سامانیان

لغت نامه دهخدا

سامانیان. ( اِخ ) نام دسته ای از سلاطین ایرانی که در خراسان و ماوراءالنهر و کرمان و جرجان و ری و طبرستان و تا حدود اصفهان رادر تصرف داشتند و مدت سلطنت آنان صد و دو سال و ده روز بوده. رجوع به آل سامان و سامان شود :
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با بهار و سامان بود.
کسایی.
کجا آن بزرگان ساسانیان
ز بهرامیان تا بسامانیان.
فردوسی.
نه با یعقوبیان دولت نه با مأمونیان نعمت
نه باچیپالیان قوت نه با سامانیان سامان.
فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 257 ).

فرهنگ فارسی

خاندان ایرانی که در خراسان و ماورائ النهر و بخشی از ایران مرکزی از سال ۲۶۱ ه.ق. ۸۷۴ م. تا ۳۸۹ ه.ق. ۹۹۹م.سلطنت کردند . این خاندان به سامان خدات انتساب دارند . پس از سامان خدات پسرش اسد در خدمت حکمران خراسان داخل گردید . چهار پسر اسد همه منظور نظر مامون خلیفه قرار گرفتند و مامون در سال ۲٠۴ ه.ق. ۸۱۹ م . بهریک از ایشان حکومتی سپرد : نوح را در سمرقند احمد را در فرغانه یحیی را در چاچ و الیاس را در هرات گذاشت . از میان این چهار برادر احمد بر دیگران سروری داشت و نه فقط جای نوح را در سمرقند گرفت . بلکه کاشغر را هم بمتصرفات خود ضمیمه کرد . پسر دوم احمد اسماعیل خراسان را در سال ۲۹٠ ه.ق. ۹٠۳ م. از تصرف صفاریان بیرون آورد و محمد بن زید امیر علوی طبرستان را مغلوب ساخت و همه ممالک واقع بین کویر لوت و خلیج فارس و سر حد هندوستان را تاحوالی بغداد تحت تبعیت خود در آورد . مرکز اقتدار اسماعیل بیشتر ماوارئ النهر بود و بخارا و سمرقند در عهد او چنان ترقی کردند که قسمتی عمده از عالم اسلامی را بدرخشندگی تمدن و معارف و ادبیات و هنر نور فروغ می بخشیدند . دولت سامانی در عصر جانشینان اسماعیل بر اثر انقلاباتی که در خراسان و سیستان بظهور رسید دچار ضعف شد و اعتبار دیالمه نیز مزید بر این علت گردید بطوری که بعد از اسماعیل در مدت نیم قرن سامانیان جز ماورائ النهر و خراسان مالک سرزمین دیگر نبودند و بتدریج زمام امور حکومتتی ایشان هم در دست غلامان ترک - که عده ایشان در دربار سامانی زیاد بود افتاد . یکی از این جمله بنام البتگین سلسله غزنوی را تاسیس کرد ( ۳۸۴ ه.ق. ۹۹۴ م. ) و در اراضی جنوب شط جیحون جای سامانیان را گرفت . ممالک شمال این وادی را امرای ایلک خانی ترکستان تصرف کردند و این امر که بریاست قبایل ترک از فرغانه تا حدود چین را تحت حکم داشتند پس از استیلا بر ماورائ النهر بخارا او را در سال ۳۸٠ ه.ق. ۹۹٠ م. مسخر ساختند و عاقبت در سال ۳۸۹ ه.ق. ۹۹۹ م. سلسله سامانی را برانداختند مع هذا ابو ابراهیم منتصر سامانی تا سال ۳۹۵ ه.ق. ۱۱٠۴ م. برای تاج و تخت از دست رفته می جنگید . اسمی شاهان این سلسله از این قرار است : نصر اول بن احمد (جل.۲۶۱ ه.ق. ۸۷۴ م. ) اسماعیل بن احمد(جل. ۲۷۹ ه.ق. ۸۹۲ م. ) احمدبن اسماعیل (جل. ۲۹۵ ه.ق. ۹٠۷ م. ) نصر ثانی بن احمد (جل.۳٠۱ ه.ق.۹۱۳ م. ) نوح اول بن نصر (جل. ۳۳۱ ه.ق. ۹۴۲ م. ) عبدالملک اول ابن نوح (جل.۳۴۳ه.ق.۹۵۴م. ) منصور اول بن نوح (جل.۳۵٠ ه.ق. ۹۶۱ م. ) نوح دوم ابن منصور (جل. ۳۶۵ ه.ق. ۹۷۶م. ) منصور دوم ابن نوح دوم (جل.۳۸۷ه.ق.۹۹۷م. ) عبدالملک دوم ابن نوح دوم ( جل. و توقیف او ۳۸۹ه.ق.۹۹۹م. ). اوضاع اجتماعی و علمی - در عهد شاهان سامانی بسیاری از رسوم و آیینهای ایرانی قدیم در قر.۴ ه. همچنان بقوت خود باقی بود بازمانده اصول طبقاتی ایران قدیم هنوز رعایت میشد و اعیاد و رسوم ملی هم در دربارهای سلاطین و هم در میان عامه مردم متداول بود . با آنکه بر اثر غلبه اسلام گاه شماری عرب در ایران معمول شده بود مع هذا در این دوره هنوز در بسیاری از نواحی ایران (خوارزم سغد و دیگر نقاط ماورائ النهر و خراسان و فارس ) گاه شماری ایرانی معمول بود و حساب اعیاد نیز برسم اواخر عهد ساسانی نگاه داشته میشد و نسبت بروزهای ماه همان معتقدات پیشین رواج داشت . از خصایص این دوره آبادانی و وسعت شهرها و بسیاری قری و قصبات آباد و فزونی جمعیت و ثروت سرشار اهالی بود . شاهان و امرا نیز بهمین سبب ثروت داشتند و خزانه ها معمور بود . علوم و فنون رواج داشت و شهرهایی مانند بخارا نیشابور ری و اصفهان مرکز علمی بودند . پادشاهان غالبا مردمی دانشمند و دانش دوست بودند و وزیران ( ماند بلعمی و جیهانی و عتبی ) نیز در تشویق علما میکوشیدند . کتابخانه های فراوان در شهرهای ایران دایر بود .ادبیات - بر اثر تشویق شاهان و امیران و وزیران ادبیات فارسی رو بکمال رفت . سامانیان خصوصا به نثر و نظم فارسی توجهای خاص داشتند و مستقیما برای ایجاد منظومه هایی مانند شاهنامه با ترجمه کتبی مانند کلیله و دمنه ابن المقفع و تاریخ طبری و تفسیر طبری فرمان صادر میکردند . مهارت شاعران و قدرت آنان در تلفیق کلام و بیان مضامین و افکار بدیع و فصاحت قابل توجه است و همچنین کثرت شعر شایان دقت است . از خصایص عمده شعر در این عهد سادگی و روانی کلام است .تعقید و ابهام و خیالات باریک دور از ذهن در آن کمتر دیده میشود. تحول اوزان شعری و تکامل آنها در اشعار فارسی اوایل قرن چهارم نسبت بقرن سوم آشکار است . و این سیر تکاملی در اشعار قرن چهارم و آغاز قرن پنجم مشاهده میشود. تازگی مضامین و افکار نیز در خور اهمیت است . شعر این دوره مشحونست از توصیفات مطبوع درباره میدانهای جنگ مجالس و محافل سلاطین معشوقگان جشنها مناظر طبیعی پهلوانان و غیره . شاعران این عهد در انواع مختلف شعر از مثنوی و قصیده و غزل و رباعی و دوبیتی و قطعه طبع آزمایی کرده اند . از شاعران این عهد از : مسعودی مروزی رودکی شهید بلخی ابو طیب مصعبی فرالاوی ابو شعیب هروی ابو العباس ربنجنی ابو اسحاق جویباری ابو زراعه معمری خسروانی شاکربخاری ابو الموید بلخی ابو شکور بلخی دقیقی معروفی بلخی ولوالجی لوکری بدیع بلخی منجیک ترمذی طاهر بن فضل چغانی آغاجی خسروی سرخسی استغنائی نیشابوری خبازی نیشابوری رابعه قزداری کسائی مروزی بشار مرغزی عماره مروزی ترکی کشی ایلاقی وفردوسی را باید نام برد . نثر فارسی در این دوره مانند شعر راه کمال پیمود . شاهان و امیران بنثر اقبال داشتند و برای تالیف و تصنیف وترجمه کتب تازی بپارسی صلات و جوایز میدادند .