امکان اشرف
لغت نامه دهخدا
امکان اشرف. [ اِ ن ِ اَ رَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ( قاعده ٔ... ) حکماء به استناد قاعده امکان اشرف بسیاری از مسائل مربوط بفلسفه را حل و وجود بسیاری از وسائط را اثبات کرده اند مفاد قاعده امکان اشرف آن است که هرگاه موجود ممکن اخس تحصل و وجود یافته باشد به استلزام بایستی موجود ممکن اشرفی قبل از آن موجود باشد که علت آن باشدبه این بیان که مشاهده می کنیم که موجودات طبیعی و جسمانی هستند و وجود دارند حال اگر گوییم که این موجودات جسمانی بلاواسطه از ذات حق و علةالعلل صادر شده اند اشکالاتی وارد میشود از جمله قاعده لزوم سنخیت میان علت و معلول و دیگر توحید و وحدت میان علت و معلول و با توجه به آن اشکالات و اصول مسلم عقلی و حسی ، امور جسمانی طبیعی نمی توانند از ذات مجرد بلافاصله صادرشوند و دیگر امور متکثره از واحد بالذات صادر نمیشوند در حالی که موجودات طبیعی متکثره موجودند پس از وجود ممکنات اخس بحکم قاعده امکان اشرف متوجه میشویم که باید موجودات متوسطه مانند عقول و نفوس طولیه و غیره صوادر اول و ثانی و ثالث باشند و آنها وسائط و علل موجودات جسمانی باشند. پس موقعی که موجودات اخس ممکن بوده اند و موجود شده اند موجودات اشرف هم ممکن اند و لابد موجود شده اند و ممکن اشرف باید اقدم باشد درمراتب وجود از ممکن اخس. این قاعده را ملاصدرا عکساًنیز صادق میداند و گوید: هرگاه ممکنات اشرف موجود باشند ممکنات اخس هم باید موجود شوند و همانطور که ازوجود موجودات اخس پی بوجود موجودات اشرف میبریم که عقول مجرده و نفوس و مثل معلقه و غیره باشد از راه عکس قضیه نیز ثابت میشود که موجودات اخس بعد از موجودات اشرف میباشند که مراتب نازل وجودند و بعد از آنکه ثابت شد که برای موجودات طبیعی و بسائط عنصری عقل مدبر است در عالم مفارقات ثابت خواهد شد که برای آنهانفس نباتی و حیوانی و قوت خیال موجود در عالم برزخ نیز هست. قاعده امکان اشرف را باین طریق نیز میتوان بیان کرد که از موجود واحد ازلی الذات موجودات مناسب با او که اشرف از موجودات طبیعی اند باید صادر شود بطور الاشرف فالاشرف ، تا برسد بموجودات طبیعی و عکس قضیه از موجودات طبیعی بطور الاشرف فالاشرف متصاعداً، تا برسد بموجودات مجرد. ( از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ، ذیل قاعده امکان اخس و اشرف ). و رجوع به حکمةالاشراق چ انستیتو ایران و فرانسه صص 154 - 167 شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اِمْکان اَشْرَف، مفهومی در فلسفه اسلامی ، به ویژه در مکتب اشراق و بینش های فلسفی برخاسته از آنکه در شمار یکی از قواعد فلسفی درآمده، و نزد فیلسوفان متأثر از بینش اشراقی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
این فیلسوفان از این قاعده همچون وسیله ای برای حل برخی مسائل دشوار دیگر بهره گرفته اند. مضمون قاعده امکان اشرف این است که در میان موجودات ممکن آنچه از مرتبه بالاتری برخوردار است، در وجود یافتن بر ممکناتی که مرتبه وجودی پایین تری دارند، مقدم است. بنابراین، اگر ممکن پست تری وجود داشته باشد، مستلزم این است که ممکن شریف تر از آن پیش تر به وجود آمده باشد.
پیدایش قاعده امکان اشرف
طرح موضوع امکان اشرف در تفکر فلسفی اسلامی، از دیدگاه تاریخی به ابن سینا بازمی گردد، بی آنکه وی آن را به صورت قاعده ای درآورد، یا همچون مسأله مستقلی به آن بپردازد و یا آن را در پاسخگویی به مسائل دیگر به کار برد.
← کمال مطلق و ممکن
(۱) ابن سینا، التعلیقات، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۷۳م.(۲) ابن سینا، «العرشیة»، رسائل، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۴ق.(۳) «اثولوجیا»، فلوطین عند العرب، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۷م.(۴) ارسطو، فی السماء و الا¸ثار العلویة، به کوشش عبد الرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۶۱م.(۵) سهروردی یحیی، «الالواح المعادیة»، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۵۶ش.(۶) سهروردی یحیی، «اللمحات»، سه رساله از شیخ اشراق، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۵۶ش.(۷) سهروردی یحیی، «حکمة الاشراق»، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.(۸) سهروردی یحیی، «المشارع و المطارحات»، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.(۹) صدرالدین شیرازی محمد، الاسفار، تهران، ۱۳۸۳ق.(۱۰) قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، تهران، ۱۳۱۵ق.
این فیلسوفان از این قاعده همچون وسیله ای برای حل برخی مسائل دشوار دیگر بهره گرفته اند. مضمون قاعده امکان اشرف این است که در میان موجودات ممکن آنچه از مرتبه بالاتری برخوردار است، در وجود یافتن بر ممکناتی که مرتبه وجودی پایین تری دارند، مقدم است. بنابراین، اگر ممکن پست تری وجود داشته باشد، مستلزم این است که ممکن شریف تر از آن پیش تر به وجود آمده باشد.
پیدایش قاعده امکان اشرف
طرح موضوع امکان اشرف در تفکر فلسفی اسلامی، از دیدگاه تاریخی به ابن سینا بازمی گردد، بی آنکه وی آن را به صورت قاعده ای درآورد، یا همچون مسأله مستقلی به آن بپردازد و یا آن را در پاسخگویی به مسائل دیگر به کار برد.
← کمال مطلق و ممکن
(۱) ابن سینا، التعلیقات، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۷۳م.(۲) ابن سینا، «العرشیة»، رسائل، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۴ق.(۳) «اثولوجیا»، فلوطین عند العرب، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۷م.(۴) ارسطو، فی السماء و الا¸ثار العلویة، به کوشش عبد الرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۶۱م.(۵) سهروردی یحیی، «الالواح المعادیة»، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۵۶ش.(۶) سهروردی یحیی، «اللمحات»، سه رساله از شیخ اشراق، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۵۶ش.(۷) سهروردی یحیی، «حکمة الاشراق»، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.(۸) سهروردی یحیی، «المشارع و المطارحات»، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.(۹) صدرالدین شیرازی محمد، الاسفار، تهران، ۱۳۸۳ق.(۱۰) قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، تهران، ۱۳۱۵ق.
wikifeqh: امکان_اشرف
[ویکی شیعه] امکان اشرف، مفهومی در فلسفه اسلامی، به ویژه در مکتب اشراق که در شمار یکی از قواعد فلسفی در آمده است. بر اساس این قاعده، در سلسله وجودی، وجود داشتن موجود ضعیف تر، به معنای آن است که موجود برتر در مرتبه قبل وجود دارد.
مضمون این قاعده این است که در میان موجودات ممکن، تحقق و وجود یافتن موجوداتی که در مرتبه وجودی بالاتری قرار دارند، بر موجودهای ممکن مراتب پائین تر تقدم دارد.
بر این اساس، اگر موجود ممکن الوجودی که از نظر عقلی، قوی تر از آن قابل تصور است، وجود داشته باشد، حتما لازم است که موجود ممکن الوجود قوی تر و شریف تر وجود داشته باشد.
مضمون این قاعده این است که در میان موجودات ممکن، تحقق و وجود یافتن موجوداتی که در مرتبه وجودی بالاتری قرار دارند، بر موجودهای ممکن مراتب پائین تر تقدم دارد.
بر این اساس، اگر موجود ممکن الوجودی که از نظر عقلی، قوی تر از آن قابل تصور است، وجود داشته باشد، حتما لازم است که موجود ممکن الوجود قوی تر و شریف تر وجود داشته باشد.
wikishia: امکان_اشرف
پیشنهاد کاربران
حکمت دینی در طول تاریخ نتوانسته است از گلیم و اقلیم و باورهای دینی و شریعت پا بیرون بگذارد و از افق معارف دینی به بیرون سرکی بکشد تا ببیند که شاید در پشت آن افق ها خورشیدی تابان تر نهفته باشد. حکیمان بزرگوار مسلمان بخصوص فارسی زبانان که آثار خودرا نتوانسته اند و یا نخواسته اند به زبان مادری خویش به رشته تحریر در آورند، با پشتکاری شگفت انگیز و شاید بتوان گفت که همراه با لجاجت بر این دیدگاه و برج دیده بانی استوار ایستاده و بر این باورند که چون پیامبران صادق بوده اند، ما نباید در خود هیچ شک و تردیدی راه دهیم که محتوای کتب دینی بخصوص قرآن مجید، نعوظ بالله کلام خداوند نباشد و محتوای آن حاصل اندیشه محدود انسانی باشد. شک و تردید در این زمینه طبق روایت کفر و گناه محسوب میشود. این حکیمان والا مقام و بزرگوار می فرمایند: چون در قرآن مفهوم برزخ درج گردیده است، سعی و کوشش فکری ما باید بر این باشد که به هر قیمتی هم که تمام شده، وجود داشتن عالم برزخ و مثال را به اثبات برسانیم. اگر منکر صور خیالی موجود در عالم برزخ و خود آن عالم شویم آنگاه خداوند متعال در عالم آخرت انگشتان دست و پای ما را خدای ناخواسته با ترکه های شعله های آتش جهنم فلکه و کباب خواهد کرد. حتا بعضی از حکیمان شریف و بزرگوار فارسی زبان عصر جدید در مقابل واژه ترکیبی " مه بانگ " آلرژی شدید یا حساسیت بیش از حد از خود نشان میدهند و احیانا این کلمه ترکیبی جدید را به عنوان یک سم قتاله یا کشنده بر علیه اعتقادات و باور های دینی می پندارند. این حکیمان بزرگوار بر این باور اند که خالقین و یا مخترعین این واژه به اصطلاح شیطانی عزم و جزم خودرا بر این اساس استوار نموده اند که با داس و تبر و کلنگ ساختمان دین را از پایه و بیخ و بن بر افکنند. چیزی که حکیمان بزرگوار بخصوص عصر جدید و فارسی زبان به آن دل بسته اند این است که انسان تنها و فقط از زاویه دین باید به خود، طبیعت، طرح آفرینش و خداوند نگاه کنند و بیندیشد و اگر انسان زاویه دید خود را تغییر داد آنگاه با ما ( محافظان حریم و فضای قدسی ) سرو کار خواهد داشت. آنچنان گوش مالی به انسان نشان خواهیم داد که در طول تاریخ امثال آنرا نچشیده باشد. حکیمان بزرگوار فرموده اند:
... [مشاهده متن کامل]
شیخ اشراق: سهره وردی : درک مسائل علمی برایم مشکل بود تا اینکه به امام حکمت یا ارسطو مراجعه نمودم و کلید در گنج علم را در اختیارم گذاشت. همانطوریکه درک مسائل فلسفی طرح شده توسط فلاسفه یونانیان باستان برای این سینا مشکل بود و از طریق خرید و مطالعه یکی از کتاب های فارابی به روشنی در باب فلسفه رسیده بود.
ملا صدرا : خداوند دلم را نورانی ساخت و پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرمود و دروازه های آسمان ها و زمین را با کلید شناخت خودم ( خود شناسی ) به رویم گشود. خوانندگان گرامی حتما با جهان بینی ارسطو و بطلمیوس و قرآن در مورد هفت آسمان و یک زمین و خواب معراج پیامبر اسلام آشنائی دارند و در اینجا برای جلو گیری از تکرار و مکررات به جزئیات آنها پرداخته نمیشود.
