جبر و اختیار انسان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از مسائل متفرع بر عدل و حکمت الهی، مختار بودن انسان در افعالی است که در مدار تکلیف قرار گرفته، و انسان بر آنها ستایش و نکوهش می شود؛ زیرا تکلیف نمودن انسان مجبور و ستایش و یا نکوهش او بر کاری که از وی صادر گردیده قبیح و نارواست، و به مقتضای اصل عدل و حکمت، خداوند از افعال قبیح منزه است.
امام علی (علیه السّلام) در رد اندیشه آنان که قضا و قدر الهی را مستلزم مجبور بودن انسان می دانند، فرموده است:«لو کان کذلک لبطل الثواب و العقاب، و الامر و النهی و الزجر، و لسقط معنی الوعد و الوعید، و لم یکن علی مسیء لائمة و لا لمحسن محمدة؛ اگر چنین بود، هر آئینه ثواب و عقاب، امر و نهی و تنبیه باطل بود و وعده و وعید بی اساس، و بدکار را نکوهش و نیکوکار را ستایشی نبود.»محمد بن عجلان از امام صادق (علیه السّلام) پرسید:آیا خداوند بندگان را بر انجام کارها مجبور نموده است؟امام (علیه السّلام) پاسخ داد:«الله اعدل من ان یجبر عبدا علی فعل ثم یعذبه علیه؛ خداوند عادل تر از آن است که بنده ای را بر کاری مجبور سازد آن گاه او را عقوبت دهد.»حسن بن علی وشاء از امام رضا (علیه السّلام) پرسید:آیا خداوند بندگان را بر انجام گناهان مجبور کرده است؟امام (علیه السّلام) پاسخ داد:«الله اعدل و احکم من ذلک؛ خداوند عادل تر و حکیم تر از آن است که چنین کاری را انجام دهد»در روایات یاد شده بر منافات داشتن جبر با عدل و حکمت خداوند، و با تکلیف و وعده و وعید و پاداش و کیفر الهی تصریح و تاکید شده است.
جبر از نگاه عدلیه
متکلمان عدلیه نیز، نظریه جبر را مخالف عدل الهی دانسته و با استناد به عدل و حکمت خداوند، بر مختار بودن انسان استدلال نموده اند، چنان که واصل بن عطا گفته است:«ان الباری تعالی عدل حکیم... و لا یجوز ان یرید من العباد خلاف ما یامر، و یحتم علیهم شیئا ثم یجازیهم علیه؛ خداوند عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر می کند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.»ابن میثم بحرانی، پس از اشاره به این که مختار بودن انسان امری است بدیهی و به اقامه برهان نیاز ندارد، وجوهی تنبیهی را یادآور شده است که دو نمونه آن عبارتند از:۱. هر عاقلی مدح بر احسان، و ذم بر عدوان را نیکو می داند، و این مطلب متفرع بر این است که نیکوکار و بدکار فاعل فعل خویش باشند.۲. ما با درک وجدانی می یابیم که افعالمان تابع انگیزه های ما هستند و اختیار، معنایی جز این ندارد. محقق طوسی نیز فاعلیت و اختیار انسان را بدیهی دانسته و گفته است:«و الضرورة قاضیه باستناد افعالنا الینا؛ درک بدیهی، گواه بر این است که افعال ما مستند به ما می باشند.»
آراء متکلمان در تفسیر اختیار
دلایل عقلی و نقلی یاد شده اصل اختیار را برای انسان ثابت می کند. بر این اساس، اعتقاد به جبر در افعال باطل است. اکنون باید دید، متکلمان اسلامی اختیار را چگونه تفسیر کرده اند. در تفسیر اختیار، سه دیدگاه مطرح شده است که عبارتند از:۱. دیدگاه تفویض ۲. دیدگاه کسب ۳. دیدگاه امر بین الامرین.اینک به بررسی این سه دیدگاه می پردازیم:
← نظریه تفویض
...

پیشنهاد کاربران

بپرس