[ویکی فقه] بیوه(ثیب) در مقابل دوشیزه به زنیکه
ازدواج کرده و پس از دخول (آمیزش) از همسرش جدا شده و یا شوهرش مرده است، گفته می شود.
عنوان بیوه در فقه، موضوع پاره ای
احکام شرعی قرار گرفته است ودر باب تجارت و نکاح از آن، سخن رفته است.
ملاک بیوه بودن
در اینکه ملاک بیوه بودن زن چیست، اختلاف است.
الف) آیا ملاک، تنها دخول است؟ در نتیجه زنیکه شوهرکرده لیکن پیش از دخول از اوجدا شده ملحق به دوشیزه است نه بیوه ودختریکه از راه نامشروع یا وطی به شبهه، با مرد، آمیزش جنسی داشته، ملحق به بیوه است هرچند شوهر نکرده باشد.
ب) یا ملاک، تحقّق دخول از طریق شرعی است؟ بنابراین در موارد دخول از راه نامشروع یا وطی به شبهه، زن ملحق به دوشیزه خواهد بود نه بیوه .
ج) یا ملاک، ازدواج است؟ بنابراین، زنیکه شوهرکرده است بیوه به شمار می رود هرچند دخول، صورت نگرفته باشد.
ولی زن بیوه در ازدواج
بر بیوه ی بالغ و رشید کسی ولایت ندارد؛ بنابراین وی می تواند بدون اذن
پدر و جدّ پدری ازدواجکند هرچند مستحب است از پدر یا جدّ پدری ودر صورت نبود آن دو، از برادر بزرگ تر، اذن بگیرد.
احکام زن بیوه
...
[ویکی فقه] بیوه (قرآن). بیوه، زن شوهر مرده یا
مطلقه است. در این مدخل، از لفظ «ثیبات» و جملاتی مانند «طلقتم النساء»، «یذرون ازواجا» و... استفاده شده است.
بیوه در
اصل به معنای
غریب و تنهاست و در
اصطلاح به زنی گفته می شود که شوهرش را بر اثر طلاق یا مرگ از دست داده است. برخی آن را عام دانسته، بر مردی که همسرش مرده یا وی را طلاق داده نیز اطلاق کرده اند. به مرد و زن بیوه، اَرْمل و اَرْمَلَه نیز گفته شده است.
قرآن از بیوه با واژه ها و تعبیرهای گوناگونی یاد کرده است؛ مانند «ثَیِّب» که یک بار در قرآن آمده است: «ثَیِّبـت واَبکارا»، «اَیّم» که یک بار در قرآن به کار رفته: «واَنکِحوا الاَیـمی مِنکُم» و «زوجه» که فراوان در قرآن به کار رفته است و در برخی آیات مراد از آن زنان بیوه است؛ مانند «والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَز وجـًا». نیز «مطلقات»؛ مانند «والمُطَـلَّقـتُ یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ» و واژه نساء که در آیاتی پرشمار به کار رفته؛ ولی در برخی آیات مراد از آن زنان بیوه است؛ مانند «لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهـًا». نزدیک ترین این واژه ها به این معنا «ثَیّب» است که در
لغت به معنای رجوع یا بازگشت به حالت و امر نخستین آمده و در اصطلاح
فقه به زنی گفته می شود که بکارتش بدون آمیزش یا با آمیزش
حلال یا
حرام زایل شده است. برخی گفته اند: مراد مرد و زنی است که ازدواج کرده یا با یکدیگر همبستر شده اند. این واژه در
باب حدود به معنای
محصن نیز به کار می رود، چنان که بکر به مرد و زن غیر محصن اطلاق می شود. «اَیّم» نیز به معنای مرد و زن بی همسر آمده است که این معنا عام بوده، شامل همه مردان و زنانی می شود که ازدواج نکرده اند یا پس از ازدواج همسرانشان مرده یا از یکدیگر جدا شده اند. قرآن ضمن اشاره به برخی سنتهای ناپسند جاهلی در مورد زنان بیوه، این سنتها را
باطل شمرده و برخی از احکام و حقوق خاص را برای زنان بیوه مقرر کرده است.
