امپرسیونیسم در موسیقی ( انگلیسی: Impressionism in music ) ، حرکتی بود در بین تعدادی از آهنگسازان در موسیقی کلاسیک غربی ( عمدتاً در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم ) . در کارهای این آهنگسازان برای بیان احساس از فضاسازی استفاده می شد تا کاربرد نغمه های مشخص. امپرسیونیسم یک اصطلاح فلسفی و زیباشناختی است که از اثرِ نقاشِ فرانسوی کلود مونه به نام طلوع آفتاب در اواخر سده نوزدهم وام گرفته شده است.
آهنگسازان در قیاس با نقاشان امپرسیونیست هستند که از رنگهای متضاد، تأثیر نور بر روی یک جسم، پیش زمینهٔ تار و مبهم، منظرهٔ مسطح و غیره استفاده می کنند تا ناظر، توجه خود را روی تصور کلی متمرکز کند. برجسته ترین ویژگی در موسیقی امپرسیونیستی استفاده از رنگ در صدا است که می توان از طریق ارکستراسیون، استفادهٔ هارمونیک، بافت و غیره به دست آورد. دیگر عناصر موسیقی امپرسیونیستی دربرگیرنده ترکیب آکوردهای جدید، تونالیته مبهم، هارمونی های گسترده، استفاده از مدها و گام های غیرمتعارف و کلیسایی، حرکت موازی آکوردها و موسیقی برنامه ای تحت عناوینی تحریک آمیز مانند انعکاس نور در آب است.
در اواخر قرن نوزدهم و در اوج موسیقی رمانتیک، گروهی از آهنگسازان به تقابل و انتقاد از آن پرداختند و معتقد بودند که آهنگسازان رمانتیک با «موسیقی توصیفی» و داستان سرایی، عوامل غیر موسیقایی را وارد آثار خود کرده و سطح هنر را برای اینکه قابل فهم باشد، پایین آورده و شنونده به جای درک زیبایی حقیقی موسیقی، توجه آنان را به جار و جنجال موسیقی جلب می کنند. آنان معتقد بودند که موسیقی هنر مستقلی است و به تنهایی زیبا است و احتیاج به توصیف ندارد. [ ۱]
در برابر این جریان رمانتیک که از مکتب آلمانی تأثیر گرفته بود، مکتب جدیدی به نام امپرسیونیسم در فرانسه شکل گرفت. جنبش امپرسیونیستی نخستین بار در سال ۱۸۶۴ میلادی از روی یک پردهٔ نقاشی اثرِ نقاش فرانسوی کلود مونه به نام امپرسیون، طلوع آفتاب به وجود آمد و در پی آن امپرسیونیست موسیقی شکل گرفت، اما سرچشمهٔ هر دو مکتب نقاشی و موسیقی را مکتب جدیدی در ادبیات به نام سمبولیسم می دانند که در مقابل زیاده روی های شعرای رمانتیک در فرانسه بوجود آمده بود. [ ۲] شعرای سمبولیست اعتقاد داشتند که شعر را نباید با صراحت و خشونت بیان کرد و باید به خواننده فرصت داد تا با تصور خود، نکات جدیدی را درک کند. از این رو آنان مانند شعرای سبک هندی در ایران، به استعاره، کنایه، تمثیل و ایهام روی آوردند. در نقاشی نیز این دگرگونی به وجود آمد گر چه این دو به آسانی قابل تطبیق نیستند. «ادموند گوس»[ الف] در توصیف شعرای سمبولیک گفته است: «ادبیات آنها مانند زمزمهٔ آبی است که در زیر تخته سنگی جریان دارد». در پی آن نقاشان فرانسوی به بازی نور توجه نشان دادند، چنانچه «کلود مونه» در توصیف نقاشی امپرسیونیست معتقد است که: «در هر پردهٔ نقاشی نور خود یکی از چهره های اصلی است». در موسیقی نیز کلود دبوسی که ابتدا تحت تأثیر واگنر و موسورگسکی قرار گرفته بود، در تقابل با آنان موسیقی امپرسیونیست را بنا نهاد و سعی کرد آکوردها و لحن ظریفتری در موسیقی ایجاد کند. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفآهنگسازان در قیاس با نقاشان امپرسیونیست هستند که از رنگهای متضاد، تأثیر نور بر روی یک جسم، پیش زمینهٔ تار و مبهم، منظرهٔ مسطح و غیره استفاده می کنند تا ناظر، توجه خود را روی تصور کلی متمرکز کند. برجسته ترین ویژگی در موسیقی امپرسیونیستی استفاده از رنگ در صدا است که می توان از طریق ارکستراسیون، استفادهٔ هارمونیک، بافت و غیره به دست آورد. دیگر عناصر موسیقی امپرسیونیستی دربرگیرنده ترکیب آکوردهای جدید، تونالیته مبهم، هارمونی های گسترده، استفاده از مدها و گام های غیرمتعارف و کلیسایی، حرکت موازی آکوردها و موسیقی برنامه ای تحت عناوینی تحریک آمیز مانند انعکاس نور در آب است.
در اواخر قرن نوزدهم و در اوج موسیقی رمانتیک، گروهی از آهنگسازان به تقابل و انتقاد از آن پرداختند و معتقد بودند که آهنگسازان رمانتیک با «موسیقی توصیفی» و داستان سرایی، عوامل غیر موسیقایی را وارد آثار خود کرده و سطح هنر را برای اینکه قابل فهم باشد، پایین آورده و شنونده به جای درک زیبایی حقیقی موسیقی، توجه آنان را به جار و جنجال موسیقی جلب می کنند. آنان معتقد بودند که موسیقی هنر مستقلی است و به تنهایی زیبا است و احتیاج به توصیف ندارد. [ ۱]
در برابر این جریان رمانتیک که از مکتب آلمانی تأثیر گرفته بود، مکتب جدیدی به نام امپرسیونیسم در فرانسه شکل گرفت. جنبش امپرسیونیستی نخستین بار در سال ۱۸۶۴ میلادی از روی یک پردهٔ نقاشی اثرِ نقاش فرانسوی کلود مونه به نام امپرسیون، طلوع آفتاب به وجود آمد و در پی آن امپرسیونیست موسیقی شکل گرفت، اما سرچشمهٔ هر دو مکتب نقاشی و موسیقی را مکتب جدیدی در ادبیات به نام سمبولیسم می دانند که در مقابل زیاده روی های شعرای رمانتیک در فرانسه بوجود آمده بود. [ ۲] شعرای سمبولیست اعتقاد داشتند که شعر را نباید با صراحت و خشونت بیان کرد و باید به خواننده فرصت داد تا با تصور خود، نکات جدیدی را درک کند. از این رو آنان مانند شعرای سبک هندی در ایران، به استعاره، کنایه، تمثیل و ایهام روی آوردند. در نقاشی نیز این دگرگونی به وجود آمد گر چه این دو به آسانی قابل تطبیق نیستند. «ادموند گوس»[ الف] در توصیف شعرای سمبولیک گفته است: «ادبیات آنها مانند زمزمهٔ آبی است که در زیر تخته سنگی جریان دارد». در پی آن نقاشان فرانسوی به بازی نور توجه نشان دادند، چنانچه «کلود مونه» در توصیف نقاشی امپرسیونیست معتقد است که: «در هر پردهٔ نقاشی نور خود یکی از چهره های اصلی است». در موسیقی نیز کلود دبوسی که ابتدا تحت تأثیر واگنر و موسورگسکی قرار گرفته بود، در تقابل با آنان موسیقی امپرسیونیست را بنا نهاد و سعی کرد آکوردها و لحن ظریفتری در موسیقی ایجاد کند. [ ۳]
wiki: امپرسیونیسم در موسیقی