تنسر
/tansar/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
گسسته شدن رسن یا پاره پاره فرو ریختن جامه و کاغذ ٠
دانشنامه آزاد فارسی
تَنْسَر
(یا: توسر) هیربدان هیربد دورۀ اردشیر بابکان، از گردآورندگان اَوستا. تنسر شخصیتی تاریخی است، امّا از زندگی او آگاهی چندان در دست نیست. مسعودی در مروج الذهب او را شاهزاده ای می داند که از شهریاری چشم پوشید و به زهد گرائید و صاحب مقامات عالی دینی شد. شهرت تنسر بیشتر به نامه ای است معروف به نامۀ تنسر، که به او منسوب داشته اند. این نامه ظاهراً از سوی تنسر به پادشاه طبرستان نوشته شده و در آن او را که از تغییر اوضاع و برقراری سلطنت جدید بی خبر بوده، به اطاعت از اردشیر خوانده است. نامۀ تنسر یکی از مهم ترین سندهای باقی مانده دربارۀ تشکیلات عهد ساسانی، و حاوی مطالب تاریخی، سیاسی و اخلاقی است. این نامه، که در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار مندرج است، ترجمۀ فارسی از نسخۀ عربی است، که ابن مقفع از اصل پهلوی ترجمه کرده بوده و اکنون از اصل و ترجمۀ عربی آن اثری در دست نیست. آرتور کریستنسن و مارکوارت معتقدند که این نامه از زبان تنسر جعل شده و تاریخ نگارش آن به زمان خسرو اول انوشیروان باز می گردد و انتساب نامه به تنسر و دوران اردشیر بابکان با مقاصد سیاسی و اجتماعی، با استفاده از اعتبار نام آن دو شخصیت، به عمد صورت گرفته است.
(یا: توسر) هیربدان هیربد دورۀ اردشیر بابکان، از گردآورندگان اَوستا. تنسر شخصیتی تاریخی است، امّا از زندگی او آگاهی چندان در دست نیست. مسعودی در مروج الذهب او را شاهزاده ای می داند که از شهریاری چشم پوشید و به زهد گرائید و صاحب مقامات عالی دینی شد. شهرت تنسر بیشتر به نامه ای است معروف به نامۀ تنسر، که به او منسوب داشته اند. این نامه ظاهراً از سوی تنسر به پادشاه طبرستان نوشته شده و در آن او را که از تغییر اوضاع و برقراری سلطنت جدید بی خبر بوده، به اطاعت از اردشیر خوانده است. نامۀ تنسر یکی از مهم ترین سندهای باقی مانده دربارۀ تشکیلات عهد ساسانی، و حاوی مطالب تاریخی، سیاسی و اخلاقی است. این نامه، که در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار مندرج است، ترجمۀ فارسی از نسخۀ عربی است، که ابن مقفع از اصل پهلوی ترجمه کرده بوده و اکنون از اصل و ترجمۀ عربی آن اثری در دست نیست. آرتور کریستنسن و مارکوارت معتقدند که این نامه از زبان تنسر جعل شده و تاریخ نگارش آن به زمان خسرو اول انوشیروان باز می گردد و انتساب نامه به تنسر و دوران اردشیر بابکان با مقاصد سیاسی و اجتماعی، با استفاده از اعتبار نام آن دو شخصیت، به عمد صورت گرفته است.
wikijoo: تنسر
پیشنهاد کاربران
تون سر ؛تو سر، توسر مایی بزرگ مایی ، اینک در لرستان تون بجای تو کار برد دارد. _ ( سردار )
تَنسَر یا توسر روحانی زردشتی در اواخرِ عصرِ اشکانی و از نزدیکان و حامیان اردشیر بابکان بود. تنسر پس از قدرت گیری اردشیر بابکان به او پیوست و سمت هیربدان هیربد را — که بالاترین مقام در میان هیربدان بود — داشت. او نویسندهٔ نامهٔ تنسر به گشنسب است که اصل آن به زبان فارسی میانه بود.
... [مشاهده متن کامل]
نام تنسر در منابع دورهٔ اسلامی به صورت تَنْسَر آمده است، اما بنا به ویژگی های الفبای خط پهلوی کتابی می تواند به صورت هایی همچون توْسَر و دوْسَر نیز خوانده شود زیرا در این خط، برای دو حرف «و» و «ن» تنها یک نشانه وجود دارد، اما با کشف و سپس خوانش سنگ نوشتهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زردشت، آشکار شد که شکل صحیح این نام در دورهٔ ساسانیان و در زبان فارسی میانه، «توْسَر» بوده است. دربارهٔ ریشهٔ این نام اختلاف نظر وجود دارد.
چون از تنسر در نوشته های ادبی و دینی زردشتی یاد شده، ولی در هیچ کدام از سنگ نوشته های دورهٔ ساسانیان اثری از او دیده نمی شود، و از سوی دیگر، نام کرتیر تنها در سنگ نوشته های خود او و سنگ نوشتهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زردشت و در گزارش های مانویان آمده است و در هیچ کدام از نوشته های ادبی و دینی زردشتی به چشم نمی آید، برخی از پژوهشگران، تنسر و کرتیر را یکی انگاشته اند. با وجود این، مری بویس، تنسر و کرتیر را دو چهرهٔ تاریخی جداگانه می داند و با اشاره به ناهمسانی نام شناختی این دو، نشان داد که کرتیر و تنسر، هر دو نام هایی خاص اند. همچنین بویس یادآور شد که دورهٔ زندگانی و فعالیت های مذهبی تنسر و کرتیر با همدیگر یکی نیستند. همچنین همانندی در ریخت نام های ابرسام و تنسر در پاره ای منابع تاریخی این پنداشت را به وجود آورده است که شاید تنسر و ابرسام یکی باشند، اما کریستنسن با اشاره به این که ریخت نوشتاری این دو نام در خط پهلوی و همچنین در خط عربی و فارسی بسیار متفاوت است و از سوی دیگر طبری در یک گزارش خود ابرسام را وُزرگ فرمذار اردشیر بابکان خوانده است و در گزارشی دیگر او را هَرْجَنْد می خواند، به خوبی نادرستی این عقیدهٔ را نشان داده است.
به گزارش نامهٔ تنسر به گشنسب، این نامه را تنسر، هیربدان هیربد در دورهٔ اردشیر بابکان، در پاسخ به گشنسب، پادشاه طبرستان و پَذَشْخوارْگَرْ و گیلان و دیلمان و رویان و دماوند نوشته بود که با نگرانی به پاره ای از فعالیت های پادشاه تازهٔ ایران می نگریست و از فرمانبرداری او خودداری ورزیده بود و تنسر در صدد بود تا به پرسش ها و نگرانی های وی پاسخ گوید. کهن ترین نوشتهٔ شناخته شده ای که در آن به تنسر و فعالیت هایش اشاره می شود، متن فارسی میانهٔ دینکرد است که در سدهٔ سوم هجری به کوشش آذرفَرْنْبَغْ فَرُّخْزادان و آذرباد ایمیدان گردآوری و تدوین شده است. دینکرد این روحانی زردشتی را، «هیربد» یا «هیربدان هیربد» دورهٔ اردشیر بابکان می داند و او را با ویژگی هایی همچون «راست دستور»، «پوریوتکیش پارسا»، و «سردار مینوی و پُرگفتار و راست گفتار پارسا» می ستاید و گزارش می دهد که تنسر به اشارهٔ اردشیر بابکان متن های پراکندهٔ مقدس اوستایی را گردآوردی کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
نام تنسر در منابع دورهٔ اسلامی به صورت تَنْسَر آمده است، اما بنا به ویژگی های الفبای خط پهلوی کتابی می تواند به صورت هایی همچون توْسَر و دوْسَر نیز خوانده شود زیرا در این خط، برای دو حرف «و» و «ن» تنها یک نشانه وجود دارد، اما با کشف و سپس خوانش سنگ نوشتهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زردشت، آشکار شد که شکل صحیح این نام در دورهٔ ساسانیان و در زبان فارسی میانه، «توْسَر» بوده است. دربارهٔ ریشهٔ این نام اختلاف نظر وجود دارد.
چون از تنسر در نوشته های ادبی و دینی زردشتی یاد شده، ولی در هیچ کدام از سنگ نوشته های دورهٔ ساسانیان اثری از او دیده نمی شود، و از سوی دیگر، نام کرتیر تنها در سنگ نوشته های خود او و سنگ نوشتهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زردشت و در گزارش های مانویان آمده است و در هیچ کدام از نوشته های ادبی و دینی زردشتی به چشم نمی آید، برخی از پژوهشگران، تنسر و کرتیر را یکی انگاشته اند. با وجود این، مری بویس، تنسر و کرتیر را دو چهرهٔ تاریخی جداگانه می داند و با اشاره به ناهمسانی نام شناختی این دو، نشان داد که کرتیر و تنسر، هر دو نام هایی خاص اند. همچنین بویس یادآور شد که دورهٔ زندگانی و فعالیت های مذهبی تنسر و کرتیر با همدیگر یکی نیستند. همچنین همانندی در ریخت نام های ابرسام و تنسر در پاره ای منابع تاریخی این پنداشت را به وجود آورده است که شاید تنسر و ابرسام یکی باشند، اما کریستنسن با اشاره به این که ریخت نوشتاری این دو نام در خط پهلوی و همچنین در خط عربی و فارسی بسیار متفاوت است و از سوی دیگر طبری در یک گزارش خود ابرسام را وُزرگ فرمذار اردشیر بابکان خوانده است و در گزارشی دیگر او را هَرْجَنْد می خواند، به خوبی نادرستی این عقیدهٔ را نشان داده است.
به گزارش نامهٔ تنسر به گشنسب، این نامه را تنسر، هیربدان هیربد در دورهٔ اردشیر بابکان، در پاسخ به گشنسب، پادشاه طبرستان و پَذَشْخوارْگَرْ و گیلان و دیلمان و رویان و دماوند نوشته بود که با نگرانی به پاره ای از فعالیت های پادشاه تازهٔ ایران می نگریست و از فرمانبرداری او خودداری ورزیده بود و تنسر در صدد بود تا به پرسش ها و نگرانی های وی پاسخ گوید. کهن ترین نوشتهٔ شناخته شده ای که در آن به تنسر و فعالیت هایش اشاره می شود، متن فارسی میانهٔ دینکرد است که در سدهٔ سوم هجری به کوشش آذرفَرْنْبَغْ فَرُّخْزادان و آذرباد ایمیدان گردآوری و تدوین شده است. دینکرد این روحانی زردشتی را، «هیربد» یا «هیربدان هیربد» دورهٔ اردشیر بابکان می داند و او را با ویژگی هایی همچون «راست دستور»، «پوریوتکیش پارسا»، و «سردار مینوی و پُرگفتار و راست گفتار پارسا» می ستاید و گزارش می دهد که تنسر به اشارهٔ اردشیر بابکان متن های پراکندهٔ مقدس اوستایی را گردآوردی کرده است.