ترجمه

/tarjome/

مترادف ترجمه: برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش

برابر پارسی: برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

معنی انگلیسی:
rendering, rendition, translation, version

لغت نامه دهخدا

ترجمه. [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) بیان کلامی از زبانی بزبان دیگر. ( ناظم الاطباء ) : فرمانها بخواسته و فرونگریسته و ترجمه های آن راست کرده... بازفرستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 43 ). امیر خواجه بونصر را آواز داد پیش تخت شد و نامه بستد... و خریطه بگشاد ونامه بخواند، چون بپایان آمد امیر گفت ترجمه اش بخوان تا همگان را مقرر گردد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 291 ). نسخت بیعت و سوگندنامه را استادم پارسی کرده بود ترجمه ای راست چون دیبا. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 295 ).
- ترجمه آزاد ؛ آن است که مترجم معنی را در نظر گیرد و بیان کند و از ترجمه ٔکلمه بکلمه چشم پوشد و نیز اگر نقصی بیند رفع و اگر فضولی یابد حذف کند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
|| سرگذشت. تاریخ حیات کسی. کارنامه. شرح حال کسی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || نام گذاری. تسمیه. نامیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || رمز. معما : حکیم [ ارسطو ] نامه ای بخط خویش به ترجمه ای که میان او و اسکندر بود بنوشت ، چنانکه هیچکس نتوانستی خواندن ، الا شاه و حکیم. ( اسکندرنامه قدیم نسخه سعید نفیسی ). || ( اصطلاح بیان ) در اصطلاح بلغاء عبارت از آن است که معنی بیت عربی را به فارسی نظم کنند، یا بالعکس. یعنی بیت پارسی را به تازی نظم کنند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). این صنعت چنان باشد که شاعر معنی بیت تازی را بپارسی نظم کند یا پارسی را بتازی ، مثالش ناصرخسرو گوید:
کردم بسی ملامت مر دهر خویش را
بر فعل بد ولیک ملامت نداشت سود
دارد زمانه تنگ دل من ز دانشش
خرم دلا که دانشش اندر میان نبود
و ترجمه این مراست بتازی :
عذلت زمانی مدة فی فعاله
ولکن زمانی لیس یردعه العدل
یضیّق صدری الدهر بغضاً لفضله
فطوبی لصدر لیس فی ضمنه فضل.
قاضی یحیی بن صاعد گوید از شعر تازی :
اقول کما یقول حمار سوء
و قد ساموه حملاً لایطیق
سأصبر و الامور لها اتساع
کما ان الامور لها مضیق
فاما ان اموت او المکاری
و اما ینتهی هذا الطریق
و ترجمه این مراست بپارسی :
من همان گویم کآن لاشه خرک
گفت و می کَنْد بسختی جانی
چه کنم بار کشم راه برم
که مرا نیست جز این درمانی
یا بمیرم من یا خربنده
یا بود راه مرا پایانی.
وطواط ( حدایق السحر فی دقایق الشعر ص 69 ).
و رجوع به مترجم شود.

فرهنگ فارسی

تفسیر، نقل مطلب اززبانی بزبان دیگر، ذکرسیرت و، اخلاق ونسب کسی، تراجم جمع
۱- ( مصدر ) گزاردن گزارش کردن گردانیدناز زبانی بزبان دیگر نقل کردن . ۲- ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب شخصی . ۳- ( اسم ) گزارش . جمع : تراجم . یا ترجمه احوال . شرح احوال .

فرهنگ معین

(تَ جَ یا جُ مِ ) [ ع . ترجمة ] ۱ - (مص م . ) روایت کردن مطلبی از زبانی به زبان دیگر.۲ - ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب کسی . ۳ - (اِمص . ) گزارش .

فرهنگ عمید

۱. نقل مطلبی از زبانی به زبان دیگر.
۲. [جمع: تَراجِم] [قدیمی] ذکر سیرت، اخلاق، و نسب کسی.
۳. شرح احوال.

فرهنگستان زبان و ادب

{compilation} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند رمزگشایی دستورهای نوشته شده به زبانی سطح بالاتر و تولید برنامه ای به زبان هم گذاری
{translation} [زیست شناسی، علوم کتابداری و اطلاع رسانی] [زیست شناسی] تولید یک زنجیرۀ پلی پپتیدی که توالی آمینواسیدهای آن از توالی رَمزه های یک مولکول رِنای پیک مشتق می شود [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] برگردان یک متن از یک زبان (زبان مبدأ ) به زبان دیگر (زبان مقصد )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَرْجُمه، گردانیدن گفتار یا نوشتاری از زبانی به زبان دیگر؛ یا تحویل و تبدیل بیانی به بیان دیگر برای روشن تر کردن مفهوم سخن است.
ریشۀ رباعی «ترجم» وام گرفته از زبان آرامی است؛ وجه وصفی آن «ترجمان»، نه تنها در ریشه، بلکه در ریخت نیز آرامی است و مستقیماً از آن زبان گرفته شده است معنای کهن تر واژه در آرامی بلند سخن گفتن است و چنین می نماید که در فرآیند نقل استلزامی، به معنای مفهوم سخن گفتن، و در فرآیند تضییق معنایی، به معنای مفهوم گفتن سخن نامفهوم، یا برگرداندن به زبانی دیگر به کار رفته است. مهم ترین کاربرد تاریخی این ریشه در پیش از اسلام، برای ترجمه های آرامی کتاب مقدس است که «تَرگوم» خوانده می شد.
به معنای عام مترجم
کاربردهای مربوط به آغاز عصر اسلامی نشان می دهد که واژۀ ترجمان به معنای عام مترجم در میان عرب معمول بوده، و نمونه هایی از آن در حدیث نبوی نشان داده شده است. در یک فرآیند استعار ی، از آن روی که گاه فهم قرآن با دشواری رو به رو ست و نیاز به بیان کننده دارد، از همان عصر صحابه، تعبیر ترجمان قرآن برای مفسر به کار رفته است، بدون این که انتقال از زبانی به زبانی ملحوظ باشد. درک همین معنای تعمیم یافته «بیان کننده» از ترجمان است که در زبان عصر صحابه، امکان می داد تا اتباع شیطان ترجمانهایی تلقی گردند که شیطان به زبان آنان سخن می گوید، یا «فرستادۀ هر کس» ترجمان عقل او دانسته شود ترجمان با این معنا، گاه برای بیان معانی دقیق فلسفی نیز به کار رفته است؛ (اجرای موسیقی)، ترجمان موسیقی و معبِّر از آن است.
معنای ثانوی
بدین ترتیب معنای ثانوی ترجمان، یعنی سخن گوینده از سوی کسی، یا بیان کنندۀ سخن کسی شکل گرفته است. نمونه های محدودی از کاربرد مصدر ترجمه در این معنا را دست کم تا سدۀ ۵ق می توان سراغ گرفت، اما در دوره های بعد، به فراموشی سپرده شده است. در عنوان کتابی تألیف ابوعدنان سلمی، با ضبط «غریب الحدیث و ترجمته»، از ترجمه تبیین و تفسیر اراده شده است.
معنای بسط سخن
...

دانشنامه عمومی

ترجمه، برگردان یا ترنسلیشن ( به انگلیسی: translation ) کار درک و تفسیر موضوعات، معانی، و مفاهیم پدید آمده در یک زبان ( زبان مبدأ ) ، و سپس انتقال، معادل یابی و بازسازی آن ها در زبانی دیگر «زبان مقصد» را بر عهده می گیرد.
واژهٔ «ترجمه» در پهلوی به صورت «ترگمان» به معنی مترجم به کار رفته است و در نوشته های آشوری به صورت «ترگومانو» دیده شده است. [ ۱] همچنین، در پارسی سره ( فارسی خالص ) ، گاه از واژه های «پچواک» و «برگردان» به جای «ترجمه» استفاده می کنند. فریدون جنیدی در کتاب فرهنگ هزوارشهای دبیره پهلوی می نویسد: ترجمه واژه ایست فارسی که در پهلوی «ترجومک» خوانده می شده است، و چون در زبان تازی از آن، نام «مترجم» را برآورده اند، گمان به تازی بودنِ آن می رود، باز آنکه مترجم به زبان فارسی «ترجمان» است و در زبان های آریایی واژه های translation ( انگلیسی ) ، traduction ( فرانسه ) و traduzione ( ایتالیایی ) از همین ریشه اند، و چنان که دیده می شود trad زبان های فرانسه و ایتالیایی با ( ترج ) ترجمه یکی است که در زبان انگلیسی با گرفتنِ میانوند «ن» و دگرگون شدن «د» به «س» اندکی دگرگون شده است، نیز واژهٔ dragomanos یونانی بهترین برابر ترجمان پهلوی و فارسی است.
جی. سی. کتفورد ترجمه را چنین تعریف کرده است:
جایگزینیِ مواد متنیِ یک زبان با مواد متنیِ برابر در زبانی دیگر.
ترجمه به بیان رومن یاکوبسن:
ترجمه یا واقعیت تازهٔ ادبی صرفاً رابطهٔ بینامتنی با شعر یا اثر قبلی دارد.
انواع ترجمه با توجه به روشی که مترجم انتخاب می کند عبارتند از:
• ترجمه تحت اللفظی: ترجمه متن کلمه به کلمه و بدون توجه به ترکیب کلمات و قرار دادن آن ها در جایگاه مناسبشان با توجه به زبان مقصد.
• ترجمه معنوی: که بهترین نوع ترجمه است. گاهی ترجمه علاوه بر اینکه مطابق با متن می باشد، با توجه به زبان مقصد و نحوه ترکیب کلمات در آن زبان انجام می شود.
• ترجمه آزاد ( مفهومی ) : این نوع ترجمه به گونه ای است که مترجم، خود را در بند و اسیر عبارات نمی سازد و به دلخواه خود و متناسب با وضعیت دست به تغییراتی می زند.
• ترجمه داستانی یا روایتی: گاهی ممکن است مترجم، مفهوم و ریشه متن را گرفته و آن را به شکل داستان بیان کند. [ ۲]
• ترجمه تخصصی: در ترجمه متون علمی و پژوهشی نیاز است مترجم به موضوع مورد نظر تسلط داشته باشد تا بتواند ترجمه دقیقی را ارائه دهد.
عکس ترجمهعکس ترجمه

ترجمه (زیست شناسی). ترجمه ( translation ) یک فرایند درون سلولى است که طی آن پروتئین ها ساخته می شوند زیرا هیچ معادل آمینو اسیدی ندارند. بعد سلول تقسیم میشود
در فرایند ترجمه، چیدمان نوکلئوتیدها در آران ای پیامرسان به چیدمان اسیدهای آمینه در پروتئین برگردانده می شوند. در این فرایند، در واقع اسیدهای نوکلئیک که رمزهای یک ژن هستند در ریبوزم خوانده می شوند و از روی آن رمزها، پروتئین که از اسیدهای آمینه درست شده است، ساخته می شوند.
این فرایند در درون سلول و توسط ریبوزوم ها صورت می گیرد. در ترجمه آران ای های پیام رسان، آران ای های ناقل، آران ای های بی رمز، آران ای های رناتنی و… شرکت دارند. در ترجمه کدون پایان و اپراتور ترجمه نمی شوند.
فرایند ترجمه را می توان به سه مرحله تقسیم کرد:
بخش کوچک تر ریبوزوم ( زیر واحد کوچک ) در مجاورت کدون آغاز ( AUG ) به mRNA ( آر ان ای پیام رسان ) متصل می شود. سپس بخش بزرگتر ریبوزوم ( زیر واحد بزرگ ) به بخش کوچک می پیوندد و ساختار ریبوزوم برای ترجمه کامل می شود. هر ریبوزوم دو جایگاه دارد: یکی جایگاه P ( برای پلی پپتید در حال ساخت ) و دیگری جایگاه A ( برای آمینو اسید ) . در مرحله آغاز tRNA آغازگر ( آر ان ای ناقل ) که ناقل آمینو اسید متیونین است به جایگاه P وارد می شود و در آنجا با کدون آغاز ( AUG ) رابطهٔ مکملی برقرار می کند.
هر ریبوزوم دو جایگاه دارد. کدون و آنتى کدون، ابتدا وارد جایگاه اول ( جایگاه P برای پلی پپتید در حال ساخت ) و رمز و پادرمز بعدی وارد جایگاه دوم ( جایگاه A ) می شوند. بعد از قرار گرفتن رمز دوم آر ان ای پیام رسان در جایگاه دوم، آر ان ای جابجایی مکمل به آن متصل شده و اسید آمینه جایگاه اول به اسید آمینهٔ جایگاه دوم پیوند پپتیدی می دهد و رمز آغاز از جایگاه اول خارج می شود. حالا ریبوزوم به اندازهٔ یک کدون بر روی آر ان ای پیام رسان به جلو حرکت می کند و کدون و آنتى کدون دوم به جایگاه اول که به تازگی خالی شده است وارد می شوند و کدون سوم به جایگاه دوم وارد می شود.
ریبوزوم به همین ترتیب بر روی آر ان ای پیام رسان حرکت می کند و تا انتهای آن ادامه می دهد تا به کدون پایان برسد.
وقتی یکی از کدون های پایان درون جایگاه A قرار گیرد، ترجمه پایان می پذیرد. چون هیچ آران ای جابجایی ای ( tRNA ) برای کدون پایان وجود ندارد، و عواملی بنام آزاد کننده وارد جایگاه A که کدون پایان در آن قرار گرفته، می شوند. در این حال دو بخش ریبوزوم یعنی زیرواحد کوچک و بزرگ از یکدیگر جدا می شوند. و رشته ی پروتئین ساخته شده و آر ان ای پیک رها می شوند. زیرواحد های ریبوزوم می توانند مجددا این مراحل را تکرار کنند تا چندین نسخه از یک پلی پپتید ساخته شود.
عکس ترجمه (زیست شناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ترجمه (زیست شناسی)(translation)
در یاخته های زنده، فرآیند پروتئین سازی. در ترجمه، اطلاعات به رمزدرآمده در توالی نوکلئوتیدی آراِن اِی پیک به توالی اسیدهای آمینۀ یک زنجیرۀ پیتیدی ترجمه می شوند. این فرآیند ترجمۀ رمز وراثتی۱ است. نیز ← رونویسی (زیست شناسی)

مترادف ها

interpretation (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تعبیر، ترجمه

translation (اسم)
تفسیر، برگردان، انقال، ترجمه، پچواک، حرکت انتقالی

version (اسم)
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه

rendition (اسم)
تفسیر، تسلیم، تحویل، ترجمه، بازگردانی

فارسی به عربی

ترجمة , تفسیر , نسخة

پیشنهاد کاربران

برخی از مترجمها واژه برگردان بکار میبرند ایرادی هم ندارد. وقتی همه گیر شد دیگر گویا یا ناگویا نیست.
مثلا به آشپزخانه چیز دیگری میشود گفت که بهتر باشد و جایی که پخت و پز انجام میشود اینگونه نیست که آنجا تنها آش پخته میشود ولی همه گیر شده است و همه میدانند آشپزخانه به چه جایی گفتهمیشود.
...
[مشاهده متن کامل]

برگردان واژه ای ساده و گویاست.

به غیر از معانی ی مطروحه در لغت نامه ها:
ترجمه، در علم بدیع نوعی صنعت به شمار می رود که عبارت است از استفاده ی شاعر از دو کلمه ی هم معنی از دو زبان ( فارسی، عربی ) ، ( فارسی، ترکی ) و . . . مانند: سر و راس، خِرَد و عقل، دل و فواد و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

و وقتی یکی از این کلمه ها ( یا هر دو ) در غیر معنی ی موضوعه به کار رود، ایهام ترجمه، شکل می گیرد. مثلِ دست و ید در بیت زیر از حافظ:
بانگ گاوی چه صدا باز دهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد

واژه ترجمه معرب شده واژه ایست فارسی. ریشه فارسی آن هست � ترگُمان � که دقیقا معنی ترجمه میدهد. شاید بهتر باشد در نوشتن فارسی سره از همین واژه بهره ببریم وآنرا با دستور زبان فارسی صرف کنیم : ترگمان کردم
...
[مشاهده متن کامل]
- ترگمان کردی = ترگمان کرد. همچنین ترگمان شد - ترگمان شدند. در کشورهای عرب زبان شمال افریقا ؛ مراکش - الجزایر و تونس به مترجم میگویند � ترجمان �

ترجمه از ترگومه ( واژه فارسی ) گرفته شده و معرب شده. ترجمه در عربی مشتقات دیگری ندارد
واژه ترجمه
معادل ابجد 648
تعداد حروف 5
تلفظ tarjo ( e ) me
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ترجَمَة]
مختصات ( تَ جَ یا جُ مِ ) [ ع . ترجمة ]
آواشناسی tarjome
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
علی هر چه که دهخدا بگوید درست نیست ! ما عرب نیستیم و زبان ما پارسی است
این واژه عربی نیست، معربِ کلمه ی ترزبان فارسی هست
درواقع این کلمه ها وام واژه محسوب میشن هرچند اعراب شکل و ظاهرشون رو تغییر دادند
مثلا واژه یونانی "استوریا" به صورت عربی شده به "اسطوره" برگشته.
به قول علامه دهخدای معروف واقعاً این سره یا خالص نویسی به ضرر زبان فارسی است و آن را نابود می کند. برای کلمات عربی اصلاً نیازی به این کار نیست. حالا شاید برای بعضی از زبان های غیرعربی نیاز باشد. ترجمه
...
[مشاهده متن کامل]
خیلی بهتر از برگرداندن است. البته من هم یک زمانی متأسفانه سره نویس بودم و الان دیگر نیستم و فهمیدم اشتباه می کرده ام.

ترجمه در واقع به معنی برگردان کردن زبانی بیگانه به زبان مادری یا ملی می باشد. پس می شود گفت واژه تنها برگردان کمی نارسا و ناقص برای چنین عملی می باشد . شاید اگر " برگردان به ملی" بشود گفت رساتر باشد
کیا [=آقای] حسن دوست ایواز [=فقط] برای ترجمان ریشه شناسی کرده اند؛ در برگۀ ترجمان این ریشه شناسی را گذاشته ام. کیا کزازی برای ترجمه ریشه شناسی کرده اند. برای بارگیری و خوانش جستار وی زبر پیوند نخست تلیک*۱ کنید.
*۱ - click ( نام آوا ) ؛ برنهادۀفرهنگستان، در پیوند دوم
منابع• http://parsianjoman.org/?p=8001• https://wiki.apll.ir/word/index.php/Click
ترگومان،
همچنین " ترگویه" و " گردانش"
همان گونه که دوستان گفته اند، این واژه پارسی است، بنابراین بهتر است در پارسی به جای معرب از واژه اصیل پهلوی آن ترگمان استفاده کنیم.
ترجمه به فارسی: به فارسی درآوردن، بُردن به فارسی، به فارسی بازگرداندن
مترجم:ترازباننده، ترازبانش
ترجمه:ترازبانش
واژگان پیشنهادی
تعبیر. . . . . بازنویسی. . . .
تراجم ( جمع ترجمه )
ترازبانیدن ( to translate ) ترجمه کردن
ترازبانش ( translation ) ترجمه
ترازبانگر ( translator ) مترجم
ترازبانیده ( translated ) ترجمه شده
ترازبانشال ( translational ) ترجمه ای
پیشوند trans در پارسی تَرا ( این پیشوند رساننده این است که چیزی از یک سو به سویی دیگر برود ) واژه late به معنای بُردن.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه" ترجمان" عربی از واژه "ترازبان" پارسی گرفته شده و حالت های دیگر آن را ساخته. پارسی بیش از آنچه می اندیشید به انگلیسی نزدیک است چون هردو زبانی هم خانواده ( هندو - اروپایی ) اند.

.
واژه پارسی آریایی ترگ به معنای پُشت - عقب است همانطور که در گفتار روزمره به شکل �نشست ترگ دوچرخه� و �دوترکه سوار نشوید� شنیده میشود. ترگ با لغت لاتین ترگوم tergum و لغت ایرلندی droim به معنای پشت back و لغت پهلویک ترگومان ( =مترجم ) و لغت ارمنستانی թարգմանել‎ t’argmanel ( =ترجمه ) همخانواده است که نشان میدهد واژه ترگومه ( ترگوم ه ) که عرب آنرا ترجمه مینویسد به معنای وارونه شده پشت ورو شده برگردانده است همانطور که در لاتین لغت translate ( =transfer=ترابُرد ) را در معنای ترجمه به کار میبرند. دانستنی است در ولز لغت cyfieithu از ریشه chwith به معنای وارونه reverse و در ترکیه لغت چئویری �eviri همتاهای لغت translate هستند که با لغت لوری - کوردی چئواشه čevāša به معنای وارونه - برعکس همخانواده هستند.
...
[مشاهده متن کامل]


دوستان گرامی پیشنهادهای ارزنده ای ارائه دادند، در اینجا خود را بایسته به بیان نکته ای میبینم:
واژگانی که شما گفتید همه میتوانند معنی واژه ترجمه بدهند و میتوانند معنی های دیگری هم بگیرند که از دید من بنده بهتر این است که هریک از این واژگان را برای نوع ویژه ای از مفهوم ترجمه یا برگردان به کار بریم تا از این گنجایش زبان بهره کافی را برده باشیم برای نمونه میتوانیم واژه ترانویسی را برای ترجمه همراه با اصلاح یا سانسور به کار ببریم و. . .
...
[مشاهده متن کامل]


ترجمه
با درنگری ( توجه ) به ساختار زبان پارسی امروز :
ترجمهء کتبی = تَرانِویسی
ترجمهء شفاهی = تَراگویی
مینهء تَرا : از این سو به آن سو که در واژهء انگلیسی translate : trans - late هم دیده می شود ، در زبان آلمانی :Ubersetzer : Uber - setz - er
...
[مشاهده متن کامل]

Uber = آن وَر ، اون وَر ، در گویش های بومی : اوبَر ( تَرا )
setz = نشیناندن ( نشستن )
er = پس وند کُنندگی ، - آر
در کُل : آن وَر نِشَستار
در زبان انگلیسی : late گویش دیگری از let است به مینه ء گُذاشتن
translate = تَراگُذاشتن ، در این مینه از سوی این زبان به آن سوی زبان ، از زبان مَبداء به زبان مَقصَد ( از زبان نُخُستگاه به زبان آهیختگاه )

ترجمه کاملا فارسی است و اصل کلمه وتر گامه است کلمه وتر همان وتر در درس هندسه است و به معنی مانند طرح است گامه یا گام همان قدم زدن است و روی هم میشود ادای قدم زدن را درآوردن ،
گام تبدیل به گوم ، گون ، جم میشود که معنی پارچه و گونی و جامه ( تن پوش ) در این صورت ترجمه میشود به طرح پارچه ، شبیه طرح پارچه
...
[مشاهده متن کامل]

نیازی به واژه های نا آشنا و یا نا خوش آهنگ نیست اگر چه ریشه این واژه از پهلوی باشد. ترگمان و برگردان هر دو خوبند اگر پارسی زبانان آنها را بکار ببرند وگرنه راه بجایی نخواهیم برد.
پیشنهاد می کنم واژه "باز نویسی" یا "باز نگاری" را برای برگردان نوشته و "باز گویی" را برای برگردان گفته بکار ببریم. برای نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

باز نویس پارسی نمایشنامه هملت به کوشش م. ا. به آذین
باز گفت انگلیسی سخنرانی فلان کس
چنین کنند بزرگان - باز نویسنده پارسی نجف دریابندری
این واژه بهتر از دیگر واژه ها پیشوند و پسوند می پذیرد مانند
باز نویس/بازگو/ باز نوشته/ بازگفته/ باز گفتار/ باز نوشتار/ بازنویسی/ بازگویی / باز نوشتن / بازگفتن / باز نوشت / بازگفت / باز می گفت / باز می نوشت / باز نویسنده / باز گوینده
با بکار بردن "از" و "به" می توان از دو زبان به کار رفته نام برد.
باز نویس فرانسه به پارسی "بینوایان" ویکتور هوگو.
زنده باشید

ترجمه یا ترگومان فارسیه
میتوانیم از واژه پارسی گویاوری بهره ببریم که از دو واژه گویا به چم کسی که میگوید و وری از ریشه ورزیدن
پَچوه ، پَچواک ، نورَند ( فرهنگ عمید )
تَرگُمان
برگردان
برگردان، ویچاردن
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوى ترگوم Targum به معنى ترجمه برداشته معرب نموده و ساخته اند : الترجمة ، مترجم ، تَرْجَمَ یُتَرجِمُ ، تراجِم و . . . !!!!!! در پهلوى ترگومTargum : ترجمه ترگومیدن Targumidan : ترجمه کردن ترگَمان
...
[مشاهده متن کامل]

- ترگوماک Targaman - Targumak : مترجم ، ترجمه کننده ترگومان - ترگومیک Targuman - Targumik ( ترجمه شده ) در پهلوى همین طور آزَنتى Azanti یا زند Zand  : ترجمه، شرح

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس