تبری هود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تبری هود (قرآن). به فرموده خداوند در قرآن، حضرت هود علیه السلام خدا و قومش را به عنوان گواه گرفت که از شرک قومش و معبودان باطلش تبری بجوید.
هود علیه السّلام خدا و قومش را برای تبری جستن از شرک به عنوان شاهد گرفت:قالوا یـهود... • ان نقول الا اعترک بعض ءالهتنا بسوء قال انی اشهد الله واشهدوا انی بریء مما تشرکون. گفتند: «ای هود!. .. ما (درباره تو) فقط می گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده اند)! » (هود) گفت: «من خدا را به شهادت می طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار می دهید... بدون شک هود (همانگونه که برنامه و وظیفه تمام پیامبران است) معجزه یا معجزاتی برای اثبات حقانیت خویش به آنها عرضه داشته بود، ولی آنها به خاطر کبر و غروری که داشتند مانند سایر اقوام لجوج، معجزات را انکار کردند و آنها را سحر شمردند، یا یک سلسله تصادف ها و حوادث اتفاقی که نمی تواند دلیلی بر چیزی بوده باشد. از این گذشته نفی بت پرستی دلیلی لازم ندارد هر کس مختصر عقل و شعوری داشته باشد و خود را از تعقیب برهاند آن را بخوبی در می یابد و به فرض که دلیل بخواهد آیا دلائل علاوه بر منطقی و عقلی به معجزه هم نیاز دارد؟و به تعبیر دیگر آنچه در دعوت هود در آیات گذشته آمد، دعوت به سوی خداوند یگانه و بازگشت به سوی او و استغفار از گناهان و نفی هر گونه شرک و بت پرستی است، همه اینها مسائلی است که اثبات آن با دلیل عقلی کاملا امکان پذیر است. سنگ و چوب های بی جان و بی شعور که نیاز به حمایت بندگان خود دارند، چگونه می توانند عقل و شعور را از انسان عاقلی بگیرند. به علاوه آنها چه دلیلی بر جنون هود داشتند جز اینکه او، سنت شکنی کرده، و با آداب و سنن خرافی محیطش به پیکار برخاسته بود، اگر این دلیل جنون باشد تمام مصلحان جهان و مردان انقلابی که بر ضد روش های غلط بپا خاستند باید مجنون باشند. و این تازگی ندارد، تاریخ گذشته و معاصر پر است از نسبت جنون به مردان و زنان نیک اندیش و سنت شکن که بر ضد خرافات و استعمارها و اسارت ها بپا می خاستند. به هر حال هود می باید پاسخی دندان شکن به این قوم گمراه و لجوج بدهد، پاسخی که هم آمیخته با منطق باشد، و هم از موضع قدرت ادا شود. قرآن می گوید: او در پاسخ آنها این چند جمله را بیان کرد: من خدا را به شهادت می طلبم و همه شما نیز شاهد باشید که من از این بتها و خدایانتان بیزارم (قال انی اشهد الله و اشهدوا انی بری ء مما تشرکون- من دونه).
تبری از معبودان باطل
هود علیه السلام، اعلان بیزاری از معبودان باطل قوم خویش کرد:قالوا یـهود... • ان نقول الا اعترک بعض ءالهتنا بسوء قال انی اشهد الله واشهدوا انی بریء مما تشرکون. گفتند: «ای هود!. .. ما (درباره تو) فقط می گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده اند)! » (هود) گفت: «من خدا را به شهادت می طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار می دهید... قال انی اشهد الله و اشهدوا انی بری ء مما تشرکون من دونه فکیدونی جمیعا ثم لا تنظرون، این آیه پاسخ هود علیه السّلام را حکایت می کند که آن جناب در پاسخ، از شرکاء آنان بیزاری جسته پس تحدی می کند که اگر راست می گویید که شما صاحب نظر و من بی عقلم پس همه فکرهایتان را جمع کنید و مرا از بین ببرید و مهلتم ندهید.پس اینکه در آغاز پاسخ فرمود: انی بری ء مما تشرکون من دونه، انشاء بیزاری است، نه اینکه خواسته باشد از بیزاری خود خبر دهد چون در مقام بیزاری مناسب آن است که بیزاری را انشاء کند و این منافات ندارد که آن جناب از سابق یعنی از اول امر نیز بیزار باشد چون به رخ کشیدن بیزاری منافات ندارد که آن جناب در تمامی عمر گذشته اش نیز بیزار بوده باشد و اینکه فرمود: فکیدونی جمیعا ثم لا تنظرون، دو امر و نهی هستند که در هر دوی آنها تعجیز است یعنی می خواهد بفرماید: آیا توانایی آن را دارید که با من کید کنید و در از بین بردنم شتاب نمایید.و اگر هود علیه السّلام اینطور پاسخ داد برای این بود که مردم، نخست به بت های خود امید ببندند که با این تحدی که آن جناب کرده زودتر بلایی بر سر او آورند و بعدا که ببینند بت ها هیچ کاری در حق آن جناب نکردند به خود بیایند و بفهمند که بت ها کمترین اثری ندارند و اگر آن طور که آنها معتقد بودند آلهه نامبرده قدرت و علمی می داشتند حتما با هود که آن طور صریح و پوست کنده از آنها بیزاری جست انتقام می گرفتند آن هم در چنین زمینه و زمانی که مریدان آنها به آن جناب گفتند بعضی از خدایان ما به تو آسیب رسانده و این خود حجتی است روشن بر اینکه آن سنگ و چوب ها معبود نیستند و نیز دلیلی است قاطع بر اینکه بت ها به آن جناب آسیب نرسانده اند و مردم بیهوده چنین خیالی کرده اند.از این بیان وجه شاهد گیری هود علیه السّلام بر بیزاریش از بت ها روشن می شود، اما اینکه خدا را شاهد گرفت برای این بود که اظهار بیزاریش از صمیم دل و بر وجه حقیقت باشد نه تزویق و نفاق، و اما اینکه خود کفار را شاهد گرفت برای این بود که کاملا یقین به آن پیدا کنند و سپس ببینند آن جناب چه وضعی پیدا می کند و چگونه خدایانشان سکوت می کنند خودشان هم هیچ انتقامی از او نمی توانند بگیرند و از آزارش عاجز می مانند.

پیشنهاد کاربران

بپرس