تکذیب حق

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تکذیب حق (قرآن). تهمت جادوگری ساده ترین و شایع ترین تهمت ها به پیامبران و تکذیب حق است و سرچشمه این تکذیب، روحیه سرکش انسان است.
تکذیب دیرینه حق از سوی اقوام گذشته:•«ثم بعثنا من بعده رسلا الی قومهم فجاءوهم بالبینـت فما کانوا لیؤمنوا بما کذبوا به من قبل کذلک نطبع علی قلوب المعتدین ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملاه بـایـتنا فاستکبروا وکانوا قومـا مجرمین فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین:آن گاه پس از وی (نوح) رسولانی (چون هود و صالح و لوط ) را به سوی قومشان برانگیختیم، پس برای آنها دلایل روشن (در اثبات توحید و نبوت خویش) آوردند ولی آنها حاضر نبودند به آنچه (خودشان یا پدرانشان) پیش از آن تکذیب کرده بودند ایمان آورند. این گونه ما بر دل های تجاوزکاران مهر (شقاوت) می نهیم.سپس بعد از آنها موسی و هارون را با آیات (و دلایل نه گانه) خود به سوی فرعون و سران قوم او برانگیختیم؛ پس تکبر و سرکشی ورزیدند و آنها گروهی گنهکار بودند.پس چون حق (ادلّه و معجزات موسی) از جانب ما به آنها رسید، گفتند: بی شک این جادویی آشکار است.» فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت حق موسی و هارون ع سرباز زدند، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند" (فَاسْتَکْبَرُوا).آنها به خاطر کبر و خود برتربینی و نداشتن روح تواضع، واقعیت های روشن را در دعوت موسی نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار هم چنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ ).فرعونیان در برابر دعوت حق در نخستین مرحله به انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعی مبادرت می ورزند، چنان که قرآن می گوید: " هنگامی که حق از نزد ما به سوی آنها آمد (با اینکه آن را از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکاری است"! (فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ ). این تهمت و تکذیب چیزی است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام ص دیده می شود.
بزرگ ترین ظلم
تکذیب حق، بزرگ ترین ظلم:•«ومن اظلم ممن افتری علی الله کذبـا او کذب بالحق لما جاءه...:و چه کسی است ستمکارتر از آن که بر خداوند دروغ بندد (و بگوید خدا بت ها را شریک و مقرّب و شفیع خود قرار داده) یا حق را چون بدو رسد (مانند نبوت پیامبر و کتاب او) تکذیب نماید؟! آیا در دوزخ جایگاهی برای کافران نیست؟» نعبیر «ومن اظلم ممن افتری علی الله کذبـا»در آیات متعددی از قرآن آمده است. در آیات مورد بحث، منکران و تکذیب کنندگان حق را ستمکارترین انسان ها معرفی می کند. یعنی نفی دعوت پیامبر راستین در واقع نفی سخنان خدا است و آن را به دروغ نسبت دادن ، اصولا تکذیب پیامبر تکذیب خدا است ، و دروغ بستن بر کسی که جز از طرف خدا سخن نمی گوید، دروغ بستن بر ذات پاک خدا محسوب می شود.همانگونه که تاکنون مکرر گفته ایم در قرآن مجید در چندین آیه گروهی به عنوان ستمکارترین مردم با تعبیر اظلم معرفی شده اند، در حالی که ظاهرا کارهای آنها با هم مختلف است و ممکن نیست چند گروه با داشتن چند کار مختلف هر کدام ستمکارترین مردم شمرده شوند، بلکه باید گروهی ستمکار یا ستمکارتر و گروه دیگری ستمکارترین بوده باشند.ولی همانگونه که در جواب این سؤ ال می گوییم ریشه تمام این اعمال به یک چیز یعنی شرک و تکذیب آیات الهی باز می گردد، که بالاترین تهمت هاست.
اعراض و تکذیب
تکذیب حق، با اعراض از آیات خدا:•«وما تاتیهم من ءایة من ءایـت ربهم الا کانوا عنها معرضین فقد کذبوا بالحق لما جاءهم...:و هیچ نشانه و معجزه ای از نشانه های پروردگارشان بر آنها نمی آید مگر آنکه از (پذیرش) آن روی گردانند. همانا آنها حق را (قرآن و معجزات را) هنگامی که بر آنها آمد تکذیب کردند، پس به زودی خبرهای آنچه به آن استهزاء می کردند (کیفرهای موعود آن) به آنان خواهد رسید.» در این آیه به روح لجاجت و بی اعتنایی و تکبر مشرکان در برابر حق و نشانه های خدا اشاره کرده، می گوید:" آنها چنان لجوج و بی اعتنا هستند که هر نشانه ای از نشانه های پروردگار را می بینند، فورا از آن روی برمی گردانند". یعنی ابتدایی ترین شرط هدایت و راهیابی که تحقیق و جستجوگری است در آنها وجود ندارد، نه تنها شور و عشق یافتن حق در وجود آنان نیست که همانند تشنگانی که به دنبال آب می دوند در جستجوی حق باشند، بلکه اگر چشمه آبی زلال بر در خانه آنها بجوشد صورت از آن برگردانده و اصلا به آن نگاه نمی کنند، حتی اگر این آیات از طرف پروردگار آنها باشد (ربهم) و به منظور تربیت و و تکامل خود آنها نازل گردد! این روحیه منحصر به دوران جاهلیت و مشرکان عرب نبوده، الان هم بسیاری را می بینیم که در یک عمر شصت ساله حتی، زحمت یک ساعت تحقیق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود نمی دهند، سهل است اگر کتاب و نوشته ای در این زمینه به دست آنها بیفتد به آن نگاه نمی کنند، و اگر کسی با آنها در این باره سخن گوید، گوش فرا نمی دهند، اینها جاهلان لجوج و بی خبری هستند که ممکن است گاهی در کسوت دانشمند ظاهر شوند! سپس به نتیجه این عمل آنها اشاره کرده و، می گوید:" نتیجه این شد که آنها حق را به هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند" در حالی که اگر در آیات و نشانه های پروردگار دقت می نمودند، حق را بخوبی می دیدند و می شناختند و باور می کردند (فَقَدْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ )." و نتیجه این تکذیب را بزودی دریافت خواهند داشت، و خبر آنچه را به باد مسخره گرفتند به آنها می رسد" (فَسَوْفَ یأْتِیهِمْ أَنْباءُ ما کانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُنَ ) در دو آیه فوق در حقیقت اشاره به سه مرحله از کفر شده که مرحله به مرحله تشدید می گردد، نخست مرحله اعراض و روی گردانیدن، سپس مرحله تکذیب و بعدا مرحله استهزاء و مسخره کردن حقایق و آیات خدا. این امر نشان می دهد که انسان در طریق کفر در یک مرحله متوقف نمی شود بلکه هر چه پیش می رود بر شدت انکار و عداوت و دشمنی با حق و بیگانگی از خدا می افزاید.منظور از تهدید که در آخر آیه ذکر شده، این است که در آینده دور یا نزدیک عواقب شوم بی ایمانی دامن آنها را در دنیا و آخرت خواهد گرفت، آیات بعد نیز شاهد این تفسیر است.
تحیر و سردرگمی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس