بز در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بز در قرآن. بز، یکی از حیوانات چهارپا می باشد.
واژه «مَعْز» به معنای بز در قرآن فقط یک بار به کار رفته است؛ اما واژه «غَنَم» به معنای گوسفند که شامل بز نیز می شود در سه جای قرآن به کار رفته، و همین طور در آیات فراوانی در ضمن واژه « اَنعام » (بز، میش، گاو و شتر) به بز و فواید آن اشاره شده است؛ همچنین بز از موارد قربانی است که در قرآن با واژه های «هَدْی» و «نُسُک» به آن اشاره شده است.قرآن ضمن تصریح به حلال بودن گوشت بز آن را در کنار چارپایان دیگر، از نعمت های بزرگ و پرفایده خداوند شمرده و توجه به آن ها را موجب پی بردن به تدبیر الهی دانسته است.
در جاهلیت
بز، قبل از ظهور اسلام در بین عرب های حجاز مورد توجه بوده و بر اثر فواید گوناگونی که برای آنان داشت به عنوان یکی از ارکان اقتصادی جامعه محسوب می شد. از گوشت و پیه بز برای خوردن، از شیر آن برای نوشیدن و ساختن پنیر، کره، ماست و...، از موی آن برای ساختن وسایل خانه و لباس و بالاخره از پوست آن برای ساختن چادر صحرایی، نیام شمشیر، مشک آب، دلو، سفره طعام، خورجین و... استفاده می شد ، افزون بر این برخی به مطالعه در فواید پزشکی این حیوان پرداخته و برای هریک از اجزای بز خواصی معرفی کرده اند که موجب حفظ سلامت انسان یا شفای برخی امراض وی می گردد. چون بز نسبت به میش هم علف کمتری می خورد و هم شیر و پیه بیشتری دارد بیابان نشینان به نگهداری و پرورش آن علاقه بیشتری داشتند.
احکام فقهی بز
۱. در دوران جاهلیت، عرب ها به تقلید از پدرانشان، احکام خاصی برای بعضی از حیوانات و از جمله بز قرار داده و آن احکام را به خداوند نسبت می دادند و در نتیجه آن احکام، گاهی خوردن گوشت برخی چارپایان حلال گوشت را حرام می دانستند. خداوند ضمن باطل دانستن این احکام، اعتقاد به آن ها را جاهلانه شمرده و صدور آن ها از طرف خویش را نفی کرده است:«و مِنَ الاَنعمِ حَمولَةً وفَرشًا کُلوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ... ثَمنِیَةَ اَزوج مِنَ الضَّأنِ اثنَینِ ومِنَ المَعزِ اثنَینِ قُل ءالذَّکَرَینِ حَرَّمَ اَمِ الاُنثَیَینِ اَمَّا اشتَمَلَت عَلَیهِ اَرحامُ الاُنثَیَینِ نَبِّونی بِعِلم اِن کُنتُم صدِقین • ومِنَ الاِبِلِ اثنَینِ و مِنَ البَقَرِ اثنَینِ...». بسیاری از مفسران مراد از واژه «فَرشاً» را که کنایه از حیوانات کوچک و غیر بارکش است یا همان بز و میش دانسته یا حداقل بز و میش را از مصادیق آن به حساب آورده اند. در این صورت دو آیه بعدی تفصیل «حَمولَةً و فَرشاً» خواهد بود.در این دو آیه به شمارش چارپایان حلال گوشت، تحت ۴ عنوان میش، بز، شتر، و گاو پرداخته شده و مجموع آن ها به عنوان ۸ زوج معرفی شده است. کلمه «زوج» در زبان عربی به دو صورت به کار می رود:الف. به هر یک از نر و ماده به تنهایی یک زوج گفته می شود که در نتیجه مجموع نر و ماده دو زوج می شوند، زیرا نر، زوجِ ماده و ماده، زوجِ نر است.ب. به مجموع نر و ماده، یک زوج گفته می شود. مفسران گفته اند که مراد از «... و مِنَ المَعزِ اثنَینِ...» همانند دیگر موارد مذکور در آیه (میش، شتر و گاو) بز نر و بز ماده است ، بنابراین کلمه «زوج» در آیه به معنای نخست به کار رفته و مراد از ۸ زوج، ۸ فرد است؛ اما در روایتی از امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه منظور از «... ومِنَ المَعزِ اثنَینِ...» بز اهلی و بز وحشی دانسته شده و در این صورت کلمه «زوج» در آیه به معنای دوم به کار رفته است، زیرا بز نر و مادّه اهلی یک زوج، و بز نر و ماده وحشی یک زوج بوده و مجموع آن ها دو زوج می شود. در این صورت ۸ زوج مذکور در آیه شامل ۱۶ فرد خواهد بود. ۲. در دوران جاهلیت، خوردن جنین چارپایان را در صورتی که زنده به دنیا می آمد برای مردان حلال و برای زنان حرام می دانستند؛ ولی اگر مرده به دنیا می آمد، هم برای مردان و هم برای زنان حلال می دانستند:«و قالوا ما فی بُطونِ هذِهِ الاَنعمِ خالِصَةٌ لِذُکورِنا ومُحَرَّمٌ عَلی اَزوجِنا واِن یَکُن مَیتَةً فَهُم فیهِ شُرَکاءُ...»، ازاین رو خداوند پس از بیان حلیت گوشت چارپایان برای زدودن هر نوع شبهه ای، به حلال بودن جنین آن ها نیز تصریح می فرماید:«اَمَّا اشتَمَلَت عَلَیهِ اَرحامُ الاُنثَیَینِ...». ۳. گرچه خوردن پیه بز و دیگر چارپایان در اصل حلال است؛ اما خداوند مقداری از پیه آن ها را بر یهودیان حرام فرموده بود:«و مِنَ البَقَرِ والغَنَمِ حَرَّمنا عَلَیهِم شُحومَهُما اِلاّ ما حَمَلَت ظُهورُهُما اَوِ الحَوایا اَو مَا اختَلَطَ بِعَظم». علت این تحریم، بعضی از گناهان بنی اسرائیل بود:«ذلِکَ جَزَینهُم بِبَغیِهِم». ۴. یکی از واجبات حجّ، قربانی کردن است:«فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَی الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدیِ». برای قربانی که در قرآن با واژه «هَدْی» به آن اشاره شده می توان هر یک از چارپایان مذکور ( میش، بز، گاو و شتر ) را برگزید، گرچه فقها بهترین قربانی را شتر و سپس گاو دانسته اند. بز قربانی باید دارای شرایطی مانند سلامت جسمانی و ورود به سن دو سالگی بوده، مستحب است نر و فربه باشد.
فواید بز
...

پیشنهاد کاربران

تحلیل و تفسیر و فلسفه ی پیدایش کلیدواژه ی بُز در متن زیر تبیین شده است ؛
بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذاتی و خصیصه ی ترسو بودن و محتاط بودن و هوشیار بودن حیوان بُز در خطرات به نسبت گوسفند می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و بی غم دارای کاربرد طنزآمیز می باشد که تفسیر مفصل این این اصطلاحات در متن زیر تبیین شده است ؛
بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری شده است.
جهت درک بهتر این تعریف برای کلمه ی بُز ضرب المثل بُز اَخوَش در فرهنگ ما ایرانی ها نیز رایج می باشد که تفسیر این ضرب المثل در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
بز اَخوَش ؛ این اصطلاح رایج ، معمولاً در گویش ها و لهجه های محلی به صورت بز اَخفَش نیز نگارش و استفاده می شود.
اَخفَش ؛ حرف ( ف ) و ( و ) در این کلمه به دلیل نقطه ی مشترک محل صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان مثل لب و زبان و دندان و سقف دهان و حلق در قانون قلب ها در کلمات قابل تبدیل به همدیگر هستند به گونه ای که این واقعیت باعث ایجاد لهجه ها و گویش ها در جوامع مختلف می شود بر همین مبنا کلمه ی اَخوَش نیز قابل نگارش و خواندن است.
کلمه ی اَخوَش نیز با کلمه ی خوشی با غالب افعل در کلماتی مثل کامل و اکمل به معنی خیلی کامل یا کریم و اکرم به معنی خیلی بخشنده و فراوان از این دست کلمات که باعث نشان دادن و زیاد بودن یک مفهوم در کلمات می شود معنی می دهد.
بر همین مبنا کلمه ی اَخوَش به معنی خیلی خوش دارای مفهوم می شود.
کلمه ی خوشی نیز به همراه کلمه ی سَر معمولا با اصطلاح سَرخوش بودن در ضرب المثل بز اَخوَش نیز که عمل سر تکان دادن در این ضرب المثل وجود دارد مرتبط می شود.
نمونه ی عینی و انطباق رفتار سر تکان دادن در اصطلاح سرخوشی برای ما انسانها در مقایسه با حالت سرافکندگی که در حالت مغمومیت وجود دارد نیز به وفور قابل مشاهده است.
از آنجایی که بُز یک حیوان پر جنب و جوش و بازیگوش به نسبت گوسفند نیز می باشد و مفهوم سرخوشی و عمل سرخوش بودن و بازیگوشی برای این حیوان با اصطلاح بزبازی و بز رقصی و بز مستی جور در می آید این ضرب المثل نیز برای انسانهای سرخوش و بازیگوش و سرمست و خوشحال رایج شده است.
تا جایی که که حتی مفهوم و کلمه ی بازی در کلمه ی بُز با اصطلاح بزبازی و بز رقصی و بز مستی برای انسانهای سرخوش و سرمست و خوشحال نیز به عنوان یک ضرب المثل برگرفته از این رفتار ذاتی و صفت حیوان بُز که مدام در حال بالا و پایین پریدن و سرجمباندن می باشد نامگذاری و رایج شده است.
البته کلمه ی اَخفَش با ریشه ی خَفی و خَفا به معنی خیلی مستتر و مخفی در کلمه ی خُفّاش که عمل مخفی بودن به عنوان یک خصیصه ی رفتاری در این حیوان قابل مشاهده و دارای عینیت و انطباق است نباید برای اصطلاح بُز اَخفَش اشتباه برداشت شود.