هگل فیلسوف آلمانی بر این باور بود که اگر زنجیره علت و معلول را خطی به پنداریم آنگاه در حین قدم زنی فکری و خیالی در طول آن به سمت گذشته و آینده هرگز به آغاز و پایان آن نخواهیم رسید. یعنی از این طریق نمیتوان علت اولیه و معلول نهائی را شناسایی کرد. لذا پیشنهاد او این بود که سر و ته زنجیره را به هم وصل کنیم و آنرا به یک دایره تبدیل نماییم که در روی محیط آن هر نقطه هم معلول نقطه قبلی و در عین حال علت نقطه بعدی خود باشد که نه علت بسوزد و نه معلول. نیچه ( نَی چه ) فیلسوف دیگر آلمان از این دایره سازی یا تبدیل فلسفی خط به دایره به برهان یا حکم فلسفی تکرار جاودانه یا جاودانگی تکرار رسید و بیان داشت: نه بهتر ، نه بد تر ، نه طوری دیگر بلکه جاودانه به همین ترتیب. بینش نیچه چیز دیگری نیست غیر از حبس مطلق و جاودانه که در آن چهار دیواری بسته و بی در و پنجره ، انسان هرگز فرصت نفس کشیدن در هوای آزاد را نخواهد داشت . هیچ اثری از تکامل علمی و سیر و سلوک دینی انسان به سوی کمال در این حکم و برهان به ظاهر قطعی یافت نمیشود. حال یک قطعه فنر را در نظر بگیریم و با سر مداد یا خودکار یا یک چوب کبریت از انتهای پایینی آن حرکت کنیم و پس از یک دور کامل متوجه خواهیم شد که سر مداد به نقطه اولیه که همان انتهای پایینی فنر باشد بر خورد نمیکند. با این مثال کودکانه میتوان نتیجه گرفت که دو سر زنجیره علت و معلول مثل حالت دایره به هم وصل نیستند بلکه از هم فاصله دارند. این مثال را میتوان روی اصول امکان اشرف و امکان اخس به کار برد. البته مثال فنر جهت سهولت در درک مساله آورده شد. به جای فنر میتوان از پلکان یا نرده بان استفاده کرد. البته آنهم نه به این معنا که پله های پایین و بالا در مقایسه با یک پله یا مرتبه معین و جدا از آن بطور همزمان وجود داشته باشند، بلکه فقط یک پله طوریکه علت و معلول و یا امکان اشرف و اخس با اندکی فاصله ( به اندازه اثر کوانتم پلانک ) روی هم قرار گرفته باشند و نه اینکه از لحاظ زمانی سالها از هم فاصله داشته باشند بلکه به اندازه زمان پلانک ( ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه ) . به عنوان مثال دیناسور ها که حدود صد و پنجاه تا هفتاد میلیون سال پیش روی کره زمین می زیستند و حدود هفتاد میلیون سال پیش نسل آنان بر اثر اصابت یک سنگ آسمانی بر روی کره زمین منقرض گردید، بیرون از این لحظه کوتاه زمان حال وجود ندارند. تکامل موجودات در این نظم و سامان کیهانی تدریجی صورت میگیرد. اما تکامل کل طبیعت و کیهان در سیر و سلوک خود به سوی کمال ، جهشی صورت میگیرد. به این معنا که کل محتوای کیهان در پایان سفر فعلی خود در یک نقطه ناچیز فیزیکی در مرکز جهان به آتش و دمای محض تبدیل خواهد شد و سپس منبسط میشود و نظم و سامان بعدی آغاز میگردد که دارای کیفیت و حالتی دیگر خواهد بود. این پرش به مدار بالاتر با معنی دیگری همان جهش کوانتمی در علم فیزیک می باشد. بنابراین تکامل طبیعت و کیهان در حالت کلی آنالوگ یا پیوسته نیست بلکه دیجیتال یا پله به پله. امکان اشرف به این معنا نیست که نسبت به امکان اخس دارای ارزش و شرف والاتری باشد بلکه منظور آن حالت برتری است نسبت به حالت قبلی پایین تر. و امکان اخس به این معنا نیست که دارای شرافت نباشد و پست و بی ارزش باشد. اشتباه حکیمان دینی این است که واژه صدور را به سان یک دستور کتبی و یا شفاهی یک مدیر به به زیر دستان پایین خود در سطح کارگر در نظر میگیرند که طی آن مدیر پله های ساختمان اداری را پشت سر نمی گذارد که با کارگران مواجه شود بلکه دستور شفاهی یا کتبی خودرا به معاونین مربوطه ابلاغ میکند و آنها هم به ترتیب به مدیران بخش ها و آنها هم به جانشینان خود تا اینکه خبر به گوش امکان اخس ( یا کارگر ) برسد. اگر کارگر هم عرض حالی داشت، این رخصت و اجازه از او صلب گردیده است که بدون اطلاع قبلی بطور سرنزده وارد دفتر مدیر عامل شرکت یا اداره شود و به مدیر بگوید : سلام علیکم.
در این رابطه فلاسفه غرب امکان اخس یا پایین ترین مرتبه وجود را به چوب یا خمیر مایه مقدس تشبیه نموده اند و حکیمان مسلمان آنرا با یک غول بی شاخ و بی دُم به نام هیولای اولی همسان دانسته اند. هندوان آنرا مایا یا همان مایه در زبان فارسی پنداشته اند و جنس آنرا با خواب و روئیا یکی دانسته اند. اگر وجدان خودرا قاضی نمائیم در این نامگذاری ها ، حکیمان بزرگوار مسلمان چند قدمی از اندیشمندان غربی و هندوان عقب تر اند. در این جا با آوردن یک مثال بحث امروز را به پایان می رسانم که خواننده گرامی بیش از این دچار سر درد نگیرد.
یک فرد انسانی از لحاظ جسمانی به عنوان یک امکان اخس دارای چه امکان اشرفی از لحاظ جسمانی خواهد بود ؟ سوال را روشن تر بیان میکنم : بدن یک مرد یک امکان اخس است، امکان اشرف آن چه خواهد بود؟ این سوال در مورد بدن زن هم به همان سان پرسیده میشود.
آیا بدن مرد بعد از مردن به یک صور خیالی ( امکان اشرف ) تبدیل خواهد شد و به همراه نفس او وارد عالم برزخ خواهد شد یا اینکه در نظام و سامان بعدی طبیعت و کیهان به یک بدن زنانه تحول خواهد یافت ؟ این سوال هم در مورد بدن زن به همین ترتیب مطرح خواهد بود.
در صورت علاقه بیشتر خواننده گرامی میتواند در همین سایت به بحث هفت عالم ، مفاهیم ازل و ابد ، قیامت و رستاخیز ، ماده و روح و روان و جان، مه بانگ و خداوند، سری اجداد ، گرانش کوانتایی ( یا کوانتمی ) ، دیفرانسیل هندسی، حضرات خمس ، اسفار هفتگانه واقعی در مقایسه با اسفار اربعه عقلی - تخیلی - اوهامی. فرمول تخیلی عشق ، صور های خیال و مفاهیم بیزمانی و بیمکانی و عینیت داشتن آنها و رابطه و عکس العمل آنها با زمانمکان معمولی و متداول ، فرمول همه چیز و همه کس و خیلی موضوعات دیگر مراجعه نماید و با جهان بینی نوین آشنا گردد و خداوند را از زاویه دید علمی مورد ملاحظه قرار دهد. این جهان بینی در حال حاظر در سطح کل اندیشه انسانی به سان یک بذر تازه کاشته شده می باشد و در جهت رشد و نمّو به آبیاری نیازمند است و آنهم توسط دوستداران و جویندگان حقیقت بدون گرایش به سوی این دین و آن مذهب .
... [مشاهده متن کامل]
شیخ اشراق: سهره وردی : درک مسائل علمی برایم مشکل بود تا اینکه به امام حکمت یا ارسطو مراجعه نمودم و کلید در گنج علم را در اختیارم گذاشت. همانطوریکه درک مسائل فلسفی طرح شده توسط فلاسفه یونانیان باستان برای این سینا مشکل بود و از طریق خرید و مطالعه یکی از کتاب های فارابی به روشنی در باب فلسفه رسیده بود.
ملا صدرا : خداوند دلم را نورانی ساخت و پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرمود و دروازه های آسمان ها و زمین را با کلید شناخت خودم ( خود شناسی ) به رویم گشود. خوانندگان گرامی حتما با جهان بینی ارسطو و بطلمیوس و قرآن در مورد هفت آسمان و یک زمین و خواب معراج پیامبر اسلام آشنائی دارند و در اینجا برای جلو گیری از تکرار و مکررات به جزئیات آنها پرداخته نمیشود.
هگل فیلسوف آلمانی بر این باور بود که اگر زنجیره علت و معلول را خطی به پنداریم آنگاه در حین قدم زنی فکری و خیالی در طول آن به سمت گذشته و آینده هرگز به آغاز و پایان آن نخواهیم رسید. یعنی از این طریق نمیتوان علت اولیه و معلول نهائی را شناسایی کرد. لذا پیشنهاد او این بود که سر و ته زنجیره را به هم وصل کنیم و آنرا به یک دایره تبدیل نماییم که در روی محیط آن هر نقطه هم معلول نقطه قبلی و در عین حال علت نقطه بعدی خود باشد که نه علت بسوزد و نه معلول. نیچه ( نَی چه ) فیلسوف دیگر آلمان از این دایره سازی یا تبدیل فلسفی خط به دایره به برهان یا حکم فلسفی تکرار جاودانه یا جاودانگی تکرار رسید و بیان داشت: نه بهتر ، نه بد تر ، نه طوری دیگر بلکه جاودانه به همین ترتیب. بینش نیچه چیز دیگری نیست غیر از حبس مطلق و جاودانه که در آن چهار دیواری بسته و بی در و پنجره ، انسان هرگز فرصت نفس کشیدن در هوای آزاد را نخواهد داشت . هیچ اثری از تکامل علمی و سیر و سلوک دینی انسان به سوی کمال در این حکم و برهان به ظاهر قطعی یافت نمیشود. حال یک قطعه فنر را در نظر بگیریم و با سر مداد یا خودکار یا یک چوب کبریت از انتهای پایینی آن حرکت کنیم و پس از یک دور کامل متوجه خواهیم شد که سر مداد به نقطه اولیه که همان انتهای پایینی فنر باشد بر خورد نمیکند. با این مثال کودکانه میتوان نتیجه گرفت که دو سر زنجیره علت و معلول مثل حالت دایره به هم وصل نیستند بلکه از هم فاصله دارند. این مثال را میتوان روی اصول امکان اشرف و امکان اخس به کار برد. البته مثال فنر جهت سهولت در درک مساله آورده شد. به جای فنر میتوان از پلکان یا نرده بان استفاده کرد. البته آنهم نه به این معنا که پله های پایین و بالا در مقایسه با یک پله یا مرتبه معین و جدا از آن بطور همزمان وجود داشته باشند، بلکه فقط یک پله طوریکه علت و معلول و یا امکان اشرف و اخس با اندکی فاصله ( به اندازه اثر کوانتم پلانک ) روی هم قرار گرفته باشند و نه اینکه از لحاظ زمانی سالها از هم فاصله داشته باشند بلکه به اندازه زمان پلانک ( ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه ) . به عنوان مثال دیناسور ها که حدود صد و پنجاه تا هفتاد میلیون سال پیش روی کره زمین می زیستند و حدود هفتاد میلیون سال پیش نسل آنان بر اثر اصابت یک سنگ آسمانی بر روی کره زمین منقرض گردید، بیرون از این لحظه کوتاه زمان حال وجود ندارند. تکامل موجودات در این نظم و سامان کیهانی تدریجی صورت میگیرد. اما تکامل کل طبیعت و کیهان در سیر و سلوک خود به سوی کمال ، جهشی صورت میگیرد. به این معنا که کل محتوای کیهان در پایان سفر فعلی خود در یک نقطه ناچیز فیزیکی در مرکز جهان به آتش و دمای محض تبدیل خواهد شد و سپس منبسط میشود و نظم و سامان بعدی آغاز میگردد که دارای کیفیت و حالتی دیگر خواهد بود. این پرش به مدار بالاتر با معنی دیگری همان جهش کوانتمی در علم فیزیک می باشد. بنابراین تکامل طبیعت و کیهان در حالت کلی آنالوگ یا پیوسته نیست بلکه دیجیتال یا پله به پله. امکان اشرف به این معنا نیست که نسبت به امکان اخس دارای ارزش و شرف والاتری باشد بلکه منظور آن حالت برتری است نسبت به حالت قبلی پایین تر. و امکان اخس به این معنا نیست که دارای شرافت نباشد و پست و بی ارزش باشد. اشتباه حکیمان دینی این است که واژه صدور را به سان یک دستور کتبی و یا شفاهی یک مدیر به به زیر دستان پایین خود در سطح کارگر در نظر میگیرند که طی آن مدیر پله های ساختمان اداری را پشت سر نمی گذارد که با کارگران مواجه شود بلکه دستور شفاهی یا کتبی خودرا به معاونین مربوطه ابلاغ میکند و آنها هم به ترتیب به مدیران بخش ها و آنها هم به جانشینان خود تا اینکه خبر به گوش امکان اخس ( یا کارگر ) برسد. اگر کارگر هم عرض حالی داشت، این رخصت و اجازه از او صلب گردیده است که بدون اطلاع قبلی بطور سرنزده وارد دفتر مدیر عامل شرکت یا اداره شود و به مدیر بگوید : سلام علیکم.
در این رابطه فلاسفه غرب امکان اخس یا پایین ترین مرتبه وجود را به چوب یا خمیر مایه مقدس تشبیه نموده اند و حکیمان مسلمان آنرا با یک غول بی شاخ و بی دُم به نام هیولای اولی همسان دانسته اند. هندوان آنرا مایا یا همان مایه در زبان فارسی پنداشته اند و جنس آنرا با خواب و روئیا یکی دانسته اند. اگر وجدان خودرا قاضی نمائیم در این نامگذاری ها ، حکیمان بزرگوار مسلمان چند قدمی از اندیشمندان غربی و هندوان عقب تر اند. در این جا با آوردن یک مثال بحث امروز را به پایان می رسانم که خواننده گرامی بیش از این دچار سر درد نگیرد.
یک فرد انسانی از لحاظ جسمانی به عنوان یک امکان اخس دارای چه امکان اشرفی از لحاظ جسمانی خواهد بود ؟ سوال را روشن تر بیان میکنم : بدن یک مرد یک امکان اخس است، امکان اشرف آن چه خواهد بود؟ این سوال در مورد بدن زن هم به همان سان پرسیده میشود.
آیا بدن مرد بعد از مردن به یک صور خیالی ( امکان اشرف ) تبدیل خواهد شد و به همراه نفس او وارد عالم برزخ خواهد شد یا اینکه در نظام و سامان بعدی طبیعت و کیهان به یک بدن زنانه تحول خواهد یافت ؟ این سوال هم در مورد بدن زن به همین ترتیب مطرح خواهد بود.
در صورت علاقه بیشتر خواننده گرامی میتواند در همین سایت به بحث هفت عالم ، مفاهیم ازل و ابد ، قیامت و رستاخیز ، ماده و روح و روان و جان، مه بانگ و خداوند، سری اجداد ، گرانش کوانتایی ( یا کوانتمی ) ، دیفرانسیل هندسی، حضرات خمس ، اسفار هفتگانه واقعی در مقایسه با اسفار اربعه عقلی - تخیلی - اوهامی. فرمول تخیلی عشق ، صور های خیال و مفاهیم بیزمانی و بیمکانی و عینیت داشتن آنها و رابطه و عکس العمل آنها با زمانمکان معمولی و متداول ، فرمول همه چیز و همه کس و خیلی موضوعات دیگر مراجعه نماید و با جهان بینی نوین آشنا گردد و خداوند را از زاویه دید علمی مورد ملاحظه قرار دهد. این جهان بینی در حال حاظر در سطح کل اندیشه انسانی به سان یک بذر تازه کاشته شده می باشد و در جهت رشد و نمّو به آبیاری نیازمند است و آنهم توسط دوستداران و جویندگان حقیقت بدون گرایش به سوی این دین و آن مذهب .