[ویکی فقه] تعصب مشرکان (قرآن). بر اساس آیات قرآن کریم استکبار و تعصب منشا بدبختی مشرکان متعصب مکه بوده است.
مشرکان جزیرة العرب، مردمی متعصب:•«فانما یسرنـه بلسانک لتبشر به المتقین وتنذر به قومـا لدا و کم اهلکنا قبلهم من قرن هل تحس منهم من احد او تسمع لهم رکزا::پس جز این نیست که این (قرآن) را (به واسطه تنظیم آن در ملأ اعلی به زبان عربی ) به زبان تو آسان کردیم تا پرهیزکاران را بشارت دهی و دشمنانی ستیزه جو را بیم رسانیو چه بسیار از مردم زمان ها که پیش از آنان هلاک کردیم، آیا هیچ یک از آنها را احساس می کنی، یا از آنها صدایی می شنوی؟.» این آیه شریفه، مایه تسکین و دلداری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و تلویحاً به او نوید می دهد که دشمنان لجوج تو به زودی نابود خواهند شد؛ چنان که بسیاری از حقّ ستیزان در گذشته به هلاکت رسیدند." لد" (با ضم لام و تشدید دال) جمع" الد" (بر وزن عدد) به معنی دشمنی است که خصومت شدید دارد، و به کسانی گفته می شود که در دشمنی کردن متعصب، لجوج و بی منطقند. آیه به عنوان دلداری به پیامبر ص و مؤمنان و نیز به عنوان تهدید و هشدار به همه دشمنان عنود و لجوج می گوید:" چه بسیار اقوام بی ایمان و گنهکاری را که قبل از اینها هلاک و نابود کردیم آن چنان محو و نابود شدند که اثری از آنها باقی نماند، آیا تو ای پیامبر! احدی از آنها را احساس می کنی؟ یا کمترین صدایی از آنان می شنوی"؟ (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً)." رکز" به معنی صدای آهسته است، و به چیزهایی که در زیر زمین پنهان می کنند" رکاز" گفته می شود، یعنی این اقوام ستمگر و دشمنان سرسخت حق و حقیقت آن چنان درهم کوبیده شدند که حتی صدای آهسته ای از آنان به گوش نمی رسد. در بسیاری از کتب حدیث و تفسیر اهل تسنن (علاوه بر شیعه) روایات متعددی در شان نزول آیه (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) از پیامبر اکرم ص نقل شده است که نشان می دهد نخستین بار این آیه در مورد علی ع نازل گردیده است، از جمله علامه زمخشری در کشاف و سبط ابن الجوزی در تذکره و گنجی شافعی و قرطبی در تفسیر مشهورش و محب الدین طبری در ذخائر العقبی و نیشابوری در تفسیر معروف خود، و ابن صباغ مالکی در فصول المهمه و سیوطی در در المنثور و هیثمی در صواعق المحرقه ، و آلوسی در روح المعانی را می توان نام برد.
استکبار و تعصب منشا بدبختی آنها
•«واقسموا بالله جهد ایمـنهم لئن جاءهم نذیر لیکونن اهدی من احدی الامم فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا اسْتِکْباراً فِی الْأَرْض ...:و (مشرکان) به سخت ترین سوگندهای خود به خدا سوگند یاد کردند که اگر برای آنها (پیامبر) بیم دهنده ای بیاید مسلّما (علاوه بر آنکه یکی از امم دارای نذیر شوند) ره یافته تر از آن امّتی که یگانه امّت هاست خواهند بود. پس چون بیم دهنده ای بر آنها آمد جز دوری و نفرت (از حق) بر آنها نیفزود، برای تکبرطلبی در روی زمین ...» ابتدا می فرماید:" آنها با نهایت تاکید سوگند یاد کردند اگر انذار کننده ای به سراغ شان بیاید به طور مسلم از همه امت ها هدایت یافته تر خواهند بود" (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ ) " ایمان" جمع یمین به معنی سوگند است، و در اصل یمین به معنی دست راست می باشد، اما از آنجا که به هنگام سوگند و بستن عهد و پیمان دست راست را به هم می دهند، و قسم یاد می کنند، این کلمه تدریجا در معنی سوگند به کار رفته است." جهد" از ماده" جهاد" به معنی تلاش و کوشش است، بنا بر این تعبیر" جهد ایمانهم" اشاره به سوگند مؤکد است.آری آنها هنگامی که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند که از بی وفائی ها و ناسپاسی ها و کارشکنی ها و جنایات امت های پیشین مخصوصا یهود نسبت به پیامبران شان سخن می گفت، بسیار تعجب می کردند و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لاف ها می زدند.اما هنگامی که" محک تجربه آمد به میان" و کوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملی شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند، به طوری که قرآن در دنباله همین آیه فرموده:" هنگامی که انذار کننده الهی آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزی بر آنها نیفزود"! (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).این تعبیر نشان می دهد که آنها قبلا نیز بر خلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند، قسمتی از آئین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمی شمردند، و هر روز به بهانه ای آن را زیر پا می گذاشتند، برای مستقلات عقلیه و فرمان خرد نیز ارج و بهایی قائل نبودند، و با قیام پیامبر اسلام ص و جریحه دار شدن تعصب جاهلانه آنها، و به خطر افتادن منافع نامشروع شان فاصله آنها از حق بیشتر شد، آری همیشه از حق فاصله داشتند و اکنون بیش از هر زمان. آیه بعد توضیحی است بر آنچه در آیه قبل گذشت، می گوید:" دوری آنها از حق به خاطر این بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند، و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند" (اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ ) . مشرکان وقتی شنیدند که هرگاه پیامبری برای یهودیان می آمد آنها لجاجت می کردند؛ سوگند یاد کردند و گفتند: ما چنین نیستیم، اگر پیامبری برای ما بیاید بدون لجاجت تسلیم او را می پذیریم، و از دیگر امّت ها زودتر و بهتر هدایت خواهیم شد ولی همین که پیامبر به سراغ شان آمد جز نفرت چیزی از خود نشان ندادند.خدا نکند کسانی که در انتظار حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) به سر می برند و می گویند: اگر بیاید ما چنین و چنان خواهیم کرد، هنگامی که تشریف بیاورند در برابرش جبهه بگیرند.
مشرکان متعصب گمراه تر از چهارپایان
پافشاری مشرکان عصر بعثت، بر مرام بت پرستی:•«واذا راوک ان یتخذونک الا هزوا اهـذا الذی بعث الله رسولا ان کاد لیضلنا عن ءالهتنا لولا ان صبرنا علیها وسوف یعلمون حین یرون العذاب من اضل سبیلا ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا::و چون تو را ببینند جز به مسخره ات نگیرند، (می گویند) آیا این است کسی که خدا او را به رسالت برانگیخته؟!به راستی نزدیک بود که ما را از خدایان مان گمراه سازد اگر ما بر (عبادت) آنها صبر نمی ورزیدیم! و آن گاه که عذاب (قبر یا برزخ یا قیامت) را ببینند خواهند دانست که چه کسی گمراه تر بوده است.» آیات مورد بحث بازگو کننده نمونه دیگری از منطق مشرکان و کیفیت برخورد آنها با پیامبر اسلام و دعوت راستین او است.نخست می گوید:" آنها هنگامی که تو را می بینند، تنها کاری که انجام می دهند این است که به باد مسخره ات گرفته می گویند آیا این همان کسی است که خدا او را به عنوان پیامبر مبعوث کرده است" (وَ إِذا رَأَوْکَ إِنْ یتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا) .چه ادعای بزرگی می کند؟ چه حرف عجیبی می زند؟ راستی مسخره است! ولی نباید فراموش کرد که پیامبر اسلام ص همان کسی بود که قبل از رسالت، چهل سال در میان آنها زندگی کرد، به امانت و صداقت و هوش و درایت معروف بود، اما هنگامی که سران کفر، منافع شان به خطر افتاد همه این مسائل را به دست فراموشی سپردند، و با سخریه و استهزاء، مساله دعوت پیامبر اسلام ص را با آن همه شواهد و دلائل گویا به باد مسخره گرفتند و حتی او را متهم به جنون کردند!سپس قرآن در ادامه گفتار مشرکان و از زبان آنها چنین نقل می کند:" اگر ما استقامت و پایداری بر پرستش خدایانمان نکنیم بیم آن می رود که این مرد ما را گمراه سازد" و ارتباط مان را با آنها قطع کند (إِنْ کادَ لَیضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیها). ولی قرآن از چند راه به آنها پاسخ می گوید نخست با یک جمله کوبنده به این گروه که اهل منطق نبودند چنین پاسخ می دهد:" هنگامی که عذاب الهی را دیدند به زودی می فهمند چه کسی گمراه بوده است"؟! (وَ سَوْفَ یعْلَمُونَ حِینَ یرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِیلًا).این عذاب ممکن است اشاره به عذاب قیامت باشد چنان که بعضی از مفسران مانند طبرسی در مجمع البیان گفته اند، و یا عذاب دنیا همچون شکست دردناک روز بدر و امثال آن، چنان که قرطبی در تفسیر معروف خود گفته است.و نیز ممکن است اشاره به هر دو باشد. بالآخره آخرین پاسخی که قرآن از این گروه گمراه می گوید این است که می گوید:" آیا تو گمان می کنی که اکثر آنها گوش شنوا دارند، یا می فهمند"؟! (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ ). نه آنها تنها مانند چهارپایانند، بلکه گمراه تر"! (إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُ ).یعنی سخریه ها و سخنان زننده و غیر منطقی آنها هرگز تو را ناراحت نکند چون آدمی یا باید خود دارای عقل باشد و آن را به کار گیرد (و مصداق" یعقلون" گردد) و یا اگر از علم و دانش برخوردار نیست از دانایان سخن بشنود (و مصداق یسمعون باشد) اما این گروه نه آنند و نه این، و به همین دلیل با چهار پایان تفاوتی ندارند، و روشن است که از چهارپا نمی توان توقعی داشت، جز نعره کشیدن و لگد زدن، و کارهای غیر منطقی انجام دادن.بلکه اینها از چهارپایان نیز بدبخت تر و بینواترند که آنها امکان تعقل و اندیشه ندارند، و اینها دارند و به چنان روزی افتاده اند!.
تعجب مشرکان متعصب
...
مشرکان جزیرة العرب، مردمی متعصب:•«فانما یسرنـه بلسانک لتبشر به المتقین وتنذر به قومـا لدا و کم اهلکنا قبلهم من قرن هل تحس منهم من احد او تسمع لهم رکزا::پس جز این نیست که این (قرآن) را (به واسطه تنظیم آن در ملأ اعلی به زبان عربی ) به زبان تو آسان کردیم تا پرهیزکاران را بشارت دهی و دشمنانی ستیزه جو را بیم رسانیو چه بسیار از مردم زمان ها که پیش از آنان هلاک کردیم، آیا هیچ یک از آنها را احساس می کنی، یا از آنها صدایی می شنوی؟.» این آیه شریفه، مایه تسکین و دلداری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و تلویحاً به او نوید می دهد که دشمنان لجوج تو به زودی نابود خواهند شد؛ چنان که بسیاری از حقّ ستیزان در گذشته به هلاکت رسیدند." لد" (با ضم لام و تشدید دال) جمع" الد" (بر وزن عدد) به معنی دشمنی است که خصومت شدید دارد، و به کسانی گفته می شود که در دشمنی کردن متعصب، لجوج و بی منطقند. آیه به عنوان دلداری به پیامبر ص و مؤمنان و نیز به عنوان تهدید و هشدار به همه دشمنان عنود و لجوج می گوید:" چه بسیار اقوام بی ایمان و گنهکاری را که قبل از اینها هلاک و نابود کردیم آن چنان محو و نابود شدند که اثری از آنها باقی نماند، آیا تو ای پیامبر! احدی از آنها را احساس می کنی؟ یا کمترین صدایی از آنان می شنوی"؟ (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً)." رکز" به معنی صدای آهسته است، و به چیزهایی که در زیر زمین پنهان می کنند" رکاز" گفته می شود، یعنی این اقوام ستمگر و دشمنان سرسخت حق و حقیقت آن چنان درهم کوبیده شدند که حتی صدای آهسته ای از آنان به گوش نمی رسد. در بسیاری از کتب حدیث و تفسیر اهل تسنن (علاوه بر شیعه) روایات متعددی در شان نزول آیه (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا) از پیامبر اکرم ص نقل شده است که نشان می دهد نخستین بار این آیه در مورد علی ع نازل گردیده است، از جمله علامه زمخشری در کشاف و سبط ابن الجوزی در تذکره و گنجی شافعی و قرطبی در تفسیر مشهورش و محب الدین طبری در ذخائر العقبی و نیشابوری در تفسیر معروف خود، و ابن صباغ مالکی در فصول المهمه و سیوطی در در المنثور و هیثمی در صواعق المحرقه ، و آلوسی در روح المعانی را می توان نام برد.