نثر این دوره ساده و روان و خالی از هر گونه تکلف و تصنع است و همه خصایص نثر ساده ابتدایی که فقط برای بیان مقصور بکار میرود در نثر این عهد دیده میشود . لغات تازی در نثر مزبور اندکست و حتی در کتب علمی هم کوشش شده است که تا حد امکان از آوردن کلمات و ترکیبات تازی خودداری شود . از جمله کتب منثور این دوره است : شاهنامه ابو الموید بلخی شاهنامه ابو علی بم محمد احمد بلخی شاهنامه ابو منصور محمد بن عبدالرزاق عجائب البلدان منسوب به ابوالموید بلخی تاریخ بلعمی ترجمه و اقتباس از تاریخ طبری توسط ابو علی ابن محمد بن عبدالله بلعمی ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان کتاب البارع در مدخل احکام نجوم تالیف ابو نصر حسن بن علی منجم قمی تفسیر موجود در کتابخانه دانشگاه کمبریج ( انگلستان ) هدایه المتعلمین فی الطب حدود العالم من المشرق الی المغرب . هنر - هنر عهد سامانی را از عهد قبل و بعد نمیتوان جدا کرد . نمونه ای از ساختمانهای این دوره مقبره اسماعیل سامانی در بخاراست و آن بنایی است عجیب از یک دوره فترت وبسیاری از اشکال معماری را در مرحله ابتدائی نشان میدهد که بعد در دوره سلجوقیان در سراسر ایران انتشار یافت مثلا در اینجا طریقه جدیدی در قرار دادن گنبد روی بنای مربعی شکل دیده میشود و نمونه چند نقش آجری در درون و بیرون بنا اغلب مشاهده میگردد . این مقبره هم شامل خصایص معماری قبل از اسلام است و هم دارای خصایص جدیدی میباشد که بعدها جزو اصول معماری ایران میگردد . بنای مذکور تقریبا بشکل مکعب کامل است و دیوارهای خارجی آن کمی بطرف داخل تمایل دارد . در گوشه ها ستونهای مدوری است که بدیواری چسبیده وهر دیوار در هلالی دارد . راهرو طاق داری در بالای دیوار دور تا دور ساخته شده و در بالای چهار گوشه بنا چهار گنبد کوچک بلند است . این دو قسمت از ساختمان آتشکده تقلید شده و بیننده را بیاد راهرو پوشیده ای که دور اطاق مربع شکل آتشکده ساخته میشد و گنبدهای کوچکی داشت می اندازد . گنبد بزرگ مقبره بشکل نیم کره است . در قرون سوم و چهارم ظرفهای فلزی را بر طبق سبکهای رایج زمان می ساختند . سادگی و قوت غایت مطلوب هنر بود . بر طبق سنتهای کهن هموز شکل ظرفها بصورتهای تمثیلی در می آمد مانند آفتابه ای که بشکل گاو نر است . این امر یادگار شیوه ماقبل تاریخ و مبتنی بر این عقیده بود که نوشیده از ظرفهایی که بشکل یکی از جانوران نیرومند است نیروی آن جانور را بانسان منتقل می کند . در حقیقت همین عقیده امروز بصورت روحانی تر در آیین عشائ ربانی مسیحیان وجود دارد . ساختن مجمر بشکل شیر و پرندگان نیز بسیار معمول بود . بعضی از مجسمه های کوچک پرندگان زنده بنظر می رسند و حتی چند مجسمه بزرگتر نیز جنبه تزیینی عالی دارند. نقشهای تزیینی که بیشتر در حاشیه قر آن و اول سوره ها و همچنین در گچ بریهای بکار میرفت در این دوران بکمال ظرافت رسیده بود . در اواخر قون چهارم حکاکی روی فلزات بسیار رایج و استادانه بود . چند تنگ شاهوار که قالب و شکل معینی دارند و همه در شمال شرقی ایران ( و شاید خراسان ) ساخته شده اوج ترقی سبکی را که در قرن چهارم بوجود آمد و تا قرن هفتم دوام داشت نشان میدهد . این ظرفها را با چکش از ورقه های فلزی ساخته اند . ظروف زیبای مزبور که در قالب و شکل آنها قدرت و کمال بکار رفته جز بعض مفرغهای دینی چین باستان دقیبی ندارند .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سامانیان، در شرق ایران، در منطقه ماوراءالنهر خراسان بزرگ حاکم بودند. آنان تحولات فرهنگی و تمدنی عظیمی را به وجود آوردند و در طول یک قرن حکومت، زمینه مناسبی را برای تبلور نبوغ ایرانی فراهم آوردند.
اواخر قرن سوم و قرن چهارم را می توان عصر طلایی ایران بعد از اسلام نامید. سلسلۀ سامانیان که در شرق ایران، در منطقه ماوراءالنهر خراسان بزرگ حاکم بودند تحولات فرهنگی وتمدنی عظیمی را به وجود آوردند و در طول یک قرن حکومت زمینه مناسبی را برای تبلور نبوغ ایرانی فراهم آوردند. اینان گرچه کاملاً مستقل نبوده و بخشی از قلمرو وسیع خلافت عباسی محسوب می شدند ولی در این منطقه از نفوذ واستقلال نسبی برخوردار بودند.
پیشینه سامانیان
سامانیان که نسب خود را به بهرام چوبین می رسانند از فرزندان سامان خدات هستند، وی از افراد صاحب نفوذ در ماورالنهر بود که در دوران خلافت هشام بن عبدالملک اموی به والی خراسان (اسدبن عبدالله قَشری) تقرب یافت و اسلام آورد. او چهار پسر به نام های (نوح، احمد، یحیی، الیاس) داشت که مأمون آنها را مقرّّب داشت. والی خراسان (غسان بن عباد) در سال ۲۰۴ ه .ق به هر یک از آنها حکومتی واگذار نمود.با آغاز زمامداری طاهریان در ۲۰۶ ه .ق، طاهر نیز آنان را در مناصب گذشته ابقاء نمود.احمد پسر نوح برای اولین بار در ماوراءالنهر حکومتی واحد ایجاد کرد و از سال ۲۴۲ تا ۲۵۰ ه .ق امور سیاسی و نظامی ماوراءالنهر را به دست گرفت. او هفت پسر داشت به نام های (نصر – یعقوب- یحیی – اسد- اسماعیل- اسحاق- حمید) بعد از فوت او نصر در سمرقند به جای او نشست و برادرش اسماعیل را حاکم بخارا نمود و نیز وی را به جانشینی برگزید.
تاسیس سلسلۀ سامانیان
بعد از وفات نصر به سال ۲۷۹ه.ق ماوراءالنهر به دست اسماعیل افتاد. او در سال ۲۸۷ ه . عمرولیث صفاری را شکست داد و خراسان را گرفت و در همان سال محمدبن زید علوی را قتل رساند و گرگان و طبرستان را تصرف نمود و جنگ هایی را نیز با حاکمان ترکستان راه انداخت و آنها را مغلوب کرد لذا خلیفه معتضد عباسی منشور حکومت سیستان و خراسان و طبرستان و اصفهان را به او فرستاد. اسماعیل بخارا را مرکز دولت سامانی قرارداد و آنجا را تبدیل به کانون ادب و فرهنگ ایرانی نمود. اسماعیل فرماندهی دلیر و حاکمی با تدبیر و نیک فطرت بود و اهل علم را محترم می شمرد. وی در ۲۹۵ درگذشت.پس از اسماعیل، مکتفی خلیفه عباسی برای احمد بن اسماعیل (۲۹۵ تا ۳۰۱ ه .ق) عهد و لوا فرستاد. او متوجه خراسان شد و در سال ۲۹۸ سیستان را نیز گرفت. وی در سال ۳۰۱ توسط غلامانش کشته شد.
نصر بن احمد
...

دانشنامه عمومی

سامانیان (جماعت). سامانیان جماعت و شهرکی در کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ رودکی ناحیه های تابع جمهوری قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۵۹۲۳ است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس سامانیان (جماعت)

سامانیان (ولایت سغد). سامانیان ( نام پیشین: ازبک قشلاق ) جماعت و شهرکی در غرب تاجیکستان است که در ناحیهٔ جبار رسولف ولایت سغد قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۲٬۵۷۷ نفر است. [ ۱]
عکس سامانیان (ولایت سغد)عکس سامانیان (ولایت سغد)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سلسله ای از امیران ایرانی (حک: ۲۰۴ـ۳۹۵ق)، حاکم بر ماوراءالنهر و خراسان. دوران امارت این سلسله را از آغاز استقلال و تشکیل دولت ، تا زمان انقراض باید در فاصلۀ ۲۶۱ق تا ۳۸۹ق، دانست . سامانیان به نیای بزرگ خود، سامان خدا (سامان خُداة ) نسب می رسانند که حکمران دَه سامان از توابع بلخ (و به قولی سمرقند یا تقرمقذ) در زمان خلافت هشام بن عبدالملک (حک: ۱۰۵ـ۱۲۵ق) بوده است . بیشتر نویسندگان دورۀ سامانی، نسب سامان خدا را به بهرام چوبین رسانده اند. با وجود این ، مسعودی نسب وی را به بهرام گور رسانیده است . سامان خدا در زمان اسد بن عبدالله قَسری ، والی عربِ خراسان در دورۀ هشام بن عبدالملک، خلیفۀ اموی در خراسان ، حکومت بلخ داشت . سامان خدا، که گویا تا آن زمان بر آیین زردشتی بود، در حضور اسد به اسلام گروید، و به سبب دوستی با او، پسر خود را اسد نامید. سامان خدا با ظهور ابومسلم دعوتگر عباسیان در خراسان ، به او پیوست و بعداً به دستگاه علی بن عیسی بن ماهان ، والی خراسان (حک: ۱۸۰ـ۱۹۱ق) در دورۀ هارون الرشید، وارد شد و در زمان حکمرانی او درگذشت . پسران اسد بن سامان خدا، در اواخر خلافت هارون الرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳ق)، هَرثَمۀ بن اَعْیَن ، والی خراسان ، را در دفع شورش رافع بن لیث بن سیّار یاری کردند. چون مأمون به خلافت رسید به غَسّان بن عَبّاد والی خود در خراسان دستور داد تا آنان را به پاس این خدمت بنوازد. وی نیز در ۲۰۴ق، سمرقند را به نوح به اسد، فَرْغانه را به احمد بن اسد، چاچ و اَشروسَنه را به یحیی بن اسد و هرات را به الیاس بن اسد واگذارد. چون طاهریان به حکمرانی خراسان رسیدند پسران اسد را در مقام خود نگاه داشتند و آنان در حفظ مرزهای شمالی و دفع تجاوز ترکان و خوارج سیستان ، و لشکرکشی های آنان طاهریان و دستگاه خلافت را یاری کردند. نوح بن اسد در ۲۲۷ق، وفات یافت و عبدالله بن طاهر سمرقند را ضمیمۀ قلمرو احمد بن اسد کرد. با مرگ احمد بن اسد (۲۵۰ق) طاهریان پسرش، نصر را، جانشین وی کردند. چندی پس از برافتادن سلسلۀ طاهریان به دست یعقوب لیث صفار، معتمد، خلیفۀ عباسی ، در ۲۶۱ق، فرمان حکمرانی سراسر ماوراءالنهر را برای نصر بن احمد فرستاد. از این زمان امارت سامانیان با فرمان خلیفه، و نه با وابستگی به کارگزاران خراسان ، آغاز شد. اگرچه این تاریخ را باید مبدأ استقلال سامانیان به شمار آورد، مورخان ، برادر نصر، اسماعیل بن احمد (اسماعیل اول ) را پایه گذار واقعی و نخستین امیر سلسلۀ سامانیان می شمارند که در ۲۸۷ق، بر عمرو لیث صفار پیروز شد و معتضد، خلیفۀ عباسی، وی را فرمانروای ماوراءالنهر و خراسان شناخت . دولت سامانیان تا ۳۸۹ق پایید و در این مدت نُه تن امارت یافتند: اسماعیل اول ، احمد دوم ، نصر دوم ، نوح اول ، عبدالملک اول ، منصور اول ، نوح دوم ، منصور دوم و عبدالملک دوم . سامانیان در ایام اقتدار خود، جز در خراسان و ماوراءالنهر، بر ولایات دیگر ازجمله سیستان ، کرمان ، گرگان ، طبرستان و ری تا حدود اصفهان سلطه داشتند. سامانیان مذهب حنفی را در قلمرو خود رسمیت بخشیدند و قبول ریاست و سلطۀ روحانی خلفای عباسی بغداد و دریافت منشور ولایت را از آنان عامل مشروعیت خود می دانستند و خود را مطیع و مجری اوامر آنان می شمردند. از این رو، علمای دینی در ماوراءالنهر و خراسان از امرای سامانی پشتیبانی می کردند. با این همه، سامانیان ظاهراً مالیات و خراج معین به خلیفه نمی پرداختند و به فرستادن هدایا بسنده می کردند. حکومت سامانیان پس از مراسم بیعت ، رسمیت می یافت . آنان به کُنیه و لقب سادۀ «امیر» اکتفا کردند و در زمان حیات القابی چون مؤیَّد، موفق ، منصور، معظَّم و منتصر یافتند. امیر سامانی را امیر شرق و صاحب خراسان نیز می خواندند. امیران سامانی تاج به سر می نهادند و بر تخت می نشستند و درباری پرشکوه و دسته هایی از غلامان ترک در خدمت خویش داشتند. امیر، دو بار در هفته برای سلام می نشست و همه مردم هنگام بار یافتن به رسم طاعت زمین را می بوسیدند، اما دانشمندان از این رسم معاف بودند. امیران بازپسین سامانی از مردم کناره می گرفتند و خود را از انظار عموم پنهان می کردند. آنان در دربار خویش مجالس بزم و باده نوشی برپا می کردند. سامانیان با رسوم کشورداری آشنا بودند و به یاری وزیرانی کاردان و سیاستمدار و دانش پرور همچون ابوعبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی و ابوعلی بلعمی تشکیلات دیوانی و اداری متمرکز و منسجمی پدید آوردند. دیگر وزیران این سلسله نیز اغلب ادیب و عالم و کاردان بودند. در درگاه امیران سامانی جمعی از پیران باتجربه و خردمند و فقیهان بودند که کارها با مشورت آنان پیش می رفت. در روزگار سامانیان شهرهای خراسان بزرگ ، مانند مرو، نیشابور، بلخ و هرات پایگاه فعالیت های علمی و معارف دینی شد. بخارا پایتخت سامانیان و مرکز سیاسی ـ فرهنگی شرق اسلامی از مراکز پررونق تجمع ادیبان و شاعران و عالمان نام آور بود. کتابخانۀ دربار سامانیان در بخارا، غنی ترین کتابخانه ها در جهان اسلام بود و ابن سینا در حدود ۳۸۷ق، در آن به مطالعۀ کتاب هایی پرداخت که قبل و بعد از آن مانندش را ندیده بود. سمرقند، دیگر کرسی سُغد، نیز پایگاه عالمان بود. در زمان سامانیان، از این شهرها عالمانی بزرگ سر برآوردند و دانشمندانی از سراسر سرزمین های اسلامی بدان ها رو کردند. با حمایت امیران و وزیران خردمند سامانی و هم به علایق شخصی ، تألیفات بسیاری در علوم شرعی پدید آمد و علوم عقلی راه تکامل پویید. قسمتی از این میراث گرانبها به یادگار مانده است . از سوی دیگر، در عهد سامانیان و به تشویق آنان زبان و ادب فارسی جدید شکوفا شد و آثار فراوانی به نظم و نثر فارسی پدید آمد. الْاَبنیه عَن حقایقِ الْاَدویه ، کهن ترین کتاب فارسی خطی موجود، یادگار این دوره است . در درگاه سامانیان شاعرانی بزرگ همچون رودکی ، شهید بلخی ، دقیقی و کسائی مروزی درخشیدند و فردوسی در این دوره بالید و اثر جاودان خود شاهنامه را گرد آورد. این امر از لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تأثیرهای شگرفی بر جای نهاد و درنتیجۀ آن ، پاره ای از آداب و آیین های کهن ملی زنده شد و برقرار ماند که داستان های حماسی و جشن های ملی ، بخشی از آن میراث باستانی است . همچنین با عنایت دربار بخارا آثاری منظوم و منثور به زبان فارسی تألیف شد و به تشویق امیران سامانی برخیِ آثار کهن مانند کَلیلَه و دِمْنَه و سَنْدْبادْنامه یا آثاری از معارف اسلامی مانند تاریخ طَبَری و تَفْسیر طَبری به فارسی دری ترجمه شد و شاعرانی مانند ابوطیّب مُصْعَبی وزیر، و ابوالْفَتْح بُستی در سرودن شعر به هر دو زبان پارسی و عربی استاد بودند. مدرسه به منزلۀ بنیاد مستقل آموزشی نخستین بار در شهرهای قلمرو سامانیان ، مانند بخارا و نیشابور، پا گرفت . در زمان سامانیان درنتیجۀ اتخاذ سیاست تسامح و اعتدال ، پیروان عقاید و فرق و مذاهب مختلف به آزادی فعالیت می کردند. از این رو نهضت های فکری گوناگونی پدید آمد. در این دوره ، برخورد افکار و مناظرات علمی ، در پویایی حرکت فکری و عقلانی و پیدایی شمار فراوانی از آثار کلامی و فلسفی سهمی مؤثر داشت . در روزگار سامانیان، حیات مادی نیز درنتیجۀ فعالیت های تولیدی و تجاری تحول یافت ، به گونه ای که در همه جا و میان همۀ طبقات شور و نشاط اجتماعی و کار و تلاش به چشم می خورد. کشاورزی و دامداری پررونق بود و مازاد محصولات به سرزمین های اطراف صادر می شد. استخراج و بهره برداری از منابع غنی پیوسته ادامه داشت و تولیدات صنعتی و هنری خراسان و ماوراءالنهر همه جا شناخته شده بود. امارت سامانیان سدی استوار در برابر حملات ترکان بیابانگرد آسیای مرکزی به دنیای متمدن بود و غازیان (جنگجویان ) مستقر در رباط ها به جهاد و دفاع از مرزها می پرداختند. در عین حال ، از همین طریق شمار فراوانی از ترکان رفته رفته به قلمرو سامانیان وارد و در سراسر سرزمین های اسلامی پراکنده شدند و این امر به ترکی شدن نهایی ماوراءالنهر کمک کرد که سرزمین هایی ایرانی و فارسی زبان بودند، و سرانجام ، ضعف و آشفتگی های اواخر دورۀ سامانیان براثر استیلای کسانی همچون بکتوزون و البتکین و سبکتکین و فائق خاصه و ابوعلی سیمجور، به زوال و سقوط این دولت و ظهور دو قدرت بزرگ ترک یعنی قراخانیان (ایلَکْ خانیان ) در شمال رود جیحون و غزنویان در جنوب انجامید.

پیشنهاد کاربران

دودمانی که زبان پارسی را حفظ کرد = Samanid Dynasty
( امیر اسماعیل بن احمد ) یا همون ( اسماعیل کبیر سامانی ) پادشاهی بود که به حفظ زبان مادری ما کمک بسیار کرد
دودمانی آریایی تبار و فارسی زبان که بر بخش های بزرگی از آسیای میانه، جنوب آسیا و غرب آسیا حکم راندند
...
[مشاهده متن کامل]

سامانیان ( ۸۱۹–۱۰۰۴ م ) دودمانی از امرا و حکمرانان ایرانی سنی مذهب بود که حدود دو قرن بر بخش های بزرگی از ماوراءالنهر با مهر و زمامداری خلفای عباسی حکومت کرد. مرکز این حکومت در خراسان و فرارود بود و در بزرگترین گستره خود، بر تمام افغانستان کنونی و بخش های بزرگی از کشورهای امروزی تاجیکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و پاکستان فرمان راند.
819–999 Sunni Iranian empire in Central Asia
The Samanid Empire ( Persian: سامانیان, romanized: Sāmāniyān ) also known as the Samanian Empire, Samanid dynasty, Samanid amirate, or simply Samanids ) was a Persianate Sunni Muslim empire, of Iranian dehqan origin. The empire was centred in Khorasan and Transoxiana; at its greatest extent encompassing modern - day Afghanistan, huge parts of Iran, Turkmenistan, Uzbekistan, Kyrgyzstan, Tajikistan, and parts of Kazakhstan and Pakistan, from 819 to 999.

بپرس