آلت تناسلی: آلت و تناسل دو واژه ی عربی است؛ همتای پارسی اینهاست:
اندام آمیزشی andāme - āmizeŝi ( دری )
فراواخش، farāvāxŝ ( اوستایی: fravāxŝ )
در پارسی برابر "زَهار" است.
شاید با خود بگویید که چِگونه این واژه چگونه به پارسی راه یافته است؟
ببینید، ما برای "آلت تناسلی" واژه داشتیم، ولی پس از یورش اعراب به ایران، برخی هایی که نَخش ( =نقش ) زیادی در آن دوره ایران داشتند، چون مردم واژه "زهار" را میدانستند و "زشت" بوده است، گفته اند که واژه "آلت تناسلی" را بِکار ببریم، نو واژه است و مردم ساختار آن را نمی دانند.
... [مشاهده متن کامل]
واژه "ادرار" هم به این شیوه به گویش مردم آمد.
برای امروز هم همین کار را میکنیم، "زهار" نو واژه است و ساختارش در میان مردم، آشکار نیست، پس میتواند همانند "آلت تناسلی" میان مردم پخش شود.
بِدرود!
برابر پارسی : زهار ، نرینگی، مردانگی، کیر، شرمگاه
meat puppet
آلَتِ تَناسُلی: اندامِ زادآور، زهار
🇮🇷 همتای پارسی: شرم اندام 🇮🇷
زندگی
گویش تهرانی
عورت:زندگیش پیدا بود!
به کردی،
وَرتاو wartāw
پیشنهادی: زای اندام
آلت یعنی هر چیزی که به وسیله ی آن کاری انجام بدهند و
آلت تناسلی هم در زن وجود دارد و هم در مرد
و با آن هم کار زناشویی را انجام می دهند و هم به وسیله ی آن در به وجود آمدن بچه شریک هستند.
اما عده ای فکر می کنند فقط مردان آلت دارند در حالی که اینطور نیست و هم زن و هم مرد آلت دارند و فقط ظاهر آلت آن ها با هم فرق دارد . و همه ی موجوداتی هم که نر و ماده هستند به همین شکل است .
... [مشاهده متن کامل] نهانجای . [ ن ِ / ن َ ] ( اِ مرکب ) شرم و عورت مرد و زن . قُبُل و دبر. آلت زن و آلت مرد. ( از یادداشتهای مؤلف ) . || نهانگاه . مخفی گاه .
شرم اندام . [ ش َ اَ ] ( اِ مرکب ) عورت . شرم . سوءة. آلت تناسلی مرد یا زن . شرم جای . شرمگاه . ( یادداشت مؤلف ) . رجوع به شرم و مترادفات آن شود.
متاع غرقی ؛ آلت تناسل. ( آنندراج ) :
هر چه بودش ز نقد و جنس کساد
قیمت این متاع غرقی باد.
شفیع اثر ( از آنندراج ) .
در پارسی میانه زَهار می گفنتد.
خرمای بی خسته. [ خ ُ ی ِ خ َ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به اصطلاح لوطیان، آلت تناسل. ( آنندراج ) .
بوق
به استعاره ، شرم مرد. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ) :
پست نشسته تو در قبا و من اینجا
کرده رخم چون رکوک بوق چو آهن.
پسر رامی ( یادداشت بخط مؤلف ) .
زن پار او چون بیابد بوق
سر ز شادی کشد سوی عیوق.
منجیک ( از لغت فرس ص 419 ) .
شرم مرد
حمدان ، قضیب ، الفینه
ایر. [ اَ ] ( اِ ) آلت تناسل. ( برهان ) .
شرم اندام
واژه ی شرمگاه که آن را سرِ هم باید نوشت تا آرش درستی یابد، بیش تر اشاره به جای شرم اندام مرد یا زن دارد تا خودِ آن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمیخته واژه ی پارسی �شرم اندام� را بجای �آلت تناسلی� از ریشه ی عربی بکار برده ام. ب. الف. بزرگمهر ششم اردیبهشت ماه ۱۳۹۵
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/04/blog - post_757. html
penis
قسمتی از بدن مرد که نشان دهنده ی جنسیت اوست.
عضوی برای رابطه جنسی با زن
اندام جنسی، آلت تناسلی یا مشخصه جنسی اصلی بخشی از بدن انسان و بسیاری از موجودات زنده است و به عنوان یک تعریف دقیق هر قسمت خودکار در بدن که درتولید مثل جنسیدرگیر است
این دو واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
اندام آمیزشی andãme - ãmizeŝi ( پارسی دری )
گوهیا guhiã ( سنسکریت: گوهی guhya )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)