تقوا و عجب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقوا و عجب (قرآن). پرهیز از عجب و خودستایی و خودپسندی، از جلو ه های تقواپیشگی می باشد.
پرهیز از عجب و خودپسندی، ثمره تقوا است:واذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد.و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید! » (لجاجت آنان بیشتر می شود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه می کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است .. فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی.... پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر می شناسد!
دیدگاه آیت الله مکارم
در این آیه می افزاید: هنگامی که او را از این عمل زشت نهی کنند، و به او گفته شود از خدا بترس (آتش لجاجت در درونش شعله ور می گردد) و لجاج و تعصب، او را به گناه می کشاند (و اذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم). او نه به اندرز ناصحان، گوش فرا می دهد، و نه به هشدارهای الهی بلکه پیوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافکاری هایش می افزاید، چنین کسی را جز آتش دوزخ رام نمی کند، و لذا در پایان آیه می فرماید: آتش دوزخ برای آنها کافی است و چه بد جایگاهی است (فحسبه جهنم و لبئس المهاد). در حقیقت این یکی از صفات زشت و ناپسند منافقان است که بر اثر تعصب و لجاجت خشک و خشونت آمیز در برابر هیچ حقیقتی تسلیم نمی شوند، و همین تعصب و غرور آنها را به بدترین گناهان می کشاند، بدیهی است این چوبهای کج، جز با آتش دوزخ راست نمی شوند!عزت، در اصل نقطه مقابل ذلت است، ولی در اینجا به معنی غرور و نخوت می باشد، ولی راغب در مفردات، این واژه را به معنی قدرت شکست ناپذیر تفسیر کرده و می گوید: گاهی مجازا به معنی غرور و نخوت نکوهیده آمده است، مانند آیه مورد بحث. به گفته بعضی از مفسران، خداوند این گونه اشخاص را به پنج وصف در آیات فوق توصیف کرده نخست اینکه: سخنانی فریبنده دارند، دیگر اینکه درون قلب آنها آلوده و تاریک است، سوم اینکه سرسخت ترین دشمنان اند، چهارم اینکه به هنگامی که زمینه ای پیش آید، نه بر انسانها رحم می کنند و نه بر حیوان و زراعت، پنجم اینکه بر اثر غرور و نخوت، اندرز هیچ ناصحی را پذیرا نیستند. زشتی این کار تا حدی است که این مطلب به صورت یک ضرب المثل درآمده که تزکیة المرء نفسه قبیحه: خودستایی زشت و ناپسند است. سرچشمه اصلی این عمل ناپسند عدم شناخت خویشتن است چرا که اگر انسان خود را به خوبی بشناسد کوچکی خود را در برابر عظمت پروردگار، و ناچیز بودن اعمالش را در برابر مسئولیت های سنگینی که بر عهده دارد، و نعمت های عظیمی را که خدا به او بخشیده بداند هرگز گام در جاده خودستایی نخواهد گذاشت غرور و غفلت و خود برتربینی و تفکرات جاهلی نیز انگیزه های دیگری برای این کار زشت است. خودستایی از آنجا که بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است مایه عقب ماندگی او است، چرا که رمز تکامل اعتراف به تقصیر و قبول وجود نقص ها و ضعف ها است. به همین دلیل اولیای خدا همیشه معترف به تقصیر خود در برابر وظائف الهی، بودند، و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خویش نهی می کردند. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه مورد بحث (فلا تزکوا انفسکم) آمده است: لا یفتخر احدکم بکثرة صلاته و صیامه و زکاته و نسکه، لان الله عزّوجلّ اعلم بمن اتقی.هیچ کس از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره افتخار کند زیرا خداوند پرهیزگاران شما را از همه بهتر می شناسد.امیرمؤمنان علی علیه السّلام در یکی از نامه هایی که برای معاویه نوشته، و مسائل بسیار مهمی را در آن یاد آوری کرده، می فرماید: و لو لا ما نهی الله عنه من تزکیة المرء نفسه لذکر ذاکر فضائل جمة، تعرفها قلوب المؤمنین، و لا تمجها آذان السامعین:اگر نه این بود که خداوند از خودستایی نهی کرده، گوینده، فضائل فراوانی را بر می شمرد که دل های آگاه مؤمنان با آن آشناست، و گوش های شنوندگان از شنیدنش ابا ندارد (منظور از گوینده خود امام علیه السّلام است).ناگفته نماند که گاه ضرورتهایی ایجاب می کند که انسان خود را با تمام امتیازاتی که دارد معرفی کند، چرا که بدون آن هدف های مقدسی پایمال می گردد، میان اینگونه سخنان، با خودستایی و تزکیه نفس تفاوت بسیار است. نمونه این سخن خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام است، در آن هنگام که می خواهد خود و خاندانش را به مردم شام معرفی کند، تا توطئه بنی امیه در زمینه خارجی بودن شهیدان کربلا عقیم گردد، و نقشه های شیطانی آنها نقش بر آب شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس