بقط
لغت نامه دهخدا
بقط. [ ] ( ع مص ) چسباندن. متصل کردن با چسب. ( دزی ج 1 ص 103 ).
بقط. [ ب َ ] ( ع مص ) گرد آوردن کالایی را و ضبط نمودن آنرا. ( ناظم الاطباء ). فراهم آوردن متاع و یکجا کردن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || تفرقه متاع ، از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پراکنده و متفرق نمودن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). || دادن به آن مرد، بستانی را برثلث و یا ربع. ( ناظم الاطباء ). بستان دادن بکسی بر سوم یا چهارم حصه حاصل آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
بقط. [ ب ِ ق َ ] ( ع اِ ) ثمری که در وقت بریدن از خطای داس بیفتد. || پاره چیزی. || ( اسم جمع ) گروه مردم و جماعت متفرق. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بَقط، (لاتینی: پکتم، یونانی: پختن)، اصطلاحی در جهان یونانی مآب که به پیمان های ناظر به تعهدات دو جانبه و نیز پرداخت های وابسته به آن اطلاق می شد.
عرب ها این اصطلاح را برای نامیدن خراجی به کار می بردند که کشور مسیحی نوبه می پرداخت. این کشور به جهت وضع خاص جغرافیایی و روحیه جنگجویی سکنه اش، در برابر نخستین فتوحات مسلمانان پایداری کرد. پس از جنگی سخت، به سرکردگی عمرو بن عاص (۲۰یا۲۱)، که به بازگشت اجباری قوای عمرو انجامید، جانشین وی، عبدالّله بن سَعد بن اَبی سَرح، عامل عثمان در مصر ، پیمانی دو جانبه، متفاوت با معاهدات «صلح» که در فقه شناخته شده است، با نوبه بست (سال ۳۱). طرفینِ معاهده توافق کردند که از کشورهای یکدیگر آزادانه عبورکنند، اما حق سکونت در مملکت طرف معاهده را نداشته باشند. مردم نوبه نیز تعهد کردند که مهاجران فراری و بندگان و اهل ذمّه ای را که مالیات سرانه می پرداختند، باز گردانند و علاوه بر این مخارج نگهداری مسجدی را که قرار بود در دُنقُلَه (دُمقُلَه) ساخته شود بپردازند، همچنین سالانه ۳۶۰ بنده، که دست کم در ابتدای کار از اسیران جنگی خودِ آنان بودند، تحویل دهند. و رفته رفته، رسم بر این شد که چهل بنده دیگرنیز به کارگزاران عرب، که مأمور نظارت بر حسن اجرای مواد معاهده بودند، تسلیم کنند. مسلمانان نیز متقابلاً ملزم شدندکه در برابر، به آن ها گندم و دیگر غلات، و منسوجات بدهند.
دیدگاه فقها درباره بقط
فقهای دوره بعد نتوانستند مواد این پیمان را با نظام فقهی اسلام منطبق سازند، و چنان که از بیانِ مستفاد می شود، سنّتی ـ یا دست کم تعبیری از سنّتی موجود ـ مطرح شد که، منشأ سهم مسلمانان، (تعهّد نوبیها به) تحویل چهل بنده پس از مبادله آن ها با شراب به نوشته ابن عبدالحکم اسب و سایر کالاها بود. این وضع سیاسی را «هُدنَه» (قرارداد متارکه) نیز خوانده اند. مالک بن اَنس آن را صلح شرعی دانسته است، اما اکثر فقهای دیگر می دانستند که این معاهده تنها پیمان عدم تجاوز بوده و مسلمانان مکلّف نبوده اند از کشور نوبه در برابر کشور دیگری دفاع کنند. این عهدنامه را حکمرانان بعدی تأیید کردند و طبری در این مورد خصوصاً از عمرِ دوم یاد می کند. بعدها، شاید به سبب نبودن اسیران جنگی، مردم نوبه توانستند تعهدات خود را به موقع انجام دهند و در نتیجه ناگزیر شدند این کمبود را با جایگزین کردن هموطنان خویش جبران کنند. حیوانات مخصوص باغ وحش و برای آزمایش های طبی که بعدها در سهمیه مقرر منظور شده شاید برای رفع این کمبودهابوده است.
مسیحیان نوبه در دوران مهدی و معتصم عباسی
در روزگار مهدی و معتصم، تعدیل هایی مشاهده می شود. در عهد معتصم، که نوبه در صدد نقض پیمان برآمد، معلوم شد که خراج مردم نوبه از آنچه مسلمان ها می پردازند کمتر است. عجز حکّام مسلمان از قدرت نمایی برای تغییر قاطع این وضع از آن جا آشکار می شود که طریق مسالمت در پیش گرفتند و به مردم نوبه اجازه دادند سهمیه مقرر را تنها هر سه سال یک بار تسلیم کنند، ولی با تقاضای برچیدن پادگان اَلقَصر در خاک نوبه، که در آن جا سهمیه ها مبادله می شد، موافقت نشد. از زمان بَیبَرس بُندُقداری (۶۷۴) نوبه قطعاً تحت انقیاد درآمد و بخشی از آن به طور کامل تابع حکومت مسلمین شد، هر چند که امرای کوچک محلی کمابیش استقلال خود را حفظ کردند. از آن پس، اسلامی شدن نوبه بسرعت ادامه یافت و بی شک اصطلاح بَقط، که با تغییر اوضاع و احوال مفهوم خود را از دست داده بود، متروک شد.
عرب ها این اصطلاح را برای نامیدن خراجی به کار می بردند که کشور مسیحی نوبه می پرداخت. این کشور به جهت وضع خاص جغرافیایی و روحیه جنگجویی سکنه اش، در برابر نخستین فتوحات مسلمانان پایداری کرد. پس از جنگی سخت، به سرکردگی عمرو بن عاص (۲۰یا۲۱)، که به بازگشت اجباری قوای عمرو انجامید، جانشین وی، عبدالّله بن سَعد بن اَبی سَرح، عامل عثمان در مصر ، پیمانی دو جانبه، متفاوت با معاهدات «صلح» که در فقه شناخته شده است، با نوبه بست (سال ۳۱). طرفینِ معاهده توافق کردند که از کشورهای یکدیگر آزادانه عبورکنند، اما حق سکونت در مملکت طرف معاهده را نداشته باشند. مردم نوبه نیز تعهد کردند که مهاجران فراری و بندگان و اهل ذمّه ای را که مالیات سرانه می پرداختند، باز گردانند و علاوه بر این مخارج نگهداری مسجدی را که قرار بود در دُنقُلَه (دُمقُلَه) ساخته شود بپردازند، همچنین سالانه ۳۶۰ بنده، که دست کم در ابتدای کار از اسیران جنگی خودِ آنان بودند، تحویل دهند. و رفته رفته، رسم بر این شد که چهل بنده دیگرنیز به کارگزاران عرب، که مأمور نظارت بر حسن اجرای مواد معاهده بودند، تسلیم کنند. مسلمانان نیز متقابلاً ملزم شدندکه در برابر، به آن ها گندم و دیگر غلات، و منسوجات بدهند.
دیدگاه فقها درباره بقط
فقهای دوره بعد نتوانستند مواد این پیمان را با نظام فقهی اسلام منطبق سازند، و چنان که از بیانِ مستفاد می شود، سنّتی ـ یا دست کم تعبیری از سنّتی موجود ـ مطرح شد که، منشأ سهم مسلمانان، (تعهّد نوبیها به) تحویل چهل بنده پس از مبادله آن ها با شراب به نوشته ابن عبدالحکم اسب و سایر کالاها بود. این وضع سیاسی را «هُدنَه» (قرارداد متارکه) نیز خوانده اند. مالک بن اَنس آن را صلح شرعی دانسته است، اما اکثر فقهای دیگر می دانستند که این معاهده تنها پیمان عدم تجاوز بوده و مسلمانان مکلّف نبوده اند از کشور نوبه در برابر کشور دیگری دفاع کنند. این عهدنامه را حکمرانان بعدی تأیید کردند و طبری در این مورد خصوصاً از عمرِ دوم یاد می کند. بعدها، شاید به سبب نبودن اسیران جنگی، مردم نوبه توانستند تعهدات خود را به موقع انجام دهند و در نتیجه ناگزیر شدند این کمبود را با جایگزین کردن هموطنان خویش جبران کنند. حیوانات مخصوص باغ وحش و برای آزمایش های طبی که بعدها در سهمیه مقرر منظور شده شاید برای رفع این کمبودهابوده است.
مسیحیان نوبه در دوران مهدی و معتصم عباسی
در روزگار مهدی و معتصم، تعدیل هایی مشاهده می شود. در عهد معتصم، که نوبه در صدد نقض پیمان برآمد، معلوم شد که خراج مردم نوبه از آنچه مسلمان ها می پردازند کمتر است. عجز حکّام مسلمان از قدرت نمایی برای تغییر قاطع این وضع از آن جا آشکار می شود که طریق مسالمت در پیش گرفتند و به مردم نوبه اجازه دادند سهمیه مقرر را تنها هر سه سال یک بار تسلیم کنند، ولی با تقاضای برچیدن پادگان اَلقَصر در خاک نوبه، که در آن جا سهمیه ها مبادله می شد، موافقت نشد. از زمان بَیبَرس بُندُقداری (۶۷۴) نوبه قطعاً تحت انقیاد درآمد و بخشی از آن به طور کامل تابع حکومت مسلمین شد، هر چند که امرای کوچک محلی کمابیش استقلال خود را حفظ کردند. از آن پس، اسلامی شدن نوبه بسرعت ادامه یافت و بی شک اصطلاح بَقط، که با تغییر اوضاع و احوال مفهوم خود را از دست داده بود، متروک شد.
wikifeqh: پکتم
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید