونی) مستحق عدم نیز می شود. پس هیچ یک از وجود و عدم ، در ممکن بر دیگری تقدم ندارد و نمی توان گفت «وجود ممکن که از جانب غیر است، مسبوق به عدم ذاتی است.»
← پاسخ اشکال مذکور
این موضوع و بحث های مرتبط با آن در اصل مربوط به مبحث فعل واجب الوجود هستند و در حقیقت مفاهیم عناوین و اصطلاحاتی از قبیل: «حدوث ذاتی»، ابداع ، تقدم علی و غیره همگی جوابهای سؤالهای متعدد و گوناگون و حاصل مجادلات و مناقشاتی هستند که پیرامون چگونگی انجام «فعل حق»، به عمل آمده است. سوالاتی که در این زمینه مطرح است این است که آیا فعل حق، مسبوق به عدم است؟ آیا این افعال از روی اراده حق متعال صادر شده است؟ آیا افعال او، منوط به حصول شرایط و زمانی خاص است؟ آیا فعل او همان علم اوست و آیا علم و اراده و قدرت و حیات و سایر ویژگی های واجب الوجود، صفاتی زائد بر ذات حق اند؟ یا همان ذات حق هستند و همه چیز او، از جمله فعل او، همانند ذات او قدیم و ازلی و ابدی است؟ عده ای بر این عقیده هستند که فعل حق و صدور ممکنات از او، باید مسبوق به عدم و زمان بوده و نباید قدمت آن به قدمت ذات حق باشد و الا مستلزم تعدد قدما و برابری و همزمانی علت و معلول و همسانی بین خالق و مخلوق پیش می آید. عده ای دیگر از حکما، از جمله شیخ اشراق ، بر این نظرند که عالم باید قدیم باشد؛ زیرا عالم، ممکن است و ممکن هم برای موجود شدن نیازمند مرجح است و ذات واجب الوجود که علت تام و مرجح کامل همه ممکنات است، همیشه بوده است. پس عالم هم باید، همیشه بوده باشد.
نکات
...
عده ای معتقدند، حدوث ذاتی یعنی مسبوق بودن وجود شیء به عدمی که در مرتبه ذات آن تقرر دارد؛ یعنی مسبوق بودن ذاتی وجود شیء به عم آن و قدیم ذاتی یعنی مسبوق نبودن ذاتی وجود شیء به چنین عدمی است. در مقابل، عده ای دیگر حدوث ذاتی را به «مسبوق بودن ذاتی وجود شیء به وجود غیر خودش و محتاج بودن شیء در وجودش به غیر خودش» و قدم ذاتی را به «مسبوق نبودن وجود شیء به وجود غیر خودش» تفسیر نموده اند. حدوث ذاتی بر طبق این تعبیر، با حدوث ذاتی ملازم است. به این معنا که وجود شیء به عدم آن مسبوق است؛ زیرا اگر وجود شیء، ذاتا مسبوق به غیر خودش باشد، آن شیء ذاتا مسبوق به عدم خود در آن مرتبه خواهد بود. طبق هر دو تفسیر، شیء دارای ماهیت ، ذاتا استحقاق عدم و حدوث ذاتی دارد و استحقاق وجود از جانب غیر به آن افاضه می شود؛ زیرا طبق تعریف اول، هر شیء دارای ماهیت، ممکن است و هر ممکن ذاتا استحقاق عدم دارد و استحقاق وجود از جانب غیر بدان افاضه می شود. بنابراین عدم ذاتا برای هر ماهیتی ثابت است. ولی وجود به واسطه غیر برای آن ثابت می شود و از طرفی دیگر آنچه بالذات برای هر شی ثابت است، بر چیزی که بالعرض برای آن ثابت می باشد، مقدم است. پس وجود هر ممکن مسبوق به عدم آن می باشد و تاخر ذاتی نسبت به آن دارد، یعنی هر ممکنی حادث است.
اشکال استحقاق ذاتی عدم برای ممکنات
ممکن است بر استحقاق ذاتی عدم برای ممکنات، ایرادی به ذهن خطور کند. مبنی بر اینکه: هر ممکنی، ذاتا استحقاق عدم ندارد؛ زیرا در غیر این صورت، وجودش ممتنع خواهد بود نه ممکن. زیرا چیزی که در ذات شیء وجود دارد، قابل انفکاک از آن نیست و طبق فرض، این شیء، ذاتا مستحق عدم است. بنابراین برای فرار از این اشکال، نهایت چیزی که در مورد ممکنات می توان گفت این است که، چون ممکن، ممکن است و نسبتش به وجود و عدم یکسان است و اقتضای هیچکدام را ندارد، ذاتا نه مصداق وجود است نه عدم. پس همانگونه که از جانب علت بیرونی استحقاق وجود می یابد، از جانب علت بیرونی (یا به عبارت بهتر، عدم علت بیرونی) مستحق عدم نیز می شود. پس هیچ یک از وجود و عدم ، در ممکن بر دیگری تقدم ندارد و نمی توان گفت «وجود ممکن که از جانب غیر است، مسبوق به عدم ذاتی است.»
← پاسخ اشکال مذکور
این موضوع و بحث های مرتبط با آن در اصل مربوط به مبحث فعل واجب الوجود هستند و در حقیقت مفاهیم عناوین و اصطلاحاتی از قبیل: «حدوث ذاتی»، ابداع ، تقدم علی و غیره همگی جوابهای سؤالهای متعدد و گوناگون و حاصل مجادلات و مناقشاتی هستند که پیرامون چگونگی انجام «فعل حق»، به عمل آمده است. سوالاتی که در این زمینه مطرح است این است که آیا فعل حق، مسبوق به عدم است؟ آیا این افعال از روی اراده حق متعال صادر شده است؟ آیا افعال او، منوط به حصول شرایط و زمانی خاص است؟ آیا فعل او همان علم اوست و آیا علم و اراده و قدرت و حیات و سایر ویژگی های واجب الوجود، صفاتی زائد بر ذات حق اند؟ یا همان ذات حق هستند و همه چیز او، از جمله فعل او، همانند ذات او قدیم و ازلی و ابدی است؟ عده ای بر این عقیده هستند که فعل حق و صدور ممکنات از او، باید مسبوق به عدم و زمان بوده و نباید قدمت آن به قدمت ذات حق باشد و الا مستلزم تعدد قدما و برابری و همزمانی علت و معلول و همسانی بین خالق و مخلوق پیش می آید. عده ای دیگر از حکما، از جمله شیخ اشراق ، بر این نظرند که عالم باید قدیم باشد؛ زیرا عالم، ممکن است و ممکن هم برای موجود شدن نیازمند مرجح است و ذات واجب الوجود که علت تام و مرجح کامل همه ممکنات است، همیشه بوده است. پس عالم هم باید، همیشه بوده باشد.
نکات
...
wikifeqh: حدوث_و_قدم_ذاتی