تصریح
/tasrih/
مترادف تصریح: آشکارایی، آشکارگویی، تأکید، وضوح ، آشکار گفتن، صریح بیان کردن
متضاد تصریح: تلمیح، تلویح
برابر پارسی: آشکار ساختن، بی پرده، رک وراست
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) پیدا کردن هویدا کردن . ۲ - روشن گفتن آشکار گفتن . ۳ - ( اسم ) پیدایی هویدایی . ۴ - آشکار گویی . جمع : تصریحات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. سخنی را صریح بیان کردن.
۳. امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تصریح به آن نوع سخن گفتنی اطلاق می شود که در آن احتمال خلاف ظاهر لفظ نمی رود. از آن به مناسبت در باب نکاح سخن رفته است.
تصریح یعنی روشن و آشکارا سخن گفتن.
احکام تصریح به خواستگاری
تصریح به خواستگاری زن با نبود مانع برای ازدواج با وی جایز، بلکه مستحب است و تصریح به خواستگاری زنی که در ایام عده طلاق بائن یا عدّه وفات به سر می برد حرام است مگر برای شوهر در عدّه طلاق بائن به شرط عدم وجود مانع از قبیل سه طلاقه بودن زن. مردی که زنش را سه طلاقه کرده جز بعد از ازدواج زن با محلل و گرفتن طلاق از وی، نمی تواند به صراحت از او خواستگاری کند؛ هرچند برای دیگران پس از سپری شدن ایام عدّه، تصریح جایز است.هرجا تعریض به ازدواج حرام باشد تصریح به آن نیز حرام خواهد بود.
تصریح یعنی روشن و آشکارا سخن گفتن.
احکام تصریح به خواستگاری
تصریح به خواستگاری زن با نبود مانع برای ازدواج با وی جایز، بلکه مستحب است و تصریح به خواستگاری زنی که در ایام عده طلاق بائن یا عدّه وفات به سر می برد حرام است مگر برای شوهر در عدّه طلاق بائن به شرط عدم وجود مانع از قبیل سه طلاقه بودن زن. مردی که زنش را سه طلاقه کرده جز بعد از ازدواج زن با محلل و گرفتن طلاق از وی، نمی تواند به صراحت از او خواستگاری کند؛ هرچند برای دیگران پس از سپری شدن ایام عدّه، تصریح جایز است.هرجا تعریض به ازدواج حرام باشد تصریح به آن نیز حرام خواهد بود.
wikifeqh: تصریح
مترادف ها
تاکید، تصدیق، اثبات، تصریح، اظهار قطعی
شرح، تصریح، تفسیر، بیان، تعریف، توضیح، تعبیر، توجیه
تصریح، تشخیص، مشخصات، تعیین، ذکر خصوصیات
قرار، تصریح، قرارداد، قید، شرط ضمن عقد
تصریح، وضوح، روشنی
تصریح، تکرار
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر
دقت، تصریح
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تصریح کرد: رو کرد، افزود
بی پرده گفتن ؛ تصریح.
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " آشکار گی" را به جای واژه ی " تصریح" به کار برده است.
رُک و پوست کنده گویی ( رُک و پوست کنده گفتن )
نمونه:
او در گفتگویی که در روزنامه ی کانادایی ꞌگلوب اند میلꞌ چاپ شده، رک و پوست کنده گقت ( تصریح کرد ) که. . .
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_45. html
نمونه:
او در گفتگویی که در روزنامه ی کانادایی ꞌگلوب اند میلꞌ چاپ شده، رک و پوست کنده گقت ( تصریح کرد ) که. . .
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_45. html
پافشاری بر نکته، زمینه یا جستاری ( تصریح کردن )
نمونه ها:
آقای ترامپ و آقای غنی درباره ی چالش های منطقه ای و پیکار علیه تروریسم به گپ و گفت پرداختند و بر پیکار مشترک در این زمینه پافشردند ( تصریح کردند ) .
... [مشاهده متن کامل]
آقای ترامپ نیز [بر این نکته] پافشرده که ایالات متحد در کنار دولت و مردم افغانستان خواهد بود.
هر دو برگرفته از یادداشتی ویرایش شده از سوی اینجانب در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_4. html
نمونه ها:
آقای ترامپ و آقای غنی درباره ی چالش های منطقه ای و پیکار علیه تروریسم به گپ و گفت پرداختند و بر پیکار مشترک در این زمینه پافشردند ( تصریح کردند ) .
... [مشاهده متن کامل]
آقای ترامپ نیز [بر این نکته] پافشرده که ایالات متحد در کنار دولت و مردم افغانستان خواهد بود.
هر دو برگرفته از یادداشتی ویرایش شده از سوی اینجانب در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_4. html
پرونده تصریحی نداشت که قاتل چه کسی بوده.
تصریح
از ص ر ح
آشکار . . . صراحتا
از ص ر ح
آشکار . . . صراحتا