تندی

/tondi/

مترادف تندی: سختی، شدت، پرخاش، تشدد، تغیر، حدت، خشونت، سورت، غضب، معاتبه ، سرعت، شتاب ، برندگی، تیزی، جلادت

متضاد تندی: رفق، شکیبایی، مدارا، ملایمت، کندی، بردباری

معنی انگلیسی:
acrimony, hotness, spiciness, celerity, expedition, fastness, haste, heat, quickness, rapidity, severity, sharpness, speed, speediness, strength, stringency, swiftness, velocity, virulence, rapidly, steepness, abruptness, harshness, vitriol

لغت نامه دهخدا

تندی. [ ت ُ ] ( حامص ) درشتی. ( آنندراج ). سختی و شدت و درشتی. ( ناظم الاطباء ). خشمگینی.غضبناکی. عصبانیت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
دل شاه ترکان پر از خشم و جوش
ز تندی نبودش به گفتار گوش.
فردوسی.
ز تندی پشیمانی آردْت بار
تو در بوستان تخم تندی مکار.
فردوسی.
فرستاده را هیچ پاسخ نداد
ز تندی کسری نیامدْش یاد.
فردوسی.
ز خیمه فرستاده را بازخواند
به تندی فراوان سخنها براند.
فردوسی.
پدر چون بدیدش بهم بر دو چشم
به تندی یکی بانگ برزد بخشم.
فردوسی.
بدو گفت بهرام کای تاجدار
اگر مهتری تخم تندی مکار.
فردوسی.
ز تندی به جوش آمدش خون و رگ
نشست از بر باره تیزتگ.
فردوسی.
ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان
تندی و سنگدلی پیشه تست ای دل و جان.
فرخی.
حاسد ملعون چرا خرم دل و خندان شود
گر زمانی بخت خواجه تندی و صفرا کند
تندی و صفرای بخت خواجه یک ساعت بود
ساعتی دیگر بصلح و دوستی مَبْدا کند.
منوچهری.
بگفت آزادگانش را به تندی
که از جنگ آوران زشت است کندی.
( ویس و رامین ).
دروغ و گزافه مران در سخن
بهر تندیی ، آنچه خواهی مکن.
اسدی.
جهان مست است نرمی کن که من ایدون شنیدستم
که با مستان و دیوانه حلیمی بهتر از تندی.
ناصرخسرو.
گفتم که مکن میر پدر تندی و تیزی
رحم آر بدین بیدل آسیمه سیر بر.
سوزنی.
به تندی گفتم ای بخت بلندم
نه تو قصابی و من گوسپندم.
نظامی.
دگر ره بانگ زد برخو به تندی
که با دولت نشایدکرد کندی.
نظامی.
شنید این سخن پیشوای ادب
به تندی برآشفت و گفت ای عجب.
( بوستان ).
چو کاری برآید به لطف و خوشی
چه حاجت به تندی و گردنکشی ؟
( بوستان ).
نشاید بنی آدم خاکزاد
که بر سر کند کبر و تندی و باد.
( گلستان ).
وگر عمری نوازی سفله ای را
به کمتر تندی آیدبا تو در جنگ.
( گلستان ).
نگارینا بهر تندی که میخواهی جوابم ده
که گر تلخ اتفاق افتد به شیرینی بیَندایی.
سعدی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - تیزی برندگی مقابل کندی . ۲ - حدت ( در مزه مانند مز. فلفل ) تند مزگی . ۳ - جلدی چالاکی چابکی . ۴ - خشمگینی غضبناکی عصبانیت . ۵ - غلظت رنگ سیری ( رنگ ) پر رنگی مقابل کمرنگی . ۶ - سراشیبی . ۷ - ( اسم ) هر جای سراشیب .
منسوب به تند السیر . پر سرعت .

فرهنگ معین

(تُ ) (حامص . ) ۱ - تیزی ، برندگی . ۲ - چابکی ، چالاکی . ۳ - ترش رویی ، بدخُلقی .

گویش مازنی

/tendi/ تندی – سرعت - خشونت ۳تیزی

دانشنامه عمومی

تندی (رمان). «تندی» ( انگلیسی: Intensity ) رمانی در ژانر ترسناک، تعلیق انگیز اثر دین کونتز است محصول سال ۱۹۹۵.
عکس تندی (رمان)

تندی (مزه). تندی احساس سوزش در زبان و دهان ایجاد می کند. مزه ای به نام تندی . این احساس مربوط به ماده ای است به نام کاپسی سین که در فلفل های تند وجود دارد. تندی یک مزه نیست چون مربوط به حس لامسه می شود. در آشپزی معمولاً ایجاد مزه تندی با اضافه کردن انواع فلفل به دست می آید. [ ۱]
عکس تندی (مزه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تُنْدی (speed)
فرمول
(یا: مقدار سرعت) آهنگ حرکت یک شیء. تندی متوسط(v)شیء را از تقسیم مسافت پیموده شده(s) بر زمانی که صرف حرکت شده است(t) به دست می آورند: (فرمول،مربوطه در تصویر کنار متن آمده است).واحدهای معمول تندی متربرثانیه و کیلومتربرساعت است. تندی کمیتی اسکالر (عددی) است که در آن جهت مطرح نیست. در کمیت بُرداری سرعت، مقدار (بزرگی) و جهت را درنظر می گیرند.
نیز ← نمودار_مسافت_ـ_زمان؛ نمودار_تندی_ـ_زمان

مترادف ها

acceleration (اسم)
شتاب، سرعت، تسریع، افزایش سرعت، تندی، تعجیل

speed (اسم)
شتاب، سرعت، تندی، وضع، حالت، کامیابی، میزان شتاب، درجه تندی

velocity (اسم)
شتاب، سرعت، تندی

rapidity (اسم)
سرعت، تندی

pace (اسم)
سرعت، تندی، شیوه، قدم، گام

rigor (اسم)
تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد

pungency (اسم)
تندی، زنندگی

celerity (اسم)
سرعت، تندی، چابکی

acerbity (اسم)
تندی، ترشی، دبشی، درشتی

fire (اسم)
تندی، تیر، حرارت، شلیک، حریق، اتش

acrimony (اسم)
تندی، رنجش، شدت

violence (اسم)
تندی، شدت، سختی، ستیز، بی حرمتی، جبر، خشونت، چیرگی، فشار، ستم، زور، بیدادگری، اشتلم

angularity (اسم)
تندی، زاویه داری، لاغری، گوشهداری

virulence (اسم)
تندی، خصومت، تلخی، واگیری، زهراگینی

heat (اسم)
تندی، نوبت، اشتیاق، حرارت، گرمی، گرما، وهله، تحریک جنسی زنان، طلب شدن جانور

impetuosity (اسم)
تندی، حرارت، بی پروایی، تهور

petulance (اسم)
تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی

choler (اسم)
تندی، خشم، صفرا

kick (اسم)
تندی، پس زنی، لگد

petulancy (اسم)
تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی

discourtesy (اسم)
تندی، خرق، خشونت، بی ادبی، بی نزاکتی، بی تربیتی، عدم نزاکت

fastness (اسم)
سرعت، تندی، استواری، سفتی، محکمی

inflammability (اسم)
تندی، قابلیت اشتعال، اتش گیری

tempest (اسم)
تندی، هیجان، جوش وخروش، تندباد، توفان

ginger (اسم)
تندی، حرارت، زنجبیل، زنجفیل

فارسی به عربی

تزوی , حرارة , حموضة , رکلة , زنجبیل , سرعة , عاصفة , عنف , نار

پیشنهاد کاربران

بپرس