بیوه در ملل دیگر و عصر جاهلی
زنان بیوه در میان برخی ملتهای پیشین به ویژه مردم
عصر جاهلیت از بسیاری حقوق اوّلیه انسانی محروم بودند؛ برخی از ملتها پس از درگذشت شوهر، همسر او را به همراه
جنازه شوهر سوزانده یا زنده به گور می کردند. برخی دیگر زنان بیوه را می کشتند یا اموال و دارایی آنان را می گرفتند. اعراب جاهلی با بیوه پدر همچون مال شوهر برخورد می کردند؛ یعنی وارثان پس از مرگ شوهر، او را به
ارث می بردند ؛ بدین صورت که پسران یا دیگر خویشاوندان مرده پارچه ای را بر روی بیوه او انداخته، با این عمل
مالک و صاحب اختیار او می شدند. سپس یا خود با او ازدواج می کردند یا او را به ازدواج فردی دیگر درآورده،
مهریه او را مالک می شدند. به نقلی دیگر
فرزند بزرگ تر میت گاه خود با بیوه پدر ازدواج می کرد و گاه با تعیین مهریه ای او را به ازدواج یکی از برادران خود درمی آورد که به چنین ازدواجی نکاح «مَقْت» یا «ضیزن» می گفتند و فرزند حاصل از این ازدواج را «مَقْتی» می نامیدند.
اعمال ممنوعه زنان بیوه
گاه فرزندان برای تملک مهر یا اموال بیوه پدر از ازدواج او تا پایان
عمر جلوگیری می کردند همچنین گاهی دوست میت نیز پارچه ای بر روی بیوه انداخته، او را مالک می شد و در صورت زیبایی زن، خود با او ازدواج می کرد و در غیر این صورت با
هدف تملک مهر و دیگر اموال او از ازدواجش جلوگیری می کرد همچنین بر طبق سنت جاهلی، بیوه طلاق داده شده ملزم به نگه داشتن
عده نبود، از این رو گاه بلافاصله پس از طلاق با مردی دیگر ازدواج می کرد و در صورت باردار بودن، فرزند او به شوهر جدید تعلق می گرفت. در برابر، بیوه شوهر مرده تا یک
سال از ازدواج محروم بود و می بایست از خانه ای کوچک و بدترین لباس و غذاها استفاده کند، افزون بر این،
حق کوتاه کردن ناخن و مو و استفاده از بوی خوش را نداشت و در صورت مبتلا شدن به چشم درد، از
سرمه کشیدن یا معالجه چشم خود ممنوع بود. در صورتی که بیوه مطلقه
قصد ازدواج با شوهر پیشین خود داشت دیگران از ازدواج وی جلوگیری می کردند، چنان که در شان نزول
آیه ۲۳۲
بقره «فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ» آمده است زنی به نام «جملاء» قصد ازدواج با شوهر پیشین خود را داشت؛ ولی برادرش مانع این کار می شد. به قولی دیگر آیه مذکور در مورد جابربن عبدالله نازل شد که از ازدواج دختر عموی خود با شوهر سابقش جلوگیری می کرد. از دیگر عقاید مردم عصر جاهلیت حرام شمردن ازدواج شخص با بیوه فرزند خوانده خود بود، از این رو
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم با هدف ابطال این سنت با بیوه زید بن حارثه، فرزند خوانده خود ازدواج کرد که در پی
اعتراض به این عمل آیه ۴۰
احزاب نازل شد و پیامبر را رسول خدا و نه پدرِ فرزند خوانده خود معرفی کرد: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَد مِن رِجالِکُم و لـکِن رَسولَ اللّهِ و خاتَمَ النَّبیّینَ».
احکام زن بیوه
...