ال محتاج

لغت نامه دهخدا

( آل محتاج ) آل محتاج. [ ل ِ م ُ ] ( اِخ ) خانواده ای مشهور که در عهد پادشاهان سامانی و غزنوی متصدی کارهای مهم و دارای مناصب عالی بوده اند، حکومت و ولایت چغانیان در ماوراءالنهر بایشان اختصاص داشته است ، نخستین امیر معروف این خانواده ابوبکر محمدبن مظفربن محتاج است که در سال 321 هَ.ق. از طرف امیرنصربن احمد سامانی سپهسالارو حکمران خراسان شده و در سال 329 وفات یافته است.

فرهنگ فارسی

( آل محتاج ) خانواده مشهور که در عهد پادشاهان سامانی و غرنوی متصدی کارهای مهم بودند

دانشنامه آزاد فارسی

آل محتاج. آلِ مُحتاج
سلسله ای از امرای محلی ماوراءالنهر و ری (حک: ۳۲۱ـ۳۴۳ق). امرای این سلسله زمانی زیر نفوذ سامانیان و زمانی به استقلال حکومت کردند. برخی آنان را بازماندگان امرای کهن چَغانیان می دانند که در کناره های سُرخان (چَغان) رود فرمانروایی می کردند. سرسلسلۀ این دودمان، محتاج بن احمد است که در چَغانیان (صغانیان) امارت داشته است. بسیاری از آنان گذشته از آن که امرایی جنگاور بوده، به ادب و دانش هم توجه می کرده اند، دانشمندان را گرد خود فراهم می آوردند و خود نیز از دانش بی بهره نبوده اند، ازجمله ابوالمظفر احمد بن محمد که از پشتیبانان ادب فارسی بود و شاعران بزرگی چون دقیقی، فرخی و مُنجیک تِرْمَذی او را مدح گفته اند. فرخی سیستانی با قصیدۀ معروف خود با مطلع «با کاروان حُلّه برفتم ز سیستان» به قصد دربار او از سیستان خارج شد و با قصیدۀ «چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار» نزد وی کارش بالا گرفت.

پیشنهاد کاربران

بپرس