اضبط

لغت نامه دهخدا

اضبط. [ اَ ب َ ] ( ع ص ) آنکه به هر دو دست خود کار کند. ( از اقرب الموارد ). آنکه به هر دو دست کار برابر کند. مؤنث : ضَبْطاء. ج ، ضُبْط. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). چپ و راست. ج ، ضُبْط و انثی ضبطاء. ( مهذب الاسماء ). چپ راست. ( مجمل اللغة ) ( زوزنی ). چپ و راست. ( تاج المصادر بیهقی ). مرد چپ راست ، یعنی آنکه به هر دو دست کار کند. ( لغت خطی ).
و در حدیث آمده است که از پیامبر درباره اضبط پرسیدند، گفت : آنکه بدست چپ آنچنان کار کند که بدست راست کار می کند، و همچنین هر کارگری که به هردو دست خود کار کند. و این بنقل ابوعبید است و چنین کسی را اعسریسر گویند. و ابن درید گوید: عمر ( رض ) اضبط بود. ( از تاج العروس ). || ( اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اسد. ( اقرب الموارد ). اسد که بدست چپ چون دست راست کار کند.
اسداضبط یمشی
بین طرفاء و غیل
لبسه من نسج داو-
د کضحضاح المسیل.
روح بن حاتم ( از تاج العروس ).
|| ( ن تف ) در تداول علم رجال ، مضبوطتر. ضابطتر. ( یادداشت مؤلف ). || ضابطتر. ضبطکننده تر. نگاهدارنده تر.
- امثال :
اضبط من الاعمی .
اضبط من ذرة ؛ چرا که مورچه مضاعف خود را برمیدارد و باز آن را نمی گذارد.
اضبط من صبی .
اضبط من عائشةبن عثم ؛ زیرا که وی روزی آب میداد شتران را وفرودآورده بود برادر خود را در چاه تا پر کند دلو را، در این اثنا از ازدحام شتران ، شتر جوانی در چاه افتاد و گرفت عایشه دم او را و فریاد کرد مر برادر خود را که در چاه بود: ای برادر، الموت الی ذنب البکرة؛یعنی مرگ وابسته به دم شتر است و اگر منقطع شود می افتد، پس آنچنان کشید دم او را که برآورد آن را از چاه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اضبط من نملة.
|| ( اِخ ) ربیعةبن اضبط، سخت گیری بود بر اسیران. ( منتهی الارب ). ربیعةبن اضبط اشجعی ، از سخت گیران بر اسیران بود. ابن هرمة که در وصف میخ سروده نام وی را چنین آرد:
هزم الولائد رأسه فکأنما
یشکو اسار ربیعةبن الاضبط.
و رجوع به ربیعة شود.

اضبط. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) ابن قریع. شاعری است. ( منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد: اضبطبن قریعبن عوف بن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم. شاعر مشهوری است و بنی تمیم پندارند وی نخستین کسی است که در میان آنان ریاست کرده است. و او برادر جعفر انف الناقة بود. ( از تاج العروس ). و ابن عبدربه در ذیل قریعبن عوف بن کعب بن سعد گوید: و از آن قبیله است اضبطبن قریع رئیس تمیم در یوم ( جنگ ) میط. و بنولای بن انف الناقة نیز از آن قبیله است که حطیئه آنان را مدح کرده است. ( از عقدالفرید ج 3 ص 296 ). و در ص 159 این بیت را بنام وی آورده است :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن کلاب بطنی از بنی کلاب چنانکه بنوالضبط . اضبط بن کلاب بن ربیعه و نام وی کعب است و بنو الاضبط بطنی از بنی کلاب اند .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اضبط به معنی قوی تر و دقیق تر در ضبط و ثبت است و در علم رجال از آن سخن رفته است.
واژه اضبط گاه صفت شخص قرار می گیرد و به کسی اطلاق می شود که قوّه ضبط و ثبت او از دیگران بیشتر است.
گاه نیز صفت کتاب قرار می گیرد و به کتابی که مطالب و روایات، دقیق تر از دیگر کتاب ها در آن ثبت و ضبط شده است، اطلاق می گردد.

حکم اضبط بودن
اگر یکی از دو راوی اضبط از دیگری باشد، روایت او بر دیگری مقدّم است.
یکی از جهات تقدّم روایت زراره، محمد بن مسلم، برید، ابو بصیر، فضیل بن یسار و هم پای آنان بر روایت دیگران همین ویژگی است.

کتب روایی اضبط
اضبط کتاب های روایی، کتاب الکافی نگاشته محمد بن یعقوب کلینی (م ۳۲۸ ه‍. ق) است. کتاب من لا یحضره الفقیه نگاشته شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه‍. ق) و الاستبصار و تهذیب الاحکام ، نگاشته شیخ طوسی (م ۴۶۰ ه‍. ق) به ترتیب در مرتبه بعد قرار دارند.

اضبط در علما رجال
...

پیشنهاد کاربران

بپرس