فرهنگ اسم ها
معنی: این گونه، همچنین
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
یشک نهنگ دارد دل را همی شخاید
ترسم که ناگوارد کایدون نه خرد خاید.
رودکی.
ایدون بطبع کیر خورد گویی چون ماکیان بکون در کس دارد.
منجیک.
ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام گویی که شیر مام ز پستان همی مکی.
کسایی.
بدانکه ابوجعفر محمدبن جریربن یزید الطبری رحمةاﷲ علیه در اول این کتاب ایدون گویند. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). واندر کتب تفسیر ایدون خواندم که پادشاه نجاشی بود. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).برافروز آذری ایدون که تیغش بگذرد از بون
فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر.
دقیقی.
گر ایدون گویند که باقی نبات بیشتر از باقی حیوان بود... ( کشف المحجوب سگزی ).از ایرانیان پاسخ ایدون شنید
که تا رزم لشکر نیاید پدید.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که ایدون کنم که کین از دل شاه بیرون کنم.
فردوسی.
کجا ایدون زنان آیند نامی هم از تخم بزرگان گرامی.
فرخی.
مردی آموخته است و مرد فکندن باز نیاید کسی به عالم ایدون.
فرخی.
پرویز گر ایدون که در ایام تو بودی بودی همه الفاظ ترا جمله مزهزه.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 89 ).
گوید کایدون نماند جای نیوشه درفکند سرخ مل بر طل دو گوشه.
منوچهری.
ولیکن من تو را زآن برگزیدم کجا از زیرکان ایدون شنیدم.
( ویس و رامین ).
پادشا در دل خلق و پارسا در دل خویش پادشا کایدون باشد نشود ملک سقیم.
ابوحنیفه ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 652 ).
شعر نگویم چه گویم ایدون گویم کرده مضمن همه به حکمت لقمان.
ابوحنیفه ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 636 ).
بر زمین همچون پدر بر هر هنر شد مشتهرهر کجا باشد پدر چونان پسر ایدون بود.
قطران.
تا خاک راخدای بدین دستهای خویش ایدون کند که خلق بر او رغبت آورند.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱ - چنین این چنین اینگونه. ۲ - اکنون الحال .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. این چنین: بدو گفت نستیهن ایدون کنم / که از خون زمین را چو جیحون کنم (فردوسی: ۴/۵۶ ).
۳. اینجا.
دانشنامه عمومی
آیدون. آیدون ( به انگلیسی: Eydon ) یک محله مدنی و روستا در بریتانیا است که در ساوت نورث همپتون شر واقع شده است. [ ۱] آیدون ۴۲۲ نفر جمعیت دارد.
wiki: آیدون
ایدون ( Iðunn ) در اساطیر اسکاندیناوی، همسر براگی و در روایت های اسطوره ای پاسدار و نگهدارنده سیب های زرینی است که به ایزدان جوانی جاودان می بخشد. نام ایدون از زبان نروژی قدیم گرفته شده و به معنای «همیشه جوان» یا «جوان کننده» است. در داستان فریفتگی های گیلفی[ ۱] آمده است که ایدون زن براگی است.
در این داستان سخن از سفر اودین، لوکی و هویئنر و سفر آنان در جنگلی است که شامگاه در آنجا نرگاوی را در زیر درخت بلوط کهنی سر می برند و هنگامی که به کباب کردن گوشت گاو می پردازند، گوشت خام می ماند. عقابی که بر بلندای بلوط نشسته است به آنان پیشنهاد می کند به شرط سهیم شدن در خوردن کباب، گوشت را به طور کامل برای آنان کباب کند. آن ها می پذیرند و پس از کباب شدن گوشت، عقاب گاو کباب شده را می بلعد و لوکی با سیخ کباب به عقاب یورش می برد و عقاب لوکی و سیخ کباب را در چنگ می گیرد و به آسمان پرواز می کند. عقاب لوکی را تهدید میکند و می گوید هنگامی از چنگال او رهایی می یابد که ایدون و سیب های زرین را به سرزمین غولان ببرد. عقاب او را مجبور کرد تا نام خود را بگوید و در ربایش ایدون به او کمک کند. لوکی نیز به ناچار می پذیرد و از چنگال عقاب رهایی می یابد. لوکی در بازگشت به آسگارد با تدبیری ایدون را به دام می اندازد و غولی به نام تیازی به شکل عقابی فرا می رسد و ایدون و سیب های زرین را ربوده و به سرزمین غولان، یوتون هایم می برد.
خدایان متوجه غیبت ایدون نشده بودند تا اینکه آثار پیری بر چهره هایشان نمایان شد. لوکی که یک سیب از ایدون برداشته و خورده بود هنوز جوان مانده بود و خدایان با دیدن او متوجه قضیه شدند. ایزدان پس از آگاهی از خیانت لوکی، او را تهدید می کنند که اگر سیب های زرین و ایدون را به آسگارد بازنگرداند او را هلاک خواهند کرد. لوکی سپس همه چیز را اعتراف کرد و به خدایان کمک کرد تا ایدون و سیب های او را بازپس آورند. لوکی با کمک فریا به شکل شاهین در می آید و با سفر به سرزمین غولان ایدون را در تالار غولان تنها می یابد. لوکی با قدرت جادو، ایدون و سیب های زرین را به شکل دانه گیاه فندق ( یا پرستو ) در می آورد و با چنگال گرفتن آنان عازم آسگارد می شود. [ ۲] تیازی با آگاه شدن از این ماجرا به شکل عقابی غول پیکر به تعقیب لوکی می پردازد و هنگامی که نزدیک است به لوکی دست یابد در شتاب خویش در آتشی که ایزدان افروخته اند فرو می افتد و نابود می شود و در گرفتن انتقام اوست که اسکادی دختر تیازی به نبرد ایزدان بر می خیزد و با ازدواج با یکی از ایزدان سرانجام از گرفتن انتقام خون پدر چشم می پوشد. [ ۳]
در این داستان سخن از سفر اودین، لوکی و هویئنر و سفر آنان در جنگلی است که شامگاه در آنجا نرگاوی را در زیر درخت بلوط کهنی سر می برند و هنگامی که به کباب کردن گوشت گاو می پردازند، گوشت خام می ماند. عقابی که بر بلندای بلوط نشسته است به آنان پیشنهاد می کند به شرط سهیم شدن در خوردن کباب، گوشت را به طور کامل برای آنان کباب کند. آن ها می پذیرند و پس از کباب شدن گوشت، عقاب گاو کباب شده را می بلعد و لوکی با سیخ کباب به عقاب یورش می برد و عقاب لوکی و سیخ کباب را در چنگ می گیرد و به آسمان پرواز می کند. عقاب لوکی را تهدید میکند و می گوید هنگامی از چنگال او رهایی می یابد که ایدون و سیب های زرین را به سرزمین غولان ببرد. عقاب او را مجبور کرد تا نام خود را بگوید و در ربایش ایدون به او کمک کند. لوکی نیز به ناچار می پذیرد و از چنگال عقاب رهایی می یابد. لوکی در بازگشت به آسگارد با تدبیری ایدون را به دام می اندازد و غولی به نام تیازی به شکل عقابی فرا می رسد و ایدون و سیب های زرین را ربوده و به سرزمین غولان، یوتون هایم می برد.
خدایان متوجه غیبت ایدون نشده بودند تا اینکه آثار پیری بر چهره هایشان نمایان شد. لوکی که یک سیب از ایدون برداشته و خورده بود هنوز جوان مانده بود و خدایان با دیدن او متوجه قضیه شدند. ایزدان پس از آگاهی از خیانت لوکی، او را تهدید می کنند که اگر سیب های زرین و ایدون را به آسگارد بازنگرداند او را هلاک خواهند کرد. لوکی سپس همه چیز را اعتراف کرد و به خدایان کمک کرد تا ایدون و سیب های او را بازپس آورند. لوکی با کمک فریا به شکل شاهین در می آید و با سفر به سرزمین غولان ایدون را در تالار غولان تنها می یابد. لوکی با قدرت جادو، ایدون و سیب های زرین را به شکل دانه گیاه فندق ( یا پرستو ) در می آورد و با چنگال گرفتن آنان عازم آسگارد می شود. [ ۲] تیازی با آگاه شدن از این ماجرا به شکل عقابی غول پیکر به تعقیب لوکی می پردازد و هنگامی که نزدیک است به لوکی دست یابد در شتاب خویش در آتشی که ایزدان افروخته اند فرو می افتد و نابود می شود و در گرفتن انتقام اوست که اسکادی دختر تیازی به نبرد ایزدان بر می خیزد و با ازدواج با یکی از ایزدان سرانجام از گرفتن انتقام خون پدر چشم می پوشد. [ ۳]
wiki: ایدون
ایدون (اردن). ایدون ( به عربی: إیدون ) یک منطقهٔ مسکونی در اردن است که در استان اربد واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ایدون (اردن)
دانشنامه آزاد فارسی
ایدون (Idun)
در اساطیر اسکاندیناوی، زن براگیو نگهبان سیب هایی که به خدایانجوانی دوباره می بخشند. یکی از غولان به نام تیازی، با کمک لوکی، او را ربود؛ سپس لوکی، با وام گرفتن ردای فریاو تبدیل ایدون به شکل گردو، او را نجات داد.
در اساطیر اسکاندیناوی، زن براگیو نگهبان سیب هایی که به خدایانجوانی دوباره می بخشند. یکی از غولان به نام تیازی، با کمک لوکی، او را ربود؛ سپس لوکی، با وام گرفتن ردای فریاو تبدیل ایدون به شکل گردو، او را نجات داد.
wikijoo: ایدون
پیشنهاد کاربران
همچنین
ههمه نمونه ها که دهخدا آورده ا ایچون ( اینچنبن ) است و هیچ یک را نمی توان به چیز دگر بست
ایدون: در پهلوی اتون ētōn بوده است. به معنی اینچنین و این گونه
( ( که گیتی به آغاز چون داشتند،
که ایدون به ما خوار بگذاشتند؟ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 214 . )
( ( که گیتی به آغاز چون داشتند،
که ایدون به ما خوار بگذاشتند؟ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 214 . )