استکبار و تعصب منشا بدبختی آنها
•«واقسموا بالله جهد ایمـنهم لئن جاءهم نذیر لیکونن اهدی من احدی الامم فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا اسْتِکْباراً فِی الْأَرْض ...:و (مشرکان) به سخت ترین سوگندهای خود به خدا سوگند یاد کردند که اگر برای آنها (پیامبر) بیم دهنده ای بیاید مسلّما (علاوه بر آنکه یکی از امم دارای نذیر شوند) ره یافته تر از آن امّتی که یگانه امّت هاست خواهند بود. پس چون بیم دهنده ای بر آنها آمد جز دوری و نفرت (از حق) بر آنها نیفزود، برای تکبرطلبی در روی زمین ...» ابتدا می فرماید:" آنها با نهایت تاکید سوگند یاد کردند اگر انذار کننده ای به سراغ شان بیاید به طور مسلم از همه امت ها هدایت یافته تر خواهند بود" (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ ) " ایمان" جمع یمین به معنی سوگند است، و در اصل یمین به معنی دست راست می باشد، اما از آنجا که به هنگام سوگند و بستن عهد و پیمان دست راست را به هم می دهند، و قسم یاد می کنند، این کلمه تدریجا در معنی سوگند به کار رفته است." جهد" از ماده" جهاد" به معنی تلاش و کوشش است، بنا بر این تعبیر" جهد ایمانهم" اشاره به سوگند مؤکد است.آری آنها هنگامی که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند که از بی وفائی ها و ناسپاسی ها و کارشکنی ها و جنایات امت های پیشین مخصوصا یهود نسبت به پیامبران شان سخن می گفت، بسیار تعجب می کردند و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لاف ها می زدند.اما هنگامی که" محک تجربه آمد به میان" و کوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملی شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند، به طوری که قرآن در دنباله همین آیه فرموده:" هنگامی که انذار کننده الهی آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزی بر آنها نیفزود"! (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).این تعبیر نشان می دهد که آنها قبلا نیز بر خلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند، قسمتی از آئین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمی شمردند، و هر روز به بهانه ای آن را زیر پا می گذاشتند، برای مستقلات عقلیه و فرمان خرد نیز ارج و بهایی قائل نبودند، و با قیام پیامبر اسلام ص و جریحه دار شدن تعصب جاهلانه آنها، و به خطر افتادن منافع نامشروع شان فاصله آنها از حق بیشتر شد، آری همیشه از حق فاصله داشتند و اکنون بیش از هر زمان. آیه بعد توضیحی است بر آنچه در آیه قبل گذشت، می گوید:" دوری آنها از حق به خاطر این بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند، و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند" (اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ ) . مشرکان وقتی شنیدند که هرگاه پیامبری برای یهودیان می آمد آنها لجاجت می کردند؛ سوگند یاد کردند و گفتند: ما چنین نیستیم، اگر پیامبری برای ما بیاید بدون لجاجت تسلیم او را می پذیریم، و از دیگر امّت ها زودتر و بهتر هدایت خواهیم شد ولی همین که پیامبر به سراغ شان آمد جز نفرت چیزی از خود نشان ندادند.خدا نکند کسانی که در انتظار حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) به سر می برند و می گویند: اگر بیاید ما چنین و چنان خواهیم کرد، هنگامی که تشریف بیاورند در برابرش جبهه بگیرند.
مشرکان متعصب گمراه تر از چهارپایان
پافشاری مشرکان عصر بعثت، بر مرام بت پرستی:•«واذا راوک ان یتخذونک الا هزوا اهـذا الذی بعث الله رسولا ان کاد لیضلنا عن ءالهتنا لولا ان صبرنا علیها وسوف یعلمون حین یرون العذاب من اضل سبیلا ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا::و چون تو را ببینند جز به مسخره ات نگیرند، (می گویند) آیا این است کسی که خدا او را به رسالت برانگیخته؟!به راستی نزدیک بود که ما را از خدایان مان گمراه سازد اگر ما بر (عبادت) آنها صبر نمی ورزیدیم! و آن گاه که عذاب (قبر یا برزخ یا قیامت) را ببینند خواهند دانست که چه کسی گمراه تر بوده است.» آیات مورد بحث بازگو کننده نمونه دیگری از منطق مشرکان و کیفیت برخورد آنها با پیامبر اسلام و دعوت راستین او است.نخست می گوید:" آنها هنگامی که تو را می بینند، تنها کاری که انجام می دهند این است که به باد مسخره ات گرفته می گویند آیا این همان کسی است که خدا او را به عنوان پیامبر مبعوث کرده است" (وَ إِذا رَأَوْکَ إِنْ یتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا) .چه ادعای بزرگی می کند؟ چه حرف عجیبی می زند؟ راستی مسخره است! ولی نباید فراموش کرد که پیامبر اسلام ص همان کسی بود که قبل از رسالت، چهل سال در میان آنها زندگی کرد، به امانت و صداقت و هوش و درایت معروف بود، اما هنگامی که سران کفر، منافع شان به خطر افتاد همه این مسائل را به دست فراموشی سپردند، و با سخریه و استهزاء، مساله دعوت پیامبر اسلام ص را با آن همه شواهد و دلائل گویا به باد مسخره گرفتند و حتی او را متهم به جنون کردند!سپس قرآن در ادامه گفتار مشرکان و از زبان آنها چنین نقل می کند:" اگر ما استقامت و پایداری بر پرستش خدایانمان نکنیم بیم آن می رود که این مرد ما را گمراه سازد" و ارتباط مان را با آنها قطع کند (إِنْ کادَ لَیضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیها). ولی قرآن از چند راه به آنها پاسخ می گوید نخست با یک جمله کوبنده به این گروه که اهل منطق نبودند چنین پاسخ می دهد:" هنگامی که عذاب الهی را دیدند به زودی می فهمند چه کسی گمراه بوده است"؟! (وَ سَوْفَ یعْلَمُونَ حِینَ یرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِیلًا).این عذاب ممکن است اشاره به عذاب قیامت باشد چنان که بعضی از مفسران مانند طبرسی در مجمع البیان گفته اند، و یا عذاب دنیا همچون شکست دردناک روز بدر و امثال آن، چنان که قرطبی در تفسیر معروف خود گفته است.و نیز ممکن است اشاره به هر دو باشد. بالآخره آخرین پاسخی که قرآن از این گروه گمراه می گوید این است که می گوید:" آیا تو گمان می کنی که اکثر آنها گوش شنوا دارند، یا می فهمند"؟! (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ ). نه آنها تنها مانند چهارپایانند، بلکه گمراه تر"! (إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُ ).یعنی سخریه ها و سخنان زننده و غیر منطقی آنها هرگز تو را ناراحت نکند چون آدمی یا باید خود دارای عقل باشد و آن را به کار گیرد (و مصداق" یعقلون" گردد) و یا اگر از علم و دانش برخوردار نیست از دانایان سخن بشنود (و مصداق یسمعون باشد) اما این گروه نه آنند و نه این، و به همین دلیل با چهار پایان تفاوتی ندارند، و روشن است که از چهارپا نمی توان توقعی داشت، جز نعره کشیدن و لگد زدن، و کارهای غیر منطقی انجام دادن.بلکه اینها از چهارپایان نیز بدبخت تر و بینواترند که آنها امکان تعقل و اندیشه ندارند، و اینها دارند و به چنان روزی افتاده اند!.
تعجب مشرکان متعصب
...
wikifeqh: تعصب_مشرکان_(قرآن)