و در حدیث آمده است که از پیامبر درباره اضبط پرسیدند، گفت : آنکه بدست چپ آنچنان کار کند که بدست راست کار می کند، و همچنین هر کارگری که به هردو دست خود کار کند. و این بنقل ابوعبید است و چنین کسی را اعسریسر گویند. و ابن درید گوید: عمر ( رض ) اضبط بود. ( از تاج العروس ). || ( اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اسد. ( اقرب الموارد ). اسد که بدست چپ چون دست راست کار کند.
اسداضبط یمشی
بین طرفاء و غیل
لبسه من نسج داو-
د کضحضاح المسیل.
روح بن حاتم ( از تاج العروس ).
|| ( ن تف ) در تداول علم رجال ، مضبوطتر. ضابطتر. ( یادداشت مؤلف ). || ضابطتر. ضبطکننده تر. نگاهدارنده تر.- امثال :
اضبط من الاعمی .
اضبط من ذرة ؛ چرا که مورچه مضاعف خود را برمیدارد و باز آن را نمی گذارد.
اضبط من صبی .
اضبط من عائشةبن عثم ؛ زیرا که وی روزی آب میداد شتران را وفرودآورده بود برادر خود را در چاه تا پر کند دلو را، در این اثنا از ازدحام شتران ، شتر جوانی در چاه افتاد و گرفت عایشه دم او را و فریاد کرد مر برادر خود را که در چاه بود: ای برادر، الموت الی ذنب البکرة؛یعنی مرگ وابسته به دم شتر است و اگر منقطع شود می افتد، پس آنچنان کشید دم او را که برآورد آن را از چاه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اضبط من نملة.
|| ( اِخ ) ربیعةبن اضبط، سخت گیری بود بر اسیