فرهنگ اسم ها
معنی: کوه بلند و بزرگ، نام رشته کوهی در شمال ایران، نام پهلوانی افسانه ای، ( پهلوی )، کوه بلند، کوه بزرگ، ( اَعلام ) ) رشته کوهی در شمال ایران به طول حدود کیلومتر که از ساحل باختری دریای خزر تا شمال خراسان امتداد دارد و بلندترین قله اش دماوند است، ( پهلوی ) به معنی کوه بلند یا کوه بزرگ، نام سلسله جبالی در شمال ایران، مرکب از کوه +بلند نام رشته کوهای شمالی ایران که سرتاسر شمال ایران از مغرب به مشرق کشیده شده است
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم پهلوی، اسم تاریخی و کهن، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
البرز (شازند). البرز یک روستا در ایران است که در دهستان پل دو آب واقع شده است. [ ۱] البرز ۱۹۸ نفر جمعیت دارد.
این روستا دارای پیشینه تاریخی بوده و نام اصلی آن البرج است
چرا که در گذشته یک دژ مستحکم و برج دیده بانی بوده است
فاصله ی این روستا با شهرستان اراک حدود ۳۰ کیلومتر و با شهرستان شازند ۸ کیلومتر است
زبان مردم این روستا لری ثالثی می باشد.
مردمان این روستا اکثراً دامدار و کشاورز میباشند
وزمین های این روستا اکثراً زیر کشت لوبیا، گندم، جو و یونجه میرود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین روستا دارای پیشینه تاریخی بوده و نام اصلی آن البرج است
چرا که در گذشته یک دژ مستحکم و برج دیده بانی بوده است
فاصله ی این روستا با شهرستان اراک حدود ۳۰ کیلومتر و با شهرستان شازند ۸ کیلومتر است
زبان مردم این روستا لری ثالثی می باشد.
مردمان این روستا اکثراً دامدار و کشاورز میباشند
وزمین های این روستا اکثراً زیر کشت لوبیا، گندم، جو و یونجه میرود.

wiki: البرز (شازند)
دانشنامه آزاد فارسی
اَلبُرز
اَلبُرز
رشته کوه عظیمی در شمال ایران، با طول ۹۵۰ کیلومتر و عرض بین ۲۵ تا ۱۱۰ کیلومتر. کوه های البرز از شهرستان مغان در استان اردبیل شروع می شود، به سان قوس عظیمی، حاشیۀ جنوب غربی و جنوبی دریای خزر را دور می زند و در شمال غربی خراسان به کوه های شمالی آن سامان می پیوندد و بدین سان به کوه های هندوکش و فلات پامیر متصل می شود. رشته کوه البرز متشکل از سه بخش متمایز بدین شرح است: ۱. البرز غربی که از رودخانۀ آستاراچای تا درۀ سفیدرود و راه اتومبیل رویِ قزوین به رشت با طول ۲۷۰ کیلومتر و ارتفاع حداکثر ۳,۳۰۳ متر (کوه آق داغ) گسترش یافته است و کوه های تالش را نیز دربرمی گیرد. دامنه های مشرف به دریای این قسمت از جنگل های انبوه پوشیده شده و عرض آن بین ۳۰ تا ۱۱۰ کیلومتر است. رودخانۀ قزل اوزن، که از درونبوم ایران سرچشمه گرفته است، به این بخش راه می یابد و آن را به دو قسمت موازی تقسیم می کند؛ ۲. البرز مرکزی. این کوهستان از درۀ سفیدرود و راه اتومبیل روی قزوین به رشت در مغرب آغاز می شود و به موازات کرانه های جنوبی دریای خزر تا درۀ فیروزکوه و رودخانۀ تالار، با طول ۳۳۰ کیلومتر و عرض متوسط ۸۰ کیلومتر، گسترش می یابد. البرز مرکزی مرتفع ترین بخش گرانکوه البرز است و کوه های بلندی همچون دماوند، بلندترین کوه ایران با ارتفاع ۵,۶۷۱ متر، و ارتفاعات دیگری از جمله علم کوه، تخت سلیمان، سماموس، گرمابسر، کهار بزرگ، پالون گردن، و توچال و جز آن ها نیز در همین قسمت قرار دارند. درۀ شاهرود در غرب و درۀ نور در شرق، این قسمت از البرز را به دو نوار موازی شرقی غربی تقسیم می کنند. رودخانه های فراوانی که از این کوهستان سرچشمه می گیرند به دو دسته تقسیم می شوند؛ گروهی ازجمله رودهای هراز، تالار، چالوس، و شاهرود به دریای خزر می ریزند و گروهی همچون حبله رود، جاجرود، سولقان، و کرج به سوی جنوب روان می شوند و کوه پایه های درونبومی جنوب البرز را مشروب می کنند. به سبب بخار آب و ابرهای باران زای خزر، بخش های شمالی این کوهستان از جنگل های انبوه پوشیده شده اند. بخش های مرکزی با جنگل های تنک پوشیده اند، حال آن که بخش های جنوبی که به درونبوم ایران نزدیک ترند، فاقد جنگل اند و جز باغ ها و درخت زارهای مصنوعی پوشش گیاهی درخور توجهی ندارند؛ ۳. البرز شرقی. این بخش از گرانکوه البرز از درۀ فیروزکوه و رودخانۀ تالار تا جنوب گرگان رو به شرق کشیده می شود و از آن جا به سوی شمال شرقی تا سرچشمه های رودخانۀ گرگان و مرز استان خراسان ادامه پیدا می کند و درنهایت به کوه های شمالی خراسان ختم می شود. طول این قسمت از گرانکوه البرز ۳۵۰ کیلومتر، عرض آن در حدفاصل علی آباد و قلعه نوی خرقان، کمترین حد، یعنی ۲۵ کیلومتر، است. دامنه های شمالی این بخش از جنگل های نسبتاً انبوه پوشیده شده و دامنه های جنوبی و مشرف به درونبوم کشور تقریباً خشک و عاری از درخت طبیعی است. ارتفاع متوسط البرز شرقی کمتر از البرز مرکزی، و ارتفاع بیشتر بلندی های آن کمتر از ۳,۵۰۰ متر است. بلندترین قلۀ البرز شرقی کوه شاهوار، در ۲۵کیلومتری شمال غربی شاهرود، است که ارتفاع آن به ۳,۹۴۵ متر می رسد. از کوهستان های البرز شرقی نیز، مانند البرز مرکزی دو دسته رودخانه سرچشمه می گیرند که دستۀ اول، مانند رودخانه های تالار، تجن، نکا، و گرگان، به دریای خزر می ریزند و دستۀ دوم غالباً خشک رودها یا رودهای فصلی است و رودخانه های خلج، ابرسج، تاش، دامغان رود و سمنان، لزور، و حبله رود از آن جمله اند. البرز در ادبیات فارسی جایگاه ارزنده ای دارد. فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران، از این کوه به ویژه از قلۀ گردن افراز و سپیدپوش دماوند یاد می کند و شعرای دیگری، چون ملک الشعرای بهار، نیز در وصف آن قصیده هایی بس زیبا سروده اند. کوه های البرز از نظر منابع زیرزمینی نیز درخور اهمیت اند و زغال سنگ و آهن و سرب از عمده ترین کانی های آن است.
اَلبُرز
رشته کوه عظیمی در شمال ایران، با طول ۹۵۰ کیلومتر و عرض بین ۲۵ تا ۱۱۰ کیلومتر. کوه های البرز از شهرستان مغان در استان اردبیل شروع می شود، به سان قوس عظیمی، حاشیۀ جنوب غربی و جنوبی دریای خزر را دور می زند و در شمال غربی خراسان به کوه های شمالی آن سامان می پیوندد و بدین سان به کوه های هندوکش و فلات پامیر متصل می شود. رشته کوه البرز متشکل از سه بخش متمایز بدین شرح است: ۱. البرز غربی که از رودخانۀ آستاراچای تا درۀ سفیدرود و راه اتومبیل رویِ قزوین به رشت با طول ۲۷۰ کیلومتر و ارتفاع حداکثر ۳,۳۰۳ متر (کوه آق داغ) گسترش یافته است و کوه های تالش را نیز دربرمی گیرد. دامنه های مشرف به دریای این قسمت از جنگل های انبوه پوشیده شده و عرض آن بین ۳۰ تا ۱۱۰ کیلومتر است. رودخانۀ قزل اوزن، که از درونبوم ایران سرچشمه گرفته است، به این بخش راه می یابد و آن را به دو قسمت موازی تقسیم می کند؛ ۲. البرز مرکزی. این کوهستان از درۀ سفیدرود و راه اتومبیل روی قزوین به رشت در مغرب آغاز می شود و به موازات کرانه های جنوبی دریای خزر تا درۀ فیروزکوه و رودخانۀ تالار، با طول ۳۳۰ کیلومتر و عرض متوسط ۸۰ کیلومتر، گسترش می یابد. البرز مرکزی مرتفع ترین بخش گرانکوه البرز است و کوه های بلندی همچون دماوند، بلندترین کوه ایران با ارتفاع ۵,۶۷۱ متر، و ارتفاعات دیگری از جمله علم کوه، تخت سلیمان، سماموس، گرمابسر، کهار بزرگ، پالون گردن، و توچال و جز آن ها نیز در همین قسمت قرار دارند. درۀ شاهرود در غرب و درۀ نور در شرق، این قسمت از البرز را به دو نوار موازی شرقی غربی تقسیم می کنند. رودخانه های فراوانی که از این کوهستان سرچشمه می گیرند به دو دسته تقسیم می شوند؛ گروهی ازجمله رودهای هراز، تالار، چالوس، و شاهرود به دریای خزر می ریزند و گروهی همچون حبله رود، جاجرود، سولقان، و کرج به سوی جنوب روان می شوند و کوه پایه های درونبومی جنوب البرز را مشروب می کنند. به سبب بخار آب و ابرهای باران زای خزر، بخش های شمالی این کوهستان از جنگل های انبوه پوشیده شده اند. بخش های مرکزی با جنگل های تنک پوشیده اند، حال آن که بخش های جنوبی که به درونبوم ایران نزدیک ترند، فاقد جنگل اند و جز باغ ها و درخت زارهای مصنوعی پوشش گیاهی درخور توجهی ندارند؛ ۳. البرز شرقی. این بخش از گرانکوه البرز از درۀ فیروزکوه و رودخانۀ تالار تا جنوب گرگان رو به شرق کشیده می شود و از آن جا به سوی شمال شرقی تا سرچشمه های رودخانۀ گرگان و مرز استان خراسان ادامه پیدا می کند و درنهایت به کوه های شمالی خراسان ختم می شود. طول این قسمت از گرانکوه البرز ۳۵۰ کیلومتر، عرض آن در حدفاصل علی آباد و قلعه نوی خرقان، کمترین حد، یعنی ۲۵ کیلومتر، است. دامنه های شمالی این بخش از جنگل های نسبتاً انبوه پوشیده شده و دامنه های جنوبی و مشرف به درونبوم کشور تقریباً خشک و عاری از درخت طبیعی است. ارتفاع متوسط البرز شرقی کمتر از البرز مرکزی، و ارتفاع بیشتر بلندی های آن کمتر از ۳,۵۰۰ متر است. بلندترین قلۀ البرز شرقی کوه شاهوار، در ۲۵کیلومتری شمال غربی شاهرود، است که ارتفاع آن به ۳,۹۴۵ متر می رسد. از کوهستان های البرز شرقی نیز، مانند البرز مرکزی دو دسته رودخانه سرچشمه می گیرند که دستۀ اول، مانند رودخانه های تالار، تجن، نکا، و گرگان، به دریای خزر می ریزند و دستۀ دوم غالباً خشک رودها یا رودهای فصلی است و رودخانه های خلج، ابرسج، تاش، دامغان رود و سمنان، لزور، و حبله رود از آن جمله اند. البرز در ادبیات فارسی جایگاه ارزنده ای دارد. فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران، از این کوه به ویژه از قلۀ گردن افراز و سپیدپوش دماوند یاد می کند و شعرای دیگری، چون ملک الشعرای بهار، نیز در وصف آن قصیده هایی بس زیبا سروده اند. کوه های البرز از نظر منابع زیرزمینی نیز درخور اهمیت اند و زغال سنگ و آهن و سرب از عمده ترین کانی های آن است.
wikijoo: البرز
البرز (قفقاز). رجوع شود به:البروس
wikijoo: البرز_(قفقاز)
پیشنهاد کاربران
حرف دیگر دارم خود ترک باسواد هاشون قبل و پان ترک خیر
بیش از ۱۳۷۴ وام واژه زبان فارسی در زبان ترکی استانبولی وجود دارد که شمار و تعداد این وام واژه ها در زبان ترکی عثمانی بیشتر از تعداد کنونی بوده است. پس از سیاست های زبانی مصطفی کمال آتاترک که از سال ۱۹۲۳ آغاز شد، تلاش بر این شد که برخی از وام واژگان فارسی و زبان های دیگر با واژگانی نو ساخته در ترکی جایگزین شود. هم اکنون نیز این وام واژه های فارسی در ترکی بسیار بیشتر از گفته های اینجاست و بسیاری تحریف معنایی، تحریف آوایی، و هم تحریف آوایی و هم معنایی با یکدیگر شده اند، مانند اینکه به آب نبات می گویند شکر. نمونه دیگر از تحریف آوایی و معنایی واژگان زبان فارسی در ترکی، واژه فارسی بیمارستان است که در ترکی خسته خانه می گویند. خود اینها باز هم دو واژه دیگر از زبان فارسی هستند و ریشه در زبان پهلوی دارند که بن مایه زبان فارسی نو در دوره کنونی است. بسیاری از این وام واژه ها در سایر زبان ها از جمله آذربایجانی، ازبکی، ترکمنی و قزاقی نیز رایج هستند. به گفته زبان شناس رفعت یالچین فارغ التحصیل ادبیات فارسی و استاد بازنشسته درس های عثمانی بسیاری از واژه های ترکی از زبان فارسی گرفته شده است. همچنین گفتگوی رو در رو با ایشان به این نشانی پیوند شده در دسترس استدر سال ۱۴۰۲ نیز، به گفتهٔ سرپرست بنیاد زبان ترک، عثمان مرت، زبان ترکی از زبان فارسی بسیار برهمکنش و تأثیر پذیرفته، و حتی ریشهٔ بسیاری از واژگان ترکی، از زبان فارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
فهرست شمارش واژگان و نموداری را در اینجا می توانید ببینید که برای سال ۲۰۰۵ میلادی است و نیازمند به روزرسانی از وبگاه انجمن زبان ترکی است، زیرا با نگاه به گفته های زبان شناس رفعت یالچین درسال ۲۰۱۵/۱۳۹۴ و زبان شناس پروفسور ایلبر اورتایلی درسال ۲۰۱۷/۱۳۹۶ و افزون بر آن، گفته های سرپرست بنیاد زبان ترک در سال ۲۰۲۳/۱۴۰۲ عثمان مرت در اینکه زبان ترکی بسیار از زبان فارسی تأثیر پذیرفته و ریشهٔ بسیاری از واژگان ترکی از زبان فارسی گرفته شده است، پس از این روی به سبب پیچیدگی دانش زبان شناسی و نخستین باری که به وسیلهٔ انجمن زبان ترکی وام واژگان زبان های گوناگون در ترکی شمارش شده بود، به نظر می رسد دارای اشتباهات فراوان و لغزش های بسیار زیادی در ریشه یابی واژگان به وسیلهٔ وبگاه انجمن زبان ترکی انجام گرفته است.
تا سال ۲۰۱۷ میلادی پیش از چاپ کتابی به نام مطالعات عثمانی نوشتهٔ تاریخدان و زبان شناس برجسته پرفسور ایلبر اورتایلی، که حاصل سال ها پژوهش وی در زبان شناسی و جستجوی تاریخ است، گمان می رفت که تنها ۱۳۷۴ واژه با ریشهٔ فارسی در ترکی موجود است،
پس برآیند بر آن شد که شمارِ واژگان فارسی در ترکی بسیار بیشتر از ۱۳۷۴ واژه است که انجمن زبان ترکی در سال ۲۰۰۵ میلادی برآورد کرده بود و در آغاز متنِ این نوشتار اشاره شد. هم اکنون کتاب مطالعات عثمانی نوشتهٔ پروفسور ایلبر اورتایلی در وبگاه آکادمیا در دسترس است. در ترکی گهگاه با افزودن پسوندها و پیشوندهای فارسی به همان واژگان زبان فارسی در ترکی و همچنین دادنِ پسوندها و پیشوندهای فارسی به واژگان عربی در ترکی واژگانی تازه ساخته می شود. به هر روی، در سال ۲۰۰۵ میلادی وبگاه انجمن زبان ترکی تا جایی که دانش بر آن داشتند، تک به تک واژگان بیگانه در ترکی را شمارش کرده و فهرستی را در وبگاه انجمن زبان ترکی در دسترس همگان گذاشته بود، که بر پایه ی این فهرست به جز ۱۳۷۴ واژه از زبان
فارسی در ترکی،
۶۴۶۳ واژه با ریشهٔ عربی
۴۹۷۴ واژه با ریشهٔ فرانسوی
۱۳۷۴ واژه با ریشهٔ فارسی
۶۳۲ واژه با ریشهٔ ایتالیایی
۵۳۸ واژه با ریشهٔ انگلیسی
۴۱۳ واژه با ریشهٔ یونانی
۱۴۷ واژه با ریشهٔ لاتین
۸۵ واژه با ریشهٔ آلمانی
۵۰ واژه با ریشهٔ روسی
۳۶ واژه با ریشهٔ اسپانیایی
۲۴ واژه با ریشهٔ اسلاوی
۲۳ واژه با ریشهٔ ارمنی
۱۹ واژه با ریشهٔ مجارستانی
۱۴ واژه با ریشهٔ رومی
۱۳ واژه با ریشهٔ مغولی
۹ واژه با ریشهٔ عبری ( اسرائیلی )
۸ واژه با ریشهٔ بلغاری
۷ واژه با ریشهٔ ژاپنی
۴ واژه با ریشهٔ پرتغالی
۲ واژه با ریشهٔ نروژی
۱ واژه با ریشهٔ کُره ای
۱ واژه با ریشهٔ آلبانیایی
۱ واژه با ریشهٔ سغدی
در ترکی وجود دارد.
شمارش واژگان به وسیلهٔ وبگاه انجمن زبان ترکی در سال ۲۰۰۵ میلادی انجام شده است و فهرست آن در وبگاه انجمن زبان ترکی در دسترس است. برای دیدن فهرست با این نشانی پیوندشده به وبگاه آنها بروید.
