فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نهضت فکری که هدف آن بالا بردن مقام و حیثیت انسانی است.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اومانیسم، حالت و کیفیتی از تفکر است که بر اساس منافع بشری و کمال مطلوب، به جای اصول مذهبی و الهیات استوار است، که با نفی هرگونه ماوراءالطبیعه بر خردگرایی و روش علمی تکیه می زند.
اخیراً در غرب و جوامع غربزده وقتی دیدند در زندگی دچار خلاء شده اند، برای ارضای حس درونی خود قائل به نظریه ای شدند که بر اساس آن اصالت را به انسان داده و خداخواهی را از او نفی کردند تا بتوانند به زعم خویش به واسطه این کار بر درجات و کرامات انسانی بیفزایند. این نوشتار سعی دارد با نقد این تفکر، اثبات کند که مکتب اومانیسم نه تنها در این راه موفق نبوده، که سیر قهقرایی نیز برای انسان به وجود آورده است؛ و از طرفی با نگاهی به دین مبین اسلام سعی بر آن دارد تا کرامت انسان را از منظر امام علی (علیه السّلام) اثبات نماید. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:
ریشه اومانیسم
گروهی که در غرب خداخواهی را با اصالت انسان در تضاد می بینند، پدیدآورندگان مکتب اومانیسم هستند، البته ماجرا از آنجا سرچشمه می گیرد که غرب پس از نفی عوالم طبیعی، در خود یک فقر معنوی عجیبی احساس می کرد، زیرا انکار خدا و تفسیر جهان و انسان با قوانین خشک طبیعی، هر نوع عاطفه را از جامعه برچید و انسان با یک ماشین یکسان گردید. این کار سبب شد که بعضی از متفکران غربی برای جبران عدم معنویت و عاطفه، اصلی به نام اصالت انسان را مطرح کنند تا به زعم خویش از خشکی و جمود زندگی بکاهند؛ از این جهت مکتبی به نام اصالت انسان پدید آمد که اصالت را به مخلوق می دهد و آن را از خالق سلب می کند.در حالی که این دو اصالت در عرض یکدیگر نیستند تا تضادی میان آن ها باشد که بگوییم: «یا خدا یا انسان»، بلکه این دو در طول همدیگرند و انسان بر اثر پیوستگی به آن دریای نامتناهی، از او مدد می گیرد و سعی می کند خود را به مرکز کمال نزدیک سازد. در حقیقت، کمال انسان قطره ای است از آن دریا، و اگر به آن دریا بپیوندد دیگر قطره نیست؛ قطره دریاست، اگر با دریاست ور نه او قطره و دریا، دریاست.
عمل کرد حقیقی دین با انسان
گاهی در این باب از دین و پای بندی به قوانین الهی سخن گفته می شود و گاهی از جامعه سکولار که پایبند به قوانین الهی نبوده و به دین و مذهب اعتقادی ندارند. در مورد نخست بعضی پای بندی به قوانین الهی را محدودکننده بشر می دانند و آن را نوعی سلب آزادی برای انسان تلقی می کنند. در حالی که چون انسان با کمال آزادی دین را می پذیرد، طبعا هر نوع محدودیت دینی برخلاف انتظار نیست؛ بلکه در این صورت مخالفت با این محدودیت نوعی مخالفت با آزادی و خود مختاری انسان شمرده می شود.از طرفی باید ببینیم آیا محدودیت های دینی را می توان محدودیت نامید؟ اصلا آیا پذیرفتن قوانین الهی با اصالت و کرامت انسانی منافات دارد یا نه؟ اگر به این کلام امام علی (علیه السّلام) نگاهی بیندازیم که فرموده اند:«ان الله سبحانه جعل الطاعه غنیمه الاکیاس عند تفریط العجزه» همانا خدای سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان کوتاهی کنند؛ می بینیم امام، عبادت و سر نهادن به قوانین الهی را نشانه تیزبینی افراد دانسته و آن را درجه ای از درجات والا می دانند نه محدودیت و ضد آزادی. در کلام امام علی (علیه السّلام) حرکت به سوی عبادت و بندگی، سبقت گرفتن به سمت خوشبختی دانسته شده است. امام در خطبه ای با اشاره به آیه «لیجزی الذین اساوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی»، مردم را به سبقت گرفتن به سوی طاعت خدا دعوت نموده و فرموده اند: «فاتقوالله عز ذکره و سارعوا الی رضوان الله و العمل بطاعته و التقرب الیه بکل ما فیه الرضا فانه قریب مجیب»، تقوای الهی داشته باشید و به سوی رضوان الهی و عمل به طاعات او و نزدیکی او با هر وسیله ای که در آن رضای اوست، سرعت بگیرید. آیا می شود ورزشکاری را که در میدان مسابقه در چهارچوب قوانین بازی به سوی پیروزی می دود را فردی کوچک و محدود محسوب کرد؟ مگر نه این است که در میادین مسابقات ورزشی، قهرمانان، محبوبیت بیشتری کسب کرده و روزبه روز درجه اجتماعی آنان بالاتر می رود؟ حال آیا زمانی که در این میدان مسابقه کسی به سمت پیروزی، آن هم طبق قوانین فوق بشری حرکت می کند را می توان شخصی محدود و بی ارزش نامید؟ البته امام برای دین داری و عبادت به این وجه بسنده نکردند و کرامتی دیگر برای افراد دین دار بیان کردند و حکمت دین مداری را فراتر از قبل دانسته و خطاب به یگانه معبود عالمیان عرضه داشته اند:«ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعاً فی جنتک، لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک»؛ من تو را نه از ترس آتشت عبادت می کنم، نه به طمع بهشتت، لکن چون تو را سزاوار عبادت دیدم پس عبادت کردم.این جاست که می فهمیم کشش این افراد به سوی خدا و فرمانبری آن ها کاملا لذت بخش بوده و هرگز آن را با آزادی خود در تضاد نمی بینند.
آزادی در جوامع سکولاریستی
...
اخیراً در غرب و جوامع غربزده وقتی دیدند در زندگی دچار خلاء شده اند، برای ارضای حس درونی خود قائل به نظریه ای شدند که بر اساس آن اصالت را به انسان داده و خداخواهی را از او نفی کردند تا بتوانند به زعم خویش به واسطه این کار بر درجات و کرامات انسانی بیفزایند. این نوشتار سعی دارد با نقد این تفکر، اثبات کند که مکتب اومانیسم نه تنها در این راه موفق نبوده، که سیر قهقرایی نیز برای انسان به وجود آورده است؛ و از طرفی با نگاهی به دین مبین اسلام سعی بر آن دارد تا کرامت انسان را از منظر امام علی (علیه السّلام) اثبات نماید. اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:
ریشه اومانیسم
گروهی که در غرب خداخواهی را با اصالت انسان در تضاد می بینند، پدیدآورندگان مکتب اومانیسم هستند، البته ماجرا از آنجا سرچشمه می گیرد که غرب پس از نفی عوالم طبیعی، در خود یک فقر معنوی عجیبی احساس می کرد، زیرا انکار خدا و تفسیر جهان و انسان با قوانین خشک طبیعی، هر نوع عاطفه را از جامعه برچید و انسان با یک ماشین یکسان گردید. این کار سبب شد که بعضی از متفکران غربی برای جبران عدم معنویت و عاطفه، اصلی به نام اصالت انسان را مطرح کنند تا به زعم خویش از خشکی و جمود زندگی بکاهند؛ از این جهت مکتبی به نام اصالت انسان پدید آمد که اصالت را به مخلوق می دهد و آن را از خالق سلب می کند.در حالی که این دو اصالت در عرض یکدیگر نیستند تا تضادی میان آن ها باشد که بگوییم: «یا خدا یا انسان»، بلکه این دو در طول همدیگرند و انسان بر اثر پیوستگی به آن دریای نامتناهی، از او مدد می گیرد و سعی می کند خود را به مرکز کمال نزدیک سازد. در حقیقت، کمال انسان قطره ای است از آن دریا، و اگر به آن دریا بپیوندد دیگر قطره نیست؛ قطره دریاست، اگر با دریاست ور نه او قطره و دریا، دریاست.
