بساسیری

لغت نامه دهخدا

بساسیری. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بسا یعنی فسا واقع در فارس. ( از معجم البلدان ). عربان نسبت بدان شهر را فسوی و فارسیان بساسیری گویند و نویسند. ( از معجم البلدان ) ( انساب سمعانی ) ( لباب الانساب ). معرب بساشیری است. ( ناظم الاطباء ).

بساسیری. [ ب َ ] ( اِخ ) ارسلان. نام یکی از امرای عباسی حاکم و از مردم بسا یا فسای فارس. مؤلف تاریخ گزیده در شرح حال القائم بامراﷲ آرد: در اول دولت او کار دیالمه سست شد و سلجوقیان خروج کردند و پادشاهی از دست دیلمیان و غزنویان بیرون بردند و تا رسیدن ایشان به بغداد در بغداد فتنه ها پیدا شد و غلامان بر دیلمیان مستولی شدند و بر ایشان مصادرات و غارت کردند... بدین سبب خلیفه بحضور طغرل بک استعجال نمود و قاضی هبةاﷲ هاشمی را به طلب او فرستاد. سلطان طغرل بک در ثانی عشرین رمضان سنه سبع و اربعین و اربعمائه ، به بغداد رفت. ملک الرحیم دیلم او را استقبال کرد. سلطان او را بگرفت و بند کرد و به قلعه ری فرستاد. لشکر سلطان ، شرقی بغداد را غارت کردند. مردم در حرم باب الخلیفه گریختند. سلطان لشکریان را از غارت منع کرد. ترکان بغداد بعضی با پیش بساسیری رفتند که سرهنگی بود از سرهنگان دیلمیان و او در رحبه شام بود و دعوت اسماعیلیان پذیرفته از مصر او را امیرخلیل سیدمعتمد نوشتندی. بساسیری به مصر پیش المنتصر باللّه فرستاد و از او مدد خواست و او را به قائم خلیفه و سلطان طغرل بک تخویف داد سلطان طغرل بک در کار بساسیری تهاون نمود تا از مصر او را مدد رسید و اموال و اسلحه و اسباب فراوان آوردند و دبیس بن صدقه و گروه بنی اسد بدو پیوستند و او قوی حال شد. از کرد و ترک و اعراب بنی کلاب ، لشکر فراوان برو جمع شد. آهنگ جنگ سلطان کرد. سلطان طغرل بک قتلمش بن اسرائیل را که عم زاده اش بوده با قریش بن بدران عقیلی بجنگ او فرستاد. بنی عقیل با قریش بن بدران غدر کردند و با طرف بساسیری رفتند. بدین سبب شکست بر لشکر سلطان افتاد. قتلمش منهزم پیش سلطان آمد. سلطان بنفس خود بدان جنگ رفت. بساسیری به رحبه گریخت. لشکر سلطان از عقبش برفتند. خلقی عظیم از لشکر بساسیری کشته شد سلطان مراجعت نمود وبکنار آب فرات نزول فرمود. بساسیری بازگشت و به سخار رفت. از سلطانیان خلقی بی شمار بکشت چنانکه از دفن عاجز شدند و در چالها می افکندند و خاک بر سر میکردند. بساسیری با امرای شام و قریش بدران و بنی نمیر و بنی کلاب به جنگ سلطان آمد و در منزلگاه سلطان قحطی عظیم شایع شد چنانکه رطلی گوشت به یک دینار رسید. سلطان بفرمود تا کمین کردند و در روز حرب از ایشان منهزم شد. چون از کمینگاه درگذشت معاودت کرده خلقی بسیار ازقوم بساسیری به تیغ گذرانیدند و اسیر بی شمار گرفت. از اسیران آنچه از بنی عقیل بودند دست بازداشت و گفت ایشان از این مخالفت معذورند که جهت خانه و زن و بچه کردند اما آنچه از بنی نمیر و بنی کلاب و شامیان بودندبه سیاست رسانید... چون سلطان طغرل بک از جنگ بساسیری مراجعت نمود، بساسیری قوت گرفت در ذی حجه سنه خمسین و اربعمائه به بغداد رفت و جانب غربی بگرفت و جسر ببست و بطرف شرقی آمد، عمیدالعراق احمدالمقبول با پنج هزار بر در حرم با بساسیری جنگ کرد و مقهور شد. لشکر بساسیری در حرم رفتند و قائم خلیفه را با وزیر ابومسلم و قاضی القضاة علی دامغانی و رئیس الرؤسا ابن شروان و بقیةالنقباء هاشمیان را بگرفت و بر شتران نشانده گرد بغداد به رسوایی گردانیدند. پس ایشان را بکشتند و قایم خلیفه را به مهارش عجلی سپردند و در خانه ای محبوس کردند... فتنه بساسیری یک سال و چهار ماه در بغداد قائم بود و خطبه و سکه بنام اسماعیلیان خواند و این همه فتنه بواسطه مخالفت ابراهیم ینال بود.قائم خلیفه از عانه رقعه بسلطان نوشت و گفت مسلمانی را دریاب که شعار قرامطه آشکارا شد و کار اسلام سست گشت. سلطان وزیر را فرمود که جواب مناسب بنویس صفی [ الدین ] ابوالعلاء منشی بجواب بر پشت رقعه خلیفه این آیت بنوشت : «ارجع الیهم فلنأتینهم بجنود لاقبل لهم بها و لنخرجنهم منها اذلة و هم صاغرون ». ( قرآن 37/27 ). سلطان را خوش آمد و گفت امیدوارم که چنین باشد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( مقت. ۴۵۱ ه. ق . ) وی یکی از پیروان مستنصر بود . در حدود ۴۴۸ ه. ق . فتنه عظیمی بر پا کرد و واسط را گرفت و بر بغداد مقر خلیفه استیلا یافت ( ۴۵٠ ) و خلیفه عباسی القائم بامر الله ( ۴۶۷ - ۴۲۲ ) را از بغداد بیرون کرد و نامش را از خطبه بیفکند و بنام مستنصر فاطمی خطبه خواند و رایات سپید را که شعار علویان بود به جای اشعار عباسی بر افراشت و امر کرد تا بر منابر آل علی را تبجیل کردند و در مساجد به آیین تشیع در اذان [ حی علی خیر العمل ] گفتند ولی بعد ها خلیفه عباسی به وسیله طغرل سلجوقی بساسیری را از بغداد بیرون راند و وی در ۴۵۱ کشته شد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از لغت نامه دهخدا است
بساسیری. (اِخ) ارسلان. نام یکی از امرای عباسی حاکم و از مردم بسا یا فسای فارس. مؤلف تاریخ گزیده در شرح حال القائم بامراﷲ آرد: در اول دولت او کار دیالمه سست شد و سلجوقیان خروج کردند و پادشاهی از دست دیلمیان و غزنویان بیرون بردند و تا رسیدن ایشان به بغداد در بغداد فتنه ها پیدا شد و غلامان بر دیلمیان مستولی شدند و برایشان مصادرات و غارت کردند... بدین سبب خلیفه به حضور طغرل بک استعجال نمود و قاضی هبةاﷲ هاشمی را به طلب او فرستاد.
سلطان طغرل بک در ثانی عشرین رمضان سنه سبع و اربعین و اربعمائه به بغداد رفت. ملک الرحیم دیلم او را استقبال کرد. سلطان او را بگرفت و بند کرد و به قلعه ری فرستاد. لشکر سلطان، شرقی بغداد را غارت کردند. مردم در حرم باب الخلیفه گریختند. سلطان لشکریان را از غارت منع کرد. ترکان بغداد بعضی با پیش بساسیری رفتند که سرهنگی بود از سرهنگان دیلمیان و او در رحبه شام بود و دعوت اسماعیلیان پذیرفته از مصر او را امیرخلیل سید معتمد نوشتندی.
بساسیری به مصر پیش المنتصر باللّه فرستاد و از او مدد خواست و او را به قائم خلیفه و سلطان طغرل بک تخویف داد. سلطان طغرل بک در کار بساسیری تهاون نمود تا از مصر او را مدد رسید و اموال و اسلحه و اسباب فراوان آوردند و دبیس بن صدقه و گروه بنی اسد بدو پیوستند و او قوی حال شد. از کرد و ترک و اعراب بنی کلاب، لشکر فراوان برو جمع شد.
آهنگ جنگ سلطان کرد. سلطان طغرل بک قتلمش بن اسرائیل را که عم زاده اش بوده با قریش بن بدران عقیلی بجنگ او فرستاد. بنی عقیل با قریش بن بدران غدر کردند و با طرف بساسیری رفتند. بدین سبب شکست بر لشکر سلطان افتاد. قتلمش منهزم پیش سلطان آمد. سلطان بنفس خود بدان جنگ رفت. بساسیری به رحبه گریخت. لشکر سلطان از عقبش برفتند. خلقی عظیم از لشکر بساسیری کشته شد سلطان مراجعت نمود و به کنار آب فرات نزول فرمود.
بساسیری بازگشت و به سخار رفت. از سلطانیان خلقی بی شمار بکشت چنانکه از دفن عاجز شدند و در چالها می افکندند و خاک بر سر می کردند. بساسیری با امرای شام و قریش بدران و بنی نمیر و بنی کلاب به جنگ سلطان آمد و در منزلگاه سلطان قحطی عظیم شایع شد چنانکه رطلی گوشت به یک دینار رسید. سلطان بفرمود تا کمین کردند و در روز حرب از ایشان منهزم شد. چون از کمینگاه درگذشت معاودت کرده خلقی بسیار ازقوم بساسیری به تیغ گذرانیدند و اسیر بی شمار گرفت.
از اسیران آنچه از بنی عقیل بودند دست بازداشت و گفت: ایشان از این مخالفت معذورند که جهت خانه و زن و بچه کردند اما آنچه از بنی نمیر و بنی کلاب و شامیان بودند به سیاست رسانید... چون سلطان طغرل بک از جنگ بساسیری مراجعت نمود، بساسیری قوت گرفت در ذی حجه سنه خمسین و اربعمائه به بغداد رفت و جانب غربی بگرفت و جسر ببست و بطرف شرقی آمد، عمیدالعراق احمدالمقبول با پنج هزار بر در حرم با بساسیری جنگ کرد و مقهور شد.
لشکر بساسیری در حرم رفتند و قائم خلیفه را با وزیر ابومسلم و قاضی القضاة علی دامغانی و رئیس الرؤسا ابن شروان و بقیةالنقباء هاشمیان را بگرفت و بر شتران نشانده گرد بغداد به رسوایی گردانیدند. پس ایشان را بکشتند و قایم خلیفه را به مهارش عجلی سپردند و در خانه ای محبوس کردند... فتنه بساسیری یک سال و چهار ماه در بغداد قائم بود و خطبه و سکه بنام اسماعیلیان خواند و این همه فتنه بواسطه مخالفت ابراهیم ینال بود.

دانشنامه عمومی

ارسلان مظفر بن عبدالله بساسیری، مُکَنّیٰ به ابوالحارث از امیران نامدار ترک در اواخر دوران تسلط آل بویه بر عراق بود. او با قیامی عظیم که به دستیاری یاران خود در عراق به راه انداخت، واسط، موصل و بغداد را گرفت، خلیفه و وزیرش را از بغداد بیرون کرد و محبوس ساخت و شعار علویان را که رایات سفید بود به جای درفش عباسیان برافراشت و دستور داد تا بر منبرها، آل علی را ستودند و در مساجد، به آئین تشیع در اذان «حی علی خیر العمل» گفتند. این قیام به لحاظ درگیری های داخلی ای که در قلمرو اصلی خلافت روی داد و نقش بالقوه شیعیان در آن و نیز مبارزه بر سر قدرت بین ترکان، حائز اهمیت و در خور توجه است و تلنگری بود بر کنار رفتن خلافت از عرصهٔ قدرت و احتیاج وافر آن به یک قدرت پشتیبان و در حقیقت خارج شدن قدرت از دست خلافت عباسی و باقی ماندن اسمی آن بر عرصه قدرت.
ابوالحارث ارسلان از امیران معروف ترک در پایان عصر آل بویه بود. او در واقع برده ای ترک بود. شهرت بساسیری را از آن روی نوشته اند که نخستین سرور او یکی از بزرگان فسا بود و در زبان عربی، منسوب بدان شهر، فسوی خوانده می شود. [ ۳] این گمان ادامه یافته و گفته اند که فارسیان در نسبت به آن شهر فساسیری ( و در عربی بساسیری ) بکار می برند. قاضی نورالله شوشتری می افزاید که چون فسا از نواحی گرمسیری فارس است، با حذف بخشی از واژه گرمسیر، ترکیب بساسیری بدست آمده و در تعیین نسبت افراد به آن شهر، بکار می رود. [ ۴] بعضی از مؤلفان، از جمله مؤلف کتاب «ریحانه الادب» به استناد نوشته غیاث الدین خواندمیر در کتاب «حبیب السیر» معنی نام بساسیری را رئیس و امیر شهر بسا ( فسا ) معرفی می کند. [ ۵] همچنین در برخی منابع از او با لقب ( مظفر ) یاد کرده اند و در بعضی دیگر به خاطر مرابطه با مستنصر فاطمی وی را ارسلان مستنصری نام نهادند. [ ۶]
از گزارش ابن اثیر بر می آید که بساسیری از حدود سال ۴۲۴ هجری قمری به عنوان یکی از امرای ترک مطرح بوده است. [ ۷] او مولای ( غلام ) بهاءالدوله دیلمی بود، و بعدها به عالی ترین درجات ارتقا یافت. ابن اثیر در گزارش حوادث سال ۴۲۵ هجری می نویسد که در این سال، ثابت بن علی از مزیدیان با برادر خود دبیس بن علی درگیر شد و از بساسیری کمک خواست. [ ۸] در همین سال، بساسیری مأمور حفاظت از بخش غربی بغداد در برابر دست درازی عیاران شد. سال های بعد، در خدمت امیران آل بویه بغداد بود و نخست به جلال الدوله و سپس به عمادالدوله ابوکالیجار و سرانجام به ملک رحیم خدمت کرد و در سال ۴۴۴ هجری به زمان همین امیر بصره را تصرف کرد. [ ۹] او را همچنین از موالی ابوعلی نحوی فارسی دانسته اند. [ ۱۰] در زمان پادشاهی جلال الدوله، در نبردهایی که پادشاه با خواهرزاده اش ابوکالیجار و عُقَیلیان موصل داشته است، از بساسیری یاد شده است. در پادشاهی ملک رحیم که دوره نابسامانی های پیاپی ناشی از بی انضباطی سپاهیان ترک بغداد، کشاکش میان سنّیان و شیعیان در پایتخت خلافت، مطامع عُقَیلیان و آل بویه برای دست یافتن به تاج و تخت، غارتگری های قبایل تازی و کُرد، و سرانجام مداخله طغرل بیگ، سلطان سلجوقی، در امور بین النهرین بود، بساسیری تأثیر بسزایی داشت. [ ۱۱] برای مثال در سال ۴۴۱ هجری قمری «انبار» را از قِرواش عُقیلی گرفت و در سال ۴۴۴ هجری «بصره» را از برادر ملک رحیم ستاند، در سال ۴۴۵ هجری قمری ضد راهزنان عرب و کُرد در بوازیج اقدام کرد، و «دُبَیس» شیعی مَزْیَدی را که در جامعان ( بعدها حلّه ) گرفتار حمله بنی خَفاجه شده بود، یاری نمود[ ۱۲] ؛ بَوازیج ( بوازیج المَلِک ) ، شهری کوچک و قدیمی در شمال عراق، در ولایتِ موصل، واقع در ساحل راست رودخانه زاب کوچک و در جانب شرقی رود دجله می باشد. بساسیری در سال ۴۴۶ هجری قمری از عهده فرونشاندن شورش ترکان بغداد برنیامد. [ ۱۳] این شورش، غارت و قحطی و هجوم سپاهیان قُریش عُقیلی موصلی به بَرَدان را در پی داشت که در طی آن شتران و اسبان را از اصطبل های وی ربودند. در شعبان همان سال قریش، انبار را که تیول بساسیری بود باز پس گرفت، و با بُریدن از آل بویه، به نام طغرل بیگ خطبه خواند. [ ۱۴] در محرم سال ۴۴۶ قمری، سپاهیان بغداد بر وزیر ملک رحیم که حقوق آنان را نمی پرداخت؛ شورش کردند. بساسیری به دارالخلافه رفت و کوشید وزیر را که پنهان شده بود بیابد. سرانجام وزیر از نهانگاه بیرون آمد و با فروش اموال خود پول لازم برای پرداخت حقوق سپاهیان را فراهم نمود. [ ۱۵]
عکس بساسیریعکس بساسیریعکس بساسیریعکس بساسیریعکس بساسیریعکس بساسیری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس