میرزا جلال الدین میرانشاه یا امیرانشاه ( ۸۱۰–۷۹۹ ق / ۱۴۰۸–۱۳۹۶ م ) پسر سوم تیمور لنگ در سال ۷۶۹ هـ. ق. به دنیا آمد و در عهد پدر به فرمانروائی عراق و آذربایجان و دیاربکر و شام رسید. در اواخر زندگی پدرش، دچار پریشانی مغز شد و با وجود این حال پس از مرگ پدر سه سال سلطنت کرد تا سرانجام در سال ۸۱۰ هـ. ق. در جنگ با سپاه قراقویونلو در حدود آذربایجان به دست قرایوسف ترکمان ( ۱۳۹۰–۱۴۲۰ م ) کشته شد. میرانشاه فرزندان بسیاری داشت و شاهان گورکانی هند همگی از نسل وی می باشند. [ ۱] از پسران او به میرزا ابابکر و امیرزاده محمدعمر و خلیل سلطان که از امیران و جانشینان تیمور بود، می توان اشاره نمود. همچنین یکی از پسران وی به نام میرزا محمد بعدها پدر ابوسعید گورکان و پدر پدربزرگ بابر، مؤسس امپراتوری مغول می شود.
تیمور در پایان یورش پنج ساله خود و به هنگام بازگشت به سمرقند، آذربایجان و ولایات غربی ایران را به پسرش جلال الدین میرانشاه سپرد. آذربایجان در آن زمان شامل استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و همچنین جمهوری آذربایجان و جمهوی ارمنستان و بخش هایی از ترکیه فعلی نیز بود؛ ولی چندی بعد در پایان لشکرکشی به هند، خبرهایی از آذربایجان به تیمور رسید که حاکی از آشفتگی اوضاع و ادامه اغتشاشات در ایران بود. [ ۲]
او از طرف پدر یازده سال حاکم آذربایجان بود. نسبت به کمال خجندی توجه و علاقه داشته است. [ ۳]
پسرش میرانشاه که حکومت آذربایجان به او واگذار شده بود به سبب آسیبی که از پیشامد سقوط از اسب به مغزش وارد آمد، دچار پریشانی حواس شد. بعد از این حادثه، میرانشاه به کارهای بی رویه ای دست زد که با این اعمال خود، اداره حکومت را دچار مشکل و اختلال نمود. به طوری که در آن آشفتگی و پریشان حالی، بخش عمده ای از عواید خزانه را تلف و عده ای از بزرگان شهر را به قتل رساند. همچنین برخی از ابنیه را نیز ویران نمود. [ ۲] او در همین حالت جنون بود که دستور داد استخوانهای خواجه رشیدالدین فضل اللّه را از مسجدی که در ربع رشیدی تبریز بود بیرون آوردند و در قبرستان یهودیان بخاک سپردند. [ ۳]
با این حال میرانشاه به مجرد آگاهی از حرکت تیمور، بر سبیل پوزش به اردوی پدر آمد. به این ترتیب تیمور او را از حکومت معزول کرد و پسر میرانشاه یعنی میرزا ابابکر را به جای او به امارت برگزید. از طرفی عده ای از مصاحبانش هم که در این جریانات مهم به تشویق و الزام او در این اقدامات شده بودند به خصوص که برخی از آنان از جمله علماء و موسیقی دانان عصر محسوب می شدند، به اتهام دخالت در این بی رسمیها به امر تیمور، توقیف و بلافاصله تسلیم دارِ مجازات شدند. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفتیمور در پایان یورش پنج ساله خود و به هنگام بازگشت به سمرقند، آذربایجان و ولایات غربی ایران را به پسرش جلال الدین میرانشاه سپرد. آذربایجان در آن زمان شامل استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و همچنین جمهوری آذربایجان و جمهوی ارمنستان و بخش هایی از ترکیه فعلی نیز بود؛ ولی چندی بعد در پایان لشکرکشی به هند، خبرهایی از آذربایجان به تیمور رسید که حاکی از آشفتگی اوضاع و ادامه اغتشاشات در ایران بود. [ ۲]
او از طرف پدر یازده سال حاکم آذربایجان بود. نسبت به کمال خجندی توجه و علاقه داشته است. [ ۳]
پسرش میرانشاه که حکومت آذربایجان به او واگذار شده بود به سبب آسیبی که از پیشامد سقوط از اسب به مغزش وارد آمد، دچار پریشانی حواس شد. بعد از این حادثه، میرانشاه به کارهای بی رویه ای دست زد که با این اعمال خود، اداره حکومت را دچار مشکل و اختلال نمود. به طوری که در آن آشفتگی و پریشان حالی، بخش عمده ای از عواید خزانه را تلف و عده ای از بزرگان شهر را به قتل رساند. همچنین برخی از ابنیه را نیز ویران نمود. [ ۲] او در همین حالت جنون بود که دستور داد استخوانهای خواجه رشیدالدین فضل اللّه را از مسجدی که در ربع رشیدی تبریز بود بیرون آوردند و در قبرستان یهودیان بخاک سپردند. [ ۳]
با این حال میرانشاه به مجرد آگاهی از حرکت تیمور، بر سبیل پوزش به اردوی پدر آمد. به این ترتیب تیمور او را از حکومت معزول کرد و پسر میرانشاه یعنی میرزا ابابکر را به جای او به امارت برگزید. از طرفی عده ای از مصاحبانش هم که در این جریانات مهم به تشویق و الزام او در این اقدامات شده بودند به خصوص که برخی از آنان از جمله علماء و موسیقی دانان عصر محسوب می شدند، به اتهام دخالت در این بی رسمیها به امر تیمور، توقیف و بلافاصله تسلیم دارِ مجازات شدند. [ ۲]