عمل کرد حقیقی دین با انسان
گاهی در این باب از دین و پای بندی به قوانین الهی سخن گفته می شود و گاهی از جامعه سکولار که پایبند به قوانین الهی نبوده و به دین و مذهب اعتقادی ندارند. در مورد نخست بعضی پای بندی به قوانین الهی را محدودکننده بشر می دانند و آن را نوعی سلب آزادی برای انسان تلقی می کنند. در حالی که چون انسان با کمال آزادی دین را می پذیرد، طبعا هر نوع محدودیت دینی برخلاف انتظار نیست؛ بلکه در این صورت مخالفت با این محدودیت نوعی مخالفت با آزادی و خود مختاری انسان شمرده می شود.از طرفی باید ببینیم آیا محدودیت های دینی را می توان محدودیت نامید؟ اصلا آیا پذیرفتن قوانین الهی با اصالت و کرامت انسانی منافات دارد یا نه؟ اگر به این کلام امام علی (علیه السّلام) نگاهی بیندازیم که فرموده اند:«ان الله سبحانه جعل الطاعه غنیمه الاکیاس عند تفریط العجزه» همانا خدای سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان کوتاهی کنند؛ می بینیم امام، عبادت و سر نهادن به قوانین الهی را نشانه تیزبینی افراد دانسته و آن را درجه ای از درجات والا می دانند نه محدودیت و ضد آزادی. در کلام امام علی (علیه السّلام) حرکت به سوی عبادت و بندگی، سبقت گرفتن به سمت خوشبختی دانسته شده است. امام در خطبه ای با اشاره به آیه «لیجزی الذین اساوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی»، مردم را به سبقت گرفتن به سوی طاعت خدا دعوت نموده و فرموده اند: «فاتقوالله عز ذکره و سارعوا الی رضوان الله و العمل بطاعته و التقرب الیه بکل ما فیه الرضا فانه قریب مجیب»، تقوای الهی داشته باشید و به سوی رضوان الهی و عمل به طاعات او و نزدیکی او با هر وسیله ای که در آن رضای اوست، سرعت بگیرید. آیا می شود ورزشکاری را که در میدان مسابقه در چهارچوب قوانین بازی به سوی پیروزی می دود را فردی کوچک و محدود محسوب کرد؟ مگر نه این است که در میادین مسابقات ورزشی، قهرمانان، محبوبیت بیشتری کسب کرده و روزبه روز درجه اجتماعی آنان بالاتر می رود؟ حال آیا زمانی که در این میدان مسابقه کسی به سمت پیروزی، آن هم طبق قوانین فوق بشری حرکت می کند را می توان شخصی محدود و بی ارزش نامید؟ البته امام برای دین داری و عبادت به این وجه بسنده نکردند و کرامتی دیگر برای افراد دین دار بیان کردند و حکمت دین مداری را فراتر از قبل دانسته و خطاب به یگانه معبود عالمیان عرضه داشته اند:«ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعاً فی جنتک، لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک»؛ من تو را نه از ترس آتشت عبادت می کنم، نه به طمع بهشتت، لکن چون تو را سزاوار عبادت دیدم پس عبادت کردم.این جاست که می فهمیم کشش این افراد به سوی خدا و فرمانبری آن ها کاملا لذت بخش بوده و هرگز آن را با آزادی خود در تضاد نمی بینند.
آزادی در جوامع سکولاریستی
...
wikifeqh: مکتب_اومانیسم
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:انسان گرایی
wikijoo: اومانیسم
پیشنهاد کاربران
واژه ی Human با تلفظ هیومن به زبان انگلیسی در اصل و ریشه به شکل هو من تلفظ و بیان میشده یعنی یکی بودن من انسانی و هو . ترجمه ی واژه ی قرآنی هو در زبان فارسی بصورت ضمیر سوم شخص مفرد یعنی او اشتباه بوده و می باشد منجمله ترجمه واژه هومانیسم به شکل اومانیسم. در همین زمینه از دیدگاه فردی من، آیه یا عبارت قرآنی با فرمولبندی کلامی به صورت : قل هوُّ اللهُ احد، در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه پیامبر اسلام به معنای زیر بوده است: بگو هو و الله یکی اند. به این معنا که هو و الله در زبان اقوام مختلف هم معنا می باشند و هر دو به یک موجود احد، واحد و یگانه اطلاق میگردند. لذا ترجمه این جمله به زبان فارسی به شکل: بگو او احد و واحد است، اشتباه و گمراه کننده بوده و می باشد. لذا واژه ی لاتین هومانیسم در اصل و ریشه به معنای انسانگرایی نبوده بلکه به شکل هومانی تلفظ و بیان میشده به معنای همانند بودن ما انسان ها و هو. کلمه ی هو در زبان و فرهنگ قوم فارسی زبان ایلام ( Elam با دو تلفظ و معنا یکی اِل آم به معنای خدای عام و دیگری ایل عام ) مخترع یکی از خطوط سه گانه میخی، نام خدای پدر بوده که بعدا توسط قوم اکّد ( اک کد به زبان فارسی سومری به معنای کوتاه قد بوده و اکّدیان بصورت جمع به معنای کوتاه قدان ) اقتباس گردیده و به یاهو تحول یافته و سپس در زبان عبری به شکل یَهوَه در آمده است و به سمت شرق توسط قوم پارس به اهو تبدیل گردیده . اهو را مَزِدا یعنی هو اولیه ( هو ایلامی ) را از خاطره پاک نکن بلکه آنرا به یاد داشته باش و اوستا در اصل و ریشه به شکل هوستا تلفظ و بیان میشده با دو معنا؛ یکی خبری به معنای ستاینده ی هو و دیگری امری و خطاب به خود و شنونده یعنی هو را ستایش کن. در همین زمینه هوم گیاه معروف جوانی زا و یا نگهدارنده شادابی دوران جوانی در زبان و فرهنگ قوم سومر مندرج در حماسه ی فرا باستانی گلِ گاو میش، در اصل و ریشه یعنی به زبان قوم ایلام به شکل هوَم تلفظ و بیان میشده با دو معنا؛ یکی به زبان خود هو به معنای من هو هستم و دیگری به زبان باورمند به هو یعنی هوِ من یا خدای من ( ای هو کجائی تو ) . واژه ی انسان هم در اصل و ریشه از دو کلمه عربی - فارسی به شکل زیر ساخته شده : یکی اِن که در زبان عربی به معنای من می باشد و جمع آن اِنا یعنی ما و دیگری سان که به فارسی به معنای شبیه یا مثل و یا مانند. لذا واژه ی ترکیبی انسان در اصل و ریشه به زبان خدا به معنای شبیه یا مثل و یا مانند من بوده. بر اساس مندرجات تَورا ( تورات ) بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد یا پیمان و یا وصیت نامه قدیم، یک روز آقا یا سرور دنیا تحت نام یَهوَه فوجی از فرشتگان را احضار میکند و به آنان میگوید بیائید و ببینید و شاهد باشید که من میخوام انسان را مانند خودم خلق کنم. بهرحال شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود: یکی خدای حقیقی، واقعی، بی حد و مرز، بیکران و بینهایت، بی آغاز و بی پایان، اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و دیگری خدای لفظی، واژه ای، کلمه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و قوای ادراکی فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه ی سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. از امروز به بعد و بسوی آینده در این اعصار پیشا مدرن ( و نه پسا مدرن ) میتوان خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی نامید و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی . عشق و زندگی های افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) هیچ چیز های دیگری نمی باشند غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی در قالب جزئیات زنده. لذا humanity با تلفظ هیومنی تی به زبان انگلیسی و Menschheit با تلفظ مِنشهایت به زبان آلمانی که معادل انسانیت به زبان فارسی می باشند، به معنای انسان گرائی و قرار داشتن انسان در مرکز کیهان و جهان نبوده و نمی باشد بلکه شناخت انسان و دفاع از حق و حقوق وی در روند مسالمت آمیز در میدان رقابت و مقابله با انحصار و اسارت و اقتدار طلبی های آیین ها و ادیان و مذاهب در جناح راست از یکطرف و آتئیسم و کمونیزم در جناح چپ از طرفی دیگر. باور داشتن و باور نداشتن به خدا هردو به یک سهم مساوی باهم حق طبیعی و خدادادی هرکدام از افراد انسانی میباشند، لذا تعیین حق و حقوق افراد انسانی در جوامع مختلف بشری بر اساس باور داشتن یا باور ندانشتن به خدا ( به عنوان مثال در جوامع دینی - مذهبی و جوامع آتئیستی - کمونیستی ) هر دو به یک سهم مساوی با هم ظالمانه و بیرحمانه و غیر انسانید و هردو صد و هشتاد درجه مخالف اختیار، اراده و خواست خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
ز بند و کمند عشق تو ای یار ای آفریدگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ های زیبا، معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/
در پایان کلام کودکانه امروز خود لازم به اشاره میدانم که کلمه ی فارسی ماده که از دیر باز تاکنون این همه مورد تاخت و تاز و تهاجم و نفرت و انزجار از طرف خود و خداشناسان دینی قرار گرفته، در اصل و ریشه به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل《 ما ۱۰》 به این معنا که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر بصورت پنج زوج مختلط مشتمل بر ده نیم زوج ملکوتی یا آسمانی و جملگی بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم و هیچ نیروئی منجمله پدیده مرگ هرگز و هیچگاه نمیتواند این عشق و زندگی جاودانه را از ما سلب نماید.
داستان بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد به قول حکیم عمر خیام یک فسانه ی خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشد، به این معنا که محتوای آن داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ و نجوا و زمزمه نگردیده است . البته با احترام کامل و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی و ناچیزی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو این سه دین به اصطلاح ایراهیمی - الهی - آسمانی - وحیانی - توحیدی .
... [مشاهده متن کامل]
ز بند و کمند عشق تو ای یار ای آفریدگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ های زیبا، معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/
در پایان کلام کودکانه امروز خود لازم به اشاره میدانم که کلمه ی فارسی ماده که از دیر باز تاکنون این همه مورد تاخت و تاز و تهاجم و نفرت و انزجار از طرف خود و خداشناسان دینی قرار گرفته، در اصل و ریشه به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل《 ما ۱۰》 به این معنا که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر بصورت پنج زوج مختلط مشتمل بر ده نیم زوج ملکوتی یا آسمانی و جملگی بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم و هیچ نیروئی منجمله پدیده مرگ هرگز و هیچگاه نمیتواند این عشق و زندگی جاودانه را از ما سلب نماید.
داستان بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد به قول حکیم عمر خیام یک فسانه ی خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشد، به این معنا که محتوای آن داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ و نجوا و زمزمه نگردیده است . البته با احترام کامل و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی و ناچیزی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو این سه دین به اصطلاح ایراهیمی - الهی - آسمانی - وحیانی - توحیدی .
اومانیسم یا انسان گرایی یا اصالت انسان یک تئوری ساخته شده از متون یا از فطرت وذات انسان با تجربیات عقلی وعلمی در هم می باشدویک تئوری فردی برای هر کس در زندگی ایجاد می کنند که از قوانین الهی و دینی بدور باشند و از زیر مسئولیت وتعهد الهی و دینی فاصله بگیرند تا حدودی خلا معنوی هم فرد و جامعه را جبران کنند چون در عصر جدید گرایش مردم از ماتریالیسم به سوی ادیان می باشد
... [مشاهده متن کامل]
اومانیسم برداشت از مکتب یا ادیانیست که در حوزه جامعه وجود دارد و یا از فطرت انسانی و وجدانی است که آن هم از طرف خداوند متعال می باشد و با تجربیات علمی و عقلی انطباق داده اند یک روش جدید برای زندگی ساخته اندکه این تئوری حبس در زمان است و در طول تاریخ نمی تواند ادامه داشته باشد
وقتی می گوئیم ادیان همه ارزشهای الهی وعقلی که خداوند برای سعادت انسان به صورت وحی یا وحی درونگرایی سعادت وتکامل انسان برای دو سرا پیام داده است
که ای انساناز نفس حیوانیحیوانی جدا شو و به ارزش های
الهی که با فطرت انسان یکی است هم سو شو
و برای تکامل روح وسعادتاز مادیات وارزشهای زمینی جدا شو و از خود محوری مادی خود را به سو خدا محوری و هم رنگ شدن با خدا با آن ارزش های والا ببرید
ام در اومانیسم سکولار نفس و خواسته هایشان وزمینی نقش بسیار مهمی داردو هم قسمتی از برداشت ادیان را روش زندگی خود قرار می دهند این تئوری مربوط به زمان و هیچ برنامه ای برای تکامل روح انسانی نمیباشد و زنین گیر و خود محور میباشند وخود انسان کامل متضرر میباشد
اومانیسمی که تمروز مطرح است همان نفس پرستی و خود محوری می باشد بر مبنا جامعه شناسی منافع طلبی تا تا گرایش به منافع جامعه
اومانیسم امروز لباس انسانیت و دانشورانه به تن کرده و به سوی سعادت ابدی برنامه و اعتقادی ندارد
باید در راه ارزشها الهی باید علی علی وار چون حسین حسین وار ومانند شهدا در راه خدا با اخلاص گام بر دارند
انسانی دین را برای منافع شخصی استفاده می کند می تواند بزرگترین ضربه را به ارزش های الهی بزند و این بزرگترین ضربه ای است که به دین میزنندخداوند ایشالله آنهایی خالص برای حفظ ارزش های الهی تلاش میکنند یاری رسانند
... [مشاهده متن کامل]
اومانیسم برداشت از مکتب یا ادیانیست که در حوزه جامعه وجود دارد و یا از فطرت انسانی و وجدانی است که آن هم از طرف خداوند متعال می باشد و با تجربیات علمی و عقلی انطباق داده اند یک روش جدید برای زندگی ساخته اندکه این تئوری حبس در زمان است و در طول تاریخ نمی تواند ادامه داشته باشد
وقتی می گوئیم ادیان همه ارزشهای الهی وعقلی که خداوند برای سعادت انسان به صورت وحی یا وحی درونگرایی سعادت وتکامل انسان برای دو سرا پیام داده است
که ای انساناز نفس حیوانیحیوانی جدا شو و به ارزش های
الهی که با فطرت انسان یکی است هم سو شو
و برای تکامل روح وسعادتاز مادیات وارزشهای زمینی جدا شو و از خود محوری مادی خود را به سو خدا محوری و هم رنگ شدن با خدا با آن ارزش های والا ببرید
ام در اومانیسم سکولار نفس و خواسته هایشان وزمینی نقش بسیار مهمی داردو هم قسمتی از برداشت ادیان را روش زندگی خود قرار می دهند این تئوری مربوط به زمان و هیچ برنامه ای برای تکامل روح انسانی نمیباشد و زنین گیر و خود محور میباشند وخود انسان کامل متضرر میباشد
اومانیسمی که تمروز مطرح است همان نفس پرستی و خود محوری می باشد بر مبنا جامعه شناسی منافع طلبی تا تا گرایش به منافع جامعه
اومانیسم امروز لباس انسانیت و دانشورانه به تن کرده و به سوی سعادت ابدی برنامه و اعتقادی ندارد
باید در راه ارزشها الهی باید علی علی وار چون حسین حسین وار ومانند شهدا در راه خدا با اخلاص گام بر دارند
انسانی دین را برای منافع شخصی استفاده می کند می تواند بزرگترین ضربه را به ارزش های الهی بزند و این بزرگترین ضربه ای است که به دین میزنندخداوند ایشالله آنهایی خالص برای حفظ ارزش های الهی تلاش میکنند یاری رسانند
انسان گروی/انسان گرایی
اومانیسم. انسانگرایی. مکتبی ا ست فکری که بر پایهٔ آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر می گردد. مترادفِ این واژه، که به صورت امانیسم نیز نگاشته میشود، در زبان انگلیسی «Humanism» است.
... [مشاهده متن کامل]
برای اطلاعات بیشتر، رجوع شود به مقاله های زیر:
انسان گرائی در دانشنامهٌ ویکی پدیای فارسی، و
Humanism در دانشنامهٌ ویکی پدیای انگلیسی.
... [مشاهده متن کامل]
برای اطلاعات بیشتر، رجوع شود به مقاله های زیر:
انسان گرائی در دانشنامهٌ ویکی پدیای فارسی، و
Humanism در دانشنامهٌ ویکی پدیای انگلیسی.