منابع ها. https://web. archive. org/web/20070301064559/http://www. tdk. gov. tr/TR/BelgeGoster. aspx?F6E10F8892433CFFAAF6AA849816B2EF1A46C5FBFA979D0C
https://tdk. gov. tr/TR/BelgeGoster. aspx?F6E10F8892433CFFAAF6AA849816B2EF1A46C5FBFA979D0C
https://parsianjoman. org/2671/رفعت - یالچین - بسیاری - از - واژه های - ترکی - ا/
https://www. ettelaat. com/news/17838/یک - مسئول - کشور - ترکیه - ریشه - بسیاری - از - واژگان - ترکی - فارسی - است
بیش از ۱۳۷۴ وام واژه زبان فارسی در زبان ترکی استانبولی وجود دارد که شمار و تعداد این وام واژه ها در زبان ترکی عثمانی بیشتر از تعداد کنونی بوده است. پس از سیاست های زبانی مصطفی کمال آتاترک که از سال ۱۹۲۳ آغاز شد، تلاش بر این شد که برخی از وام واژگان فارسی و زبان های دیگر با واژگانی نو ساخته در ترکی جایگزین شود. هم اکنون نیز این وام واژه های فارسی در ترکی بسیار بیشتر از گفته های اینجاست و بسیاری تحریف معنایی، تحریف آوایی، و هم تحریف آوایی و هم معنایی با یکدیگر شده اند، مانند اینکه به آب نبات می گویند شکر. نمونه دیگر از تحریف آوایی و معنایی واژگان زبان فارسی در ترکی، واژه فارسی بیمارستان است که در ترکی خسته خانه می گویند. خود اینها باز هم دو واژه دیگر از زبان فارسی هستند و ریشه در زبان پهلوی دارند که بن مایه زبان فارسی نو در دوره کنونی است. بسیاری از این وام واژه ها در سایر زبان ها از جمله آذربایجانی، ازبکی، ترکمنی و قزاقی نیز رایج هستند. به گفته زبان شناس رفعت یالچین فارغ التحصیل ادبیات فارسی و استاد بازنشسته درس های عثمانی بسیاری از واژه های ترکی از زبان فارسی گرفته شده است. همچنین گفتگوی رو در رو با ایشان به این نشانی پیوند شده در دسترس استدر سال ۱۴۰۲ نیز، به گفتهٔ سرپرست بنیاد زبان ترک، عثمان مرت، زبان ترکی از زبان فارسی بسیار برهمکنش و تأثیر پذیرفته، و حتی ریشهٔ بسیاری از واژگان ترکی، از زبان فارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
فهرست شمارش واژگان و نموداری را در اینجا می توانید ببینید که برای سال ۲۰۰۵ میلادی است و نیازمند به روزرسانی از وبگاه انجمن زبان ترکی است، زیرا با نگاه به گفته های زبان شناس رفعت یالچین درسال ۲۰۱۵/۱۳۹۴ و زبان شناس پروفسور ایلبر اورتایلی درسال ۲۰۱۷/۱۳۹۶ و افزون بر آن، گفته های سرپرست بنیاد زبان ترک در سال ۲۰۲۳/۱۴۰۲ عثمان مرت در اینکه زبان ترکی بسیار از زبان فارسی تأثیر پذیرفته و ریشهٔ بسیاری از واژگان ترکی از زبان فارسی گرفته شده است، پس از این روی به سبب پیچیدگی دانش زبان شناسی و نخستین باری که به وسیلهٔ انجمن زبان ترکی وام واژگان زبان های گوناگون در ترکی شمارش شده بود، به نظر می رسد دارای اشتباهات فراوان و لغزش های بسیار زیادی در ریشه یابی واژگان به وسیلهٔ وبگاه انجمن زبان ترکی انجام گرفته است.
تا سال ۲۰۱۷ میلادی پیش از چاپ کتابی به نام مطالعات عثمانی نوشتهٔ تاریخدان و زبان شناس برجسته پرفسور ایلبر اورتایلی، که حاصل سال ها پژوهش وی در زبان شناسی و جستجوی تاریخ است، گمان می رفت که تنها ۱۳۷۴ واژه با ریشهٔ فارسی در ترکی موجود است،
پس برآیند بر آن شد که شمارِ واژگان فارسی در ترکی بسیار بیشتر از ۱۳۷۴ واژه است که انجمن زبان ترکی در سال ۲۰۰۵ میلادی برآورد کرده بود و در آغاز متنِ این نوشتار اشاره شد. هم اکنون کتاب مطالعات عثمانی نوشتهٔ پروفسور ایلبر اورتایلی در وبگاه آکادمیا در دسترس است. در ترکی گهگاه با افزودن پسوندها و پیشوندهای فارسی به همان واژگان زبان فارسی در ترکی و همچنین دادنِ پسوندها و پیشوندهای فارسی به واژگان عربی در ترکی واژگانی تازه ساخته می شود. به هر روی، در سال ۲۰۰۵ میلادی وبگاه انجمن زبان ترکی تا جایی که دانش بر آن داشتند، تک به تک واژگان بیگانه در ترکی را شمارش کرده و فهرستی را در وبگاه انجمن زبان ترکی در دسترس همگان گذاشته بود، که بر پایه ی این فهرست به جز ۱۳۷۴ واژه از زبان
فارسی در ترکی،
۶۴۶۳ واژه با ریشهٔ عربی
۴۹۷۴ واژه با ریشهٔ فرانسوی
۱۳۷۴ واژه با ریشهٔ فارسی
۶۳۲ واژه با ریشهٔ ایتالیایی
۵۳۸ واژه با ریشهٔ انگلیسی
۴۱۳ واژه با ریشهٔ یونانی
۱۴۷ واژه با ریشهٔ لاتین
۸۵ واژه با ریشهٔ آلمانی
۵۰ واژه با ریشهٔ روسی
۳۶ واژه با ریشهٔ اسپانیایی
۲۴ واژه با ریشهٔ اسلاوی
۲۳ واژه با ریشهٔ ارمنی
۱۹ واژه با ریشهٔ مجارستانی
۱۴ واژه با ریشهٔ رومی
۱۳ واژه با ریشهٔ مغولی
۹ واژه با ریشهٔ عبری ( اسرائیلی )
۸ واژه با ریشهٔ بلغاری
۷ واژه با ریشهٔ ژاپنی
۴ واژه با ریشهٔ پرتغالی
۲ واژه با ریشهٔ نروژی
۱ واژه با ریشهٔ کُره ای
۱ واژه با ریشهٔ آلبانیایی
۱ واژه با ریشهٔ سغدی
در ترکی وجود دارد.
شمارش واژگان به وسیلهٔ وبگاه انجمن زبان ترکی در سال ۲۰۰۵ میلادی انجام شده است و فهرست آن در وبگاه انجمن زبان ترکی در دسترس است. برای دیدن فهرست با این نشانی پیوندشده به وبگاه آنها بروید.
منابع ها. https://web. archive. org/web/20070301064559/http://www. tdk. gov. tr/TR/BelgeGoster. aspx?F6E10F8892433CFFAAF6AA849816B2EF1A46C5FBFA979D0C
https://parsianjoman. org/2671/رفعت - یالچین - بسیاری - از - واژه های - ترکی - ا/
https://www. ettelaat. com/news/17838/یک - مسئول - کشور - ترکیه - ریشه - بسیاری - از - واژگان - ترکی - فارسی - است
منبع جعل کنند دارم چرت پرت می گویند.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
درجواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟
ایشون در پاسخ گفتن:
“چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!”
تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم.
آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند.
افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند.
افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند.
برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم.
وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم.
پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان:
• منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید
• پرسش های چالشی بپرسید
• تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. )
👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند!
✍ آنتوان چخوف
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
درجواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟
ایشون در پاسخ گفتن:
“چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!”
تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم.
آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند.
افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند.
افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند.
برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم.
وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم.
پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان:
• منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید
• پرسش های چالشی بپرسید
• تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. )
👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند!
✍ آنتوان چخوف
البرز کلمه ای تورکی است که در اصل البروز می باشد که از دو جزو آلب به معنی قهرمان و اروز اسم تورکی که در کتاب دده قورقود آمده تشکیل یافته و با هم یعنی اروز قهرمان ایشان در جنگ ایچ اوعوز و دیش اوغوز با خان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
قازان جنگیده است وجنگ ایشان در ناحیه دمیر قاپی دربند بوده و قله آلبروز در همان قفقاز است که بعدا ا ین اسم به رشته کوه البرز در ادامه رشته کوههای قفقاز داده شده است
بنظر من البرز = ال برج به معنی کوه خدا کلمه برج یک کلمه یونانی به معنای سازه ای که بلندای آن ازعر ض بیشترباشد وباز فارسی شده برج است
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ








جناب علیرضا ابراهیمی این نظریه هنوز تایید نشده و تنها در یک کتاب آمده و شما نمیتونی فقط بر اساس یک کتاب تاییده بدی هر چند از روی نوشته شما میشه تعصب و میل به تخریب زو دیدار حال حاظر دو نظریه برای این تمدن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
وجود داره یکی اینه که این تمدن بومی ایتالیا بوده و دیگری اینکه مهاجرانی از آناتولی بودن که در زمان تمدن اتروسک که ترک هه در آناتولی حضور نداشتن پس نظریه ترک بودن این تمدن اینجا زیر سوال میره و هنوز ریشه این تمدن نامشخص هستش شاید هرگز مشخص نشه
مطابق ریشه یابی های رایج موافق هستم فقط یک نکته اضافه کنم مناطق البرز نشین در بیشتر نواحی تات و تالش ها بودند و کلمه بارز یا برز همانند زبان اوستایی و کردی در تاتی و تالشی هم به معنای بلند هست پس دعوای
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
سر کدام قوم بودن دعوای غلطیه چون مشخص هست که از جمهوری اذربایجان تا قزوین تالش ها و در ادامه تاتها تا سمنان سکونت داشتند و این اسم مرتبط با اونهاست البته در نهایت ریشه زبانها یکیست
جناب بردیا : پروفسور ماریو الینیی که زبان شناس بسیار مشهوری ایتالیایی است یک کتاب با همین عنوان در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد . و با توجه به تمامی جوانب عنوان کرد که اتروسک ها ترک بوده اند . اما هضم این موضوع برای جامعه غربی و به تبع ان دانش اموختگان غربی مسلک ایرانی سخت است.
از اونجایی که فارسی پهلوی و اوستایی و کردی ریشه یکسانی دارن ایم اسم در هر چهار زبان وجود داره
ولی واقعا بک سوال آقای علیرضا تمدن اتروسک ها که ایتالیایی بودن و اصلا ترک اونجا نبودن با کدوم سند و مدرکی دارین میگین ترک بودن
ولی واقعا بک سوال آقای علیرضا تمدن اتروسک ها که ایتالیایی بودن و اصلا ترک اونجا نبودن با کدوم سند و مدرکی دارین میگین ترک بودن
Harā Bərəzaiti این واژه پهلوی البرز هست به معنی کوه برافراشته ساخته شده یا زده شده
اما تلفظ امروزی و ایران امروزی این واژه البرز است ایتی از آخر واژه حذف شده ایتی از سن yat و zat همین زد در فارسی هست مانند باران زدن ، حرف زدن . یا باران زده . اما البرز . دو بخش باقی مانده al همان har� هست با تلفظ نزدیک ار ar تبدیل شده به ال al تبدیل ر . به ل بسیار در ایران متداول هست . واژه به جا مانده درخت ار ar یا ارژن به معنی درخت برافراشته و راست هست یا واژه الوار alvAr همچنین اروند
... [مشاهده متن کامل]
نگاه کنید به aland و altan در زبان کلهری به معنی برافراشته و راست
بخش دوم واژه برز هست برز همان برج در کاربرد و زبان امروزی است به معنی کوه، ایستاده استوار بلند . بزرگ ، چیزی که بسیار بزرگ و بلند و ایستاده باشه
اما تلفظ امروزی و ایران امروزی این واژه البرز است ایتی از آخر واژه حذف شده ایتی از سن yat و zat همین زد در فارسی هست مانند باران زدن ، حرف زدن . یا باران زده . اما البرز . دو بخش باقی مانده al همان har� هست با تلفظ نزدیک ار ar تبدیل شده به ال al تبدیل ر . به ل بسیار در ایران متداول هست . واژه به جا مانده درخت ار ar یا ارژن به معنی درخت برافراشته و راست هست یا واژه الوار alvAr همچنین اروند
... [مشاهده متن کامل]
نگاه کنید به aland و altan در زبان کلهری به معنی برافراشته و راست
بخش دوم واژه برز هست برز همان برج در کاربرد و زبان امروزی است به معنی کوه، ایستاده استوار بلند . بزرگ ، چیزی که بسیار بزرگ و بلند و ایستاده باشه
البرز: در اوستایی: هرئیتی برزا haraiti - barezā ( کوه بلند ) ، هره برزئیتی hara - berezaiti؛ در پهلوی: البورز harburz، alburz ( سراسر بلند ) ؛ ال در پهلوی به معنی، همه، سراسر، کل و بورز که بعدها برز گشته به معنی بلند.
جمشید ایرانی : اولا تازی به معنی عرب میباشد !! در ثانی رشته کوه پامیر و البرز و زاگرس پدیده های کاملا طبیعی و جغرافیایی هستند و کسی انها را برای حفاطت از قوم خاصی ایجاد نکرده!! ثالثا ادعای خیلی از ایران
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دوستان امثال شما مبنی بر ایرانی بودن خیلی از اقوام فرای این رشته کوههاست ، جمیع این تضادها را در جمله شما چگونه هضم کنیم!!
ال به معنی خدا است که با تلفیق بروز یا برز یا برز یا بروس که همه این ها در واقع معنی بلندیهای خدا معنی میدهد و این بلندیها از منطقه تیان شان شروع میشود و از شمال سغد دیروز و قرقیزستان و به صورت کمان وار
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در منطقه آمو میچرخد و با امتداد از خراسان بزرگ به هزار مسجد و کپه داغ متصل میشود تا کوههای قاف مانند یک رشته دراز حصاری بلند در جدا کردن مرز تمدن ایران زمین از گزند قبایل بیابان گرد و تازی که در منطقه دربند یک فضای باز بود که آنجا را با دست کیقباد دیوار بزرگ کشید و در سمت شرق این دیواره چینی ها در برابر اقوام بدوی و تازی دیوار بزرگ چین را کشیدند
البرز در ایران ، الپ در اروپا ، المپ در یونان ، قله البروز در قفقاز ، همگی ریشه یکسانی دارند ، الپ در ترکی یعنی بالا ، بلند ، والا مانند نام الپ ار اسلان پادشاه سلجوقی . حال ورود این کلمات به اروپا و نامیدن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کوهها به این نام احتمالا در زمان تمدن اتروسک است و امروزه کاملا اثبات شده است که اتروسک ها ترک بوده اند
در زبان کوردی
البرز از هَرَ بَرز آمده به معنی ( خیلی بلند )
البرز از هَرَ بَرز آمده به معنی ( خیلی بلند )
آخه مگه پنیر هست که میگی لور
لر از لهراسب اومده و اینکه لور طرز تلفظ ترکی هست چون ضمه را به او تبدیل میکنند
لر از لهراسب اومده و اینکه لور طرز تلفظ ترکی هست چون ضمه را به او تبدیل میکنند
سه کوه معروف هست که هر سه تاشون توسط بلوچا ساکنان بومی ایران زمین اسم گذاری کردن هلمند و کوه سلیمان در بلوچستان شرقی واقع شده الان در اشغال پاکستان هست و کوه البرز وقتی بلوچ یه کو بلند ببینه میگه ال برزه البرز در واقع یعنی به اصلاح عامه یعنی وایی بلنده چقد. ال بیشتر به جای وایی فارسی استفاده میشه در زبان بلوچی . ال اشیا بچار =وایی اینو نگاه کن
... [مشاهده متن کامل]
برز =بلند
... [مشاهده متن کامل]
برز =بلند
البرز: [عامیانه، کنایه ] بلندقامت، دلیر .
در لورستانات "اَل" پیش از نام برخی کوهها و مناطق جغرافیایی و شهرها وجود دارد . مانند الیگودرز ، الشتر . . . ، "ال" به معنی کوه و بلندی است . "برز" در قوم لور به معنی بلند بالا است و نیز در زبان قوم هورامی .
عده ای از پژوهندگان رده دوم ایران معاصر، نظیر دکتر معین و دکتر مشکور بدون ذکر منبع، کوه البرز را در شمال ایران تصور کرده و نوشته اند: �سلسلة البرز از جبال طالقان تا درة هراز ممتد است. �
� البرز که در اوستا �هرائیتی برز� نام دارد در جنوب دریای خزر و بلند ترین قله آن دماوند است. �
... [مشاهده متن کامل]
اما بر خلاف دکتر معین و دکتر مشکور، بسیاری از پژوهندگان و اوستا شناسان پیشکسوت ایران ، کوه البرز را در شرق ایران کنونی میدانند. خلف تبریزی صاحب برهان قاطع، البرز را رشته کوهی در میان ایران و هندوستان نوشته است.
دکتر پور داود مترجم اوستا، شرح بیشتر داده می گوید: �هَرَا ئِیتی Haraiti که [در اوستا] غالباً هَرا آمده ، اساساً یک کوه مینویی ( معنوی ) و مذهبی بوده؛ بعدها این اسم را البرز یا هربرز گفته اند. به قول دینکرد، سری از پل چِنوَت ( پل صراط ) به البرز پیوسته است. در اوستا مکرراً از این کوه یاد شده، از آن جمله است در آبان یشت، فقرة 21 - مهر یشت، فقرات 13، 50 ، 51 ، 90 و 118 – رشن یشت، فقرة 25 - رام یشت، فقرة 7 – یسنا 10، فقرة 10 – یسنا 42 ، فقرة 3 – یسنا 57 ، فقرة 19 – وندیداد ، فقرة 50 . [6] هرچند که امروز، البرز کوه، مخصوص و دماوند که دارای 5628 متر ارتفاع است و از بلند ترین قلل آن به شمار است، معلوم همه کس میباشد، ولی در ادبیات مَزدیَسنا تعیین این کوه بیرون از اشکال نیست. . . ظاهرا بایستی کوه مذکور در طرف مشرق واقع باشد. �
مهرداد بهار مترجم بندهش ایرانی می نویسد: �از مطالب شاهنامه بر می آید که البرز در شرق سرزمینهای ایرانی قرار داشته است، بویژه در آغاز داستان فریدون و فرستاده شدن او به البرز کوه. در زمان حاضر نام رشته کوهی است که در شمال نجد ایران قرار دارد. �
مترجم بندهش هندی نیز نوشته است: �البرز ( hara. Barazaiti اوستا ) کوهی است مینویی که بعدها این نام به کوه معروف ایران اطلاق شده است. �
شهیدی مازندرانی شرح بیشتر داده گوید: � در خور نگرش آنکه، به کوه شمالی رَی و دماوند البرز نمی گفته اند. زیرا در دورة پیش از اسلام این رشته کوه ها را پشتخوارگر می نامیدند و همان گونه که از منابع تاریخی بر می آید، بلندی های قصران ( کوهساران ) و حد عمل رَی را دماوند و گاه قارَن و رویان می نامیدند. به طور کلی روشن نیست که نام گذاری البرز بر کوه های رَی و دماوند از چه تاریخی آغاز شده است و اینگونه می نماید که نام البرز برای کوه های شمالی ری و دماوند بیش از دو یا سه سده نمی گذرد. �
� البرز که در اوستا �هرائیتی برز� نام دارد در جنوب دریای خزر و بلند ترین قله آن دماوند است. �
... [مشاهده متن کامل]
اما بر خلاف دکتر معین و دکتر مشکور، بسیاری از پژوهندگان و اوستا شناسان پیشکسوت ایران ، کوه البرز را در شرق ایران کنونی میدانند. خلف تبریزی صاحب برهان قاطع، البرز را رشته کوهی در میان ایران و هندوستان نوشته است.
دکتر پور داود مترجم اوستا، شرح بیشتر داده می گوید: �هَرَا ئِیتی Haraiti که [در اوستا] غالباً هَرا آمده ، اساساً یک کوه مینویی ( معنوی ) و مذهبی بوده؛ بعدها این اسم را البرز یا هربرز گفته اند. به قول دینکرد، سری از پل چِنوَت ( پل صراط ) به البرز پیوسته است. در اوستا مکرراً از این کوه یاد شده، از آن جمله است در آبان یشت، فقرة 21 - مهر یشت، فقرات 13، 50 ، 51 ، 90 و 118 – رشن یشت، فقرة 25 - رام یشت، فقرة 7 – یسنا 10، فقرة 10 – یسنا 42 ، فقرة 3 – یسنا 57 ، فقرة 19 – وندیداد ، فقرة 50 . [6] هرچند که امروز، البرز کوه، مخصوص و دماوند که دارای 5628 متر ارتفاع است و از بلند ترین قلل آن به شمار است، معلوم همه کس میباشد، ولی در ادبیات مَزدیَسنا تعیین این کوه بیرون از اشکال نیست. . . ظاهرا بایستی کوه مذکور در طرف مشرق واقع باشد. �
مهرداد بهار مترجم بندهش ایرانی می نویسد: �از مطالب شاهنامه بر می آید که البرز در شرق سرزمینهای ایرانی قرار داشته است، بویژه در آغاز داستان فریدون و فرستاده شدن او به البرز کوه. در زمان حاضر نام رشته کوهی است که در شمال نجد ایران قرار دارد. �
مترجم بندهش هندی نیز نوشته است: �البرز ( hara. Barazaiti اوستا ) کوهی است مینویی که بعدها این نام به کوه معروف ایران اطلاق شده است. �
شهیدی مازندرانی شرح بیشتر داده گوید: � در خور نگرش آنکه، به کوه شمالی رَی و دماوند البرز نمی گفته اند. زیرا در دورة پیش از اسلام این رشته کوه ها را پشتخوارگر می نامیدند و همان گونه که از منابع تاریخی بر می آید، بلندی های قصران ( کوهساران ) و حد عمل رَی را دماوند و گاه قارَن و رویان می نامیدند. به طور کلی روشن نیست که نام گذاری البرز بر کوه های رَی و دماوند از چه تاریخی آغاز شده است و اینگونه می نماید که نام البرز برای کوه های شمالی ری و دماوند بیش از دو یا سه سده نمی گذرد. �
البرز
ال به معنی بلند و بالا است
برز گویشی از برج است
البرز یعنی برجهای بلند.
ال به معنی بلند و بالا است
برز گویشی از برج است
البرز یعنی برجهای بلند.
سیکاس. کوه کاسی.
سیکاس، گیلان.
قرص، سنگین محکم.
اجار، نازنک ( چوب حدود 2متری ) .
دال:عقاب.
الوق:قرقی، عقاب.
برز:چاق، فرض.
گرز:قوی، محکم.
لر:لاغر.
جار، ژار:سبک.
جوریه، ژولیه:ضعیف، کوچک.
... [مشاهده متن کامل]
مس:چاق، پهن.
زبان گالشی.
نام البرز دراصل، سیکاس. دال فک. دال گرز. کومس. می باشد.
ازمشتقات زبانهای کاسی، گیلکی.
سیکاس، گیلان.
قرص، سنگین محکم.
اجار، نازنک ( چوب حدود 2متری ) .
دال:عقاب.
الوق:قرقی، عقاب.
برز:چاق، فرض.
گرز:قوی، محکم.
لر:لاغر.
جار، ژار:سبک.
جوریه، ژولیه:ضعیف، کوچک.
... [مشاهده متن کامل]
مس:چاق، پهن.
زبان گالشی.
نام البرز دراصل، سیکاس. دال فک. دال گرز. کومس. می باشد.
ازمشتقات زبانهای کاسی، گیلکی.
البرز از دو قسمت تشکیل شده است:
ال:عقاب
برز:بلند، بلندی
در زبان لکی به عقاب، "ال" و "الوی" میگویند.
البرز، به فتح ب، معنای "بلندی محل زندگی عقاب"، می دهد.
دوست عزیز، جناب آقای مهری آل را هم به معنی عقاب و هم به معنی آل پرنده اساطیری آورده اند.
... [مشاهده متن کامل]
آل، دیوی به شکل زن است که به محل زندگی زائو رفته و او را میکشد. به همین دلیل است که قدمای ما، شمشیر یا کمان را، بالای سر زائو میگذاشتند. آل از فلزاتی که قابلیت آلت قتاله شدن را دارند، میترسد. ( چنگال و چاقو و . . . )
ال:عقاب
برز:بلند، بلندی
در زبان لکی به عقاب، "ال" و "الوی" میگویند.
البرز، به فتح ب، معنای "بلندی محل زندگی عقاب"، می دهد.
دوست عزیز، جناب آقای مهری آل را هم به معنی عقاب و هم به معنی آل پرنده اساطیری آورده اند.
... [مشاهده متن کامل]
آل، دیوی به شکل زن است که به محل زندگی زائو رفته و او را میکشد. به همین دلیل است که قدمای ما، شمشیر یا کمان را، بالای سر زائو میگذاشتند. آل از فلزاتی که قابلیت آلت قتاله شدن را دارند، میترسد. ( چنگال و چاقو و . . . )
البرز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " البرز" می نویسد : ( ( البرز در اوستایی هره برِزِئیتی بوده است، به معنی"هرای ِبرز و بلند"؛نام کوه هراست و برزئیتی ویژگی آن است. در ریخت های نوین آن در پهلوی و پارسی:" هربورز " و" البورز" و "البرز "، نام ویژگی با هم درآمیخته اند و یکی شده اند. ویلهلم آیْدِس، ایرانشناس آلمانی، ستاک نام را"هر " در اوستایی می داند، به معنی پاس داشتن و البرز را در معنی. "برج دیده بانی بلند" . کوه سپند و آیینی، در اسطوره های ایرانی، البرز است و کمابیش، هر رخداد شگرف و ارجمندی به گونه ای با آن در پیوند؛ نمونه را، گروثْمان، بهشت ایرانی بر فراز این کوه جای دارد و یک سوی پل آیینی"چینْوَد " که همگنان پس از مرگ می باید از آن بگذرند تا به بهشت بروند، بر آن نهاده شده است. سیمرغ زال را در این کوه می پرورد؛ رستم قباد را در آن می یابد و به ایرانشهر می آورد؛ تا بر آن فرمان راند و آن را از آشوب و بی سامانی برهاند.
... [مشاهده متن کامل]
البرز نخستین کوهی است که بر رُسته است و جهان را چون نگینی در میان گرفته است و کوه های دیگر همه از آن برآمده اند.
کوتاه سخن آنکه البرز، در سپندی و ارجمندی در ارج و ارز، ایرانیان را همان است که "قاف " مسلمانان را و المپ یونانیان را و طور سینا عبرانیان را و کوه"مِرُو "هندوان باستان را. اما نکته ای نغز و شایسته ی درنگ آن است که در داستان فریدون، البرزْ کوه در هندوستان جای دارد. از این نکته می توان انگاشت که روزگاری، در تاریخ گرانسنگ و دیریاز و پرشیب و فراز ایران، البرز رشته کوهی شمرده می شده است در خاور ایرانْ زمین در" داستان زال "نیز، البرز" کوه هند" خوانده شده است. ) )
( ( شوم ناپدید از میان گروه
برَم خوب رخ را به البرز کوه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 299. )
�البرز� درآغاز �هربرز� وبه معنای کوه بلند بوده است: هر=کوه بُرز=بلند
�هر� نیز به نظر می رسد محل برآمدن هور یاخورشید بوده است که بر �کوه� اطلاق شده است.
�هر�در زبان عربی به �حرا� تغییر شکل داده است.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " البرز" می نویسد : ( ( البرز در اوستایی هره برِزِئیتی بوده است، به معنی"هرای ِبرز و بلند"؛نام کوه هراست و برزئیتی ویژگی آن است. در ریخت های نوین آن در پهلوی و پارسی:" هربورز " و" البورز" و "البرز "، نام ویژگی با هم درآمیخته اند و یکی شده اند. ویلهلم آیْدِس، ایرانشناس آلمانی، ستاک نام را"هر " در اوستایی می داند، به معنی پاس داشتن و البرز را در معنی. "برج دیده بانی بلند" . کوه سپند و آیینی، در اسطوره های ایرانی، البرز است و کمابیش، هر رخداد شگرف و ارجمندی به گونه ای با آن در پیوند؛ نمونه را، گروثْمان، بهشت ایرانی بر فراز این کوه جای دارد و یک سوی پل آیینی"چینْوَد " که همگنان پس از مرگ می باید از آن بگذرند تا به بهشت بروند، بر آن نهاده شده است. سیمرغ زال را در این کوه می پرورد؛ رستم قباد را در آن می یابد و به ایرانشهر می آورد؛ تا بر آن فرمان راند و آن را از آشوب و بی سامانی برهاند.
... [مشاهده متن کامل]
البرز نخستین کوهی است که بر رُسته است و جهان را چون نگینی در میان گرفته است و کوه های دیگر همه از آن برآمده اند.
کوتاه سخن آنکه البرز، در سپندی و ارجمندی در ارج و ارز، ایرانیان را همان است که "قاف " مسلمانان را و المپ یونانیان را و طور سینا عبرانیان را و کوه"مِرُو "هندوان باستان را. اما نکته ای نغز و شایسته ی درنگ آن است که در داستان فریدون، البرزْ کوه در هندوستان جای دارد. از این نکته می توان انگاشت که روزگاری، در تاریخ گرانسنگ و دیریاز و پرشیب و فراز ایران، البرز رشته کوهی شمرده می شده است در خاور ایرانْ زمین در" داستان زال "نیز، البرز" کوه هند" خوانده شده است. ) )
( ( شوم ناپدید از میان گروه
برَم خوب رخ را به البرز کوه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 299. )
�البرز� درآغاز �هربرز� وبه معنای کوه بلند بوده است: هر=کوه بُرز=بلند
�هر� نیز به نظر می رسد محل برآمدن هور یاخورشید بوده است که بر �کوه� اطلاق شده است.
�هر�در زبان عربی به �حرا� تغییر شکل داده است.
برز به معنای بلند
البرز معرب هربرژ است
با سلام ، البرز از ریشه زبان پهلوی ( همان کردی ولکی کنونی ) گرفته شده که از دو کلمه ی ال بمعنی ایل و برز به معنی بلند و مرتفع تشکیل شده است که در کل به معنی ایلی که در جاهای بلند سکونت دارند یاهمان ایلبرز که بعدا به البرز مخفف شده است می باشد. باتشکر
البرز به زبان بلوچی که یکی از اقوام اریایی هستش به معنی کوه بلند . برز یعنی بلند . بالا البته به زبان کردی هم همین معنیو داره
آل - برز
از دو بخش درست شده
بخش نخست نام پرنده ( عقاب . سیمرغ ققنوس )
بخش دیگر و پسین آن برز ( بلندا . برزی . بلندی )
این دو را باهم میتوان آشیان جایگاه آل پرنده ی اساطیری ایران در شاهنامه و نگهبان زال یاهمان سیمرغ دانست
از دو بخش درست شده
بخش نخست نام پرنده ( عقاب . سیمرغ ققنوس )
بخش دیگر و پسین آن برز ( بلندا . برزی . بلندی )
این دو را باهم میتوان آشیان جایگاه آل پرنده ی اساطیری ایران در شاهنامه و نگهبان زال یاهمان سیمرغ دانست
اگر نسک اوستا را بپژوهیم و نام برخی رود ها و شهرها را بررسی کنیم خواهیم دید: در نام هریرود ، هریجان ، هریبرز ( البرز ) و هاریانا ( آریانا ) پسوند " هری " به یک معنی و یک ریخت آمده و همگی به معنای " آریایی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
است : هریرود ( رود آریایی ) ، هریگان= هریجان ( سرزمین آریایی ) پس در " هریبرز" نیز "هری " به معنای آریایی می باشدو هرگز این واژه معنای کوه نبوده است ، بخش دوم " برز " به معنای قامت و بلندی است که در نام های برزو ، برزین به روشنی نمایان است ، پس" البزر " که در اوستا " هریبرز " آمده به معنای " قامت یا جای بلند" آریایی است نه کوه آریایی.
ریشه کلمه کردی میباشد و به معنای بلند، کوه البرز به معنای کوه بلند
کلمات مشابه کردی
برز = بلند
بالابرز = قد بلند
سر برز = سربلند
برزفر = بلند پرواز
کلمات مشابه کردی
برز = بلند
بالابرز = قد بلند
سر برز = سربلند
برزفر = بلند پرواز
اسم یکی از پسردایی های من البرز هستش و میتونا البرز را بهمعنی کوه بلند یا بزرگ و یا . . . . معنی کرد
به عقیده بنده این نام برمیگردد به زمانی که نوع بشر در نزدیی قطب شمال زندگی میکرده که با تعقیرات جوی به سمت مدارهای پائین کوچ کرده و اقوام مختلف در جغرافیا مختلف را بوجود أورده و کوهی که مرکز زمین و در قطب شمال بوده ریشه این نام میباشد
و میتوان کوه الپ را با ریشه ألب از البرز را یکی دانست
و میتوان کوه الپ را با ریشه ألب از البرز را یکی دانست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)