تخمین

/taxmin/

مترادف تخمین: ارزیابی، برآورد، تقریب، تقویم، حدس، سنجش، فرض، ورانداز

برابر پارسی: برآورد، برآورد کردن، دیدزدن، گمانه

معنی انگلیسی:
appraisal, estimate, estimation, guess, guesswork, judgment, reckoning, estimating, conjecture

لغت نامه دهخدا

تخمین. [ ت َ ] ( ع مص ) به گمان سخن گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ناظم الاطباء ). گفتن در چیزی به گمان وقیاس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گفتن در چیزی به حدس. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). به گمان و قیاس سخن گفتن. ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ) :
تو چون موری و این راه است همچون موی تو تاری
مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.
سنایی.
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق
غیر از این دیگر خیالاتی به تخمین بسته اند .
حافظ.
آنچنان مبذول بوده لطف و احسان عام را
در دل شاعر نگنجد هیچ تخمین و قیاس.
ابوالمعانی ( از لسان العجم شعوری ).
|| اندازه کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تعیین کردن مقدار و ارزش چیزی بحسب گمان. ( از اقرب الموارد ). تثمین و تقدیر. ( المنجد ). تقدیر و اندازه بطور حدس و گمان. ( ناظم الاطباء ). اندازه گرفتن. ( فرهنگ نظام ). || ( اِمص ) گمان. ( شرفنامه منیری ). حدس و قیاس و گمان. ( ناظم الاطباء ). گمان و قیاس. ( لسان العجم شعوری ج 1ورق 287 الف ). از «خُمانا»ی فارسی که بمعنی شک و ظن است مأخوذ است. ( مفاتیح العلوم ). و «خمانا» به احتمال قوی همان «گمان » فارسی است. رجوع به گمان شود.

فرهنگ فارسی

بر آوردکردن، وزن یااندازه یابهای چیزی راگفتن
۱- ( مصدر ) اندازه گرفتن بحدس بر آورد کردن . بگمان سخن گفتن . ۲-( اسم ) بر آورد. جمع : تخمینات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) با حدس و گمان اندازة چیزی را معین کردن .

فرهنگ عمید

۱. برآورد کردن.
۲. وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن.
۳. به گمان سخن گفتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعیین مقدار و ارزش چیزی از روی حدس و گمان را تخمین می گویند و از آن در بابهای زکات، تجارت و مزارعه به مناسبت سخن رفته است.
به غلّات چهارگانه (گندم، جو، خرما و کشمش) زکات تعلّق می‏گیرد. تخمین مقدار محصول خرما و انگور پس از بدوّ صلاح که بنابر مشهور، زمان تعلّق زکات به غلّات می‏باشد جایز است. در جواز تخمین گندم و جو اختلاف است. جواز، به مشهور نسبت داده شده است.

ماهیّت تخمین چیست؟
بسیاری، تخمین را معامله‏ای ویژه دانسته‏اند که در آن با رضایت طرفین، عمل تخمین صورت می‏گیرد؛ ولی برخی آن را وسیله و راهی برای تعیین مقدار واجب از زکات از روی حدس و گمان دانسته‏اند.

ثمره دو قول، در صورت کشف خلاف ظاهر می‏شود. بنابر قول اوّل، اگر محصول به دست آمده بیشتر از مقدار تخمین زده باشد، زیادی از آنِ مالک است و اگر کمتر باشد، مالک باید آن را جبران کند. برخی، مالک را ضامن نقصان ندانسته‏اند؛ ولی بنابر قول دوم، واقع، ملاک خواهد بود.

فایده تخمین
بنابر قول به اینکه تخمین معامله‏ای مخصوص باشد که مفاد آن اشتغال ذمّه مالک به مقدار سهم مستحقان زکات که با تخمین مشخّص شده ـ یا ثبوت آن در مال به نحو ثبوت کلّی در معیّن است، فایده تخمین، جواز تصرّف در کلّ مال در صورت اوّل (اشتغال ذمه) و نیز در صورت دوم (ثبوت به نحو کلّی در معیّن) جز در مقدار سهم مستحقان، است.

فایده تخمین بنابر نظر دوم در ماهیّت آن، جواز اعتماد بر تخمین بدون نیاز به کیل و وزن است؛ لیکن جواز تصرّف در عین مال، مبتنی بر چگونگی تعلّق زکات به عین مال است. بنابر قول به تعلّق زکات به صورت مشاع، تصرّف جز با اذن حاکم شرع جایز نیست؛ چنان‏که بنابر قول به تعلّق زکات به صورت کلّی در معیّن، تصرّف جز در مقدار سهم مستحقان،
جایز خواهد بود. البتّه اگر مالک و حاکم شرع بعد از تخمین بر مقدار تخمین زده شده مصالحه کنند، شکی در جواز تصرّف نخواهد بود.

تخمین زننده
...

جدول کلمات

براورد

مترادف ها

approximation (اسم)
نزدیکی، تقریب، تخمین، شباهت زیاد، قریب بصحت

estimate (اسم)
ارزیابی، تقویم، تخمین، براورد، اعتبار، قیمت، دیدزنی

guess (اسم)
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن

conjecture (اسم)
حدس، گمان، تخمین، ظن

surmise (اسم)
حدس، گمان، تخمین، ظن

assessment (اسم)
ارزیابی، تقویم، تخمین، تشخیص، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات

estimation (اسم)
تخمین، براورد، عقیده

فارسی به عربی

تخمین , تقدیر , تقریب , تقییم

پیشنهاد کاربران

ریشه یابی واژه "تخمین" در زبان فارسی
واژه "تخمین" ( takhmin ) در زبان فارسی ریشه ای کهن دارد و به دوران باستان ایران باز می گردد. این واژه در طول تاریخ دستخوش تغییرات آوایی و معنایی شده است و امروزه کاربردهای گسترده ای در زبان فارسی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه یابی:
ریشه اولیه:
قدیمی ترین ریشه واژه "تخمین" را می توان در زبان پارسی باستان یافت. در این زبان، واژه "تَخْمَیَنَهَ" ( taxmaina ) به معنای "حدس زدن" یا "برآورد کردن" وجود داشت. این واژه از دو بخش تشکیل شده بود:
* **"تَخْمَ"** ( taxma ) : به معنای "حدس زدن" یا "برآورد کردن"
* **" - یَنَهَ"** ( - aina ) : پسوند مصدر
تغییرات در دوره میانه:
در زبان پارسی میانه، واژه "تَخْمَیْن" ( taxmīn ) از واژه پارسی باستان "تَخْمَیَنَهَ"** ( taxmaina ) مشتق شد. در این دوره، صدای " - َیْن" ( - ain ) به " - ِین" ( - īn ) تغییر یافت.
تحولات در دوره نو:
در زبان فارسی نو، واژه "تَخْمَیْن" ( taxmīn ) به "تخمین" ( takhmin ) تبدیل شد. در این دوره، صدای " - ِین" ( - īn ) به " - ین" ( - in ) تغییر یافت و همچنین حرف "ت" ( t ) در ابتدای کلمه به "ت" ( t ) تبدیل شد.
معانی و کاربردها:
واژه "تخمین" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد، از جمله:
در ریاضیات: در ریاضیات، تخمین به معنای یافتن تقریبی مقدار یک عدد یا کمیت است. برای مثال، می توان گفت "تخمین می زنم که مساحت این زمین حدود 1000 متر مربع باشد" ( takhmīn mizanam ke masāḥat - e in zamīn howdoud 1000 metr morabʿ bāshad ) .
در علوم تجربی: در علوم تجربی، تخمین به معنای یافتن تقریبی مقدار یک کمیت فیزیکی یا شیمیایی است. برای مثال، می توان گفت "تخمین می زنم که دمای هوا امروز حدود 25 درجه سانتیگراد باشد" ( takhmīn mizanam ke damā - ye havā emrūz howdoud 25 darajeh sāntīgrād bāshad ) .
در زندگی روزمره: در زندگی روزمره، تخمین به معنای یافتن تقریبی مقدار چیزی است که به طور دقیق اندازه گیری نشده است. برای مثال، می توان گفت "تخمین می زنم که این کتاب حدود 200 صفحه باشد" ( takhmīn mizanam ke in ketāb howdoud 200 safheh bāshad ) .
واژه های جایگزین:
در زبان فارسی، واژه های دیگری نیز وجود دارند که می توانند در برخی موارد به جای "تخمین" به کار روند، از جمله:
حدس ( hadss ) : به معنای "حدس زدن" یا "فرض کردن" و اغلب برای مواردی به کار می رود که اطلاعات کمتری در دسترس باشد.
برآورد ( barāvard ) : به معنای "محاسبه تقریبی" یا "تخمین دقیق تر" و اغلب برای مواردی به کار می رود که نیاز به محاسبات بیشتری باشد.
ارزیابی ( arzhyābī ) : به معنای "ارزیابی" یا "سنجش" و اغلب برای مواردی به کار می رود که نیاز به بررسی دقیق تر و تحلیل باشد.
سنجش ( sanjash ) : به معنای "اندازه گیری" یا "سنجش" و اغلب برای مواردی به کار می رود که نیاز به اندازه گیری دقیق باشد.
انتخاب واژه مناسب به معنای مورد نظر و لحن جمله بستگی دارد.
نتیجه گیری:
واژه "تخمین" ( takhmin ) واژه ای با ریشه کهن در زبان فارسی است که در طول تاریخ دستخوش تغییرات آوایی و معنایی شده است. این واژه امروزه کاربردهای گسترده ای در زبان فارسی دارد و معادل های مختلف

برانداز
ارزیابی، برآورد، تقریب، تقویم، حدس، سنجش، فرض، ورانداز، گمانه، گمان

ارزیابی - برآورد - تقریب
ارزیابی. . . . . . سنجش. . . . . . گمانه زنیش
برآورد به گمان
گمان برآورد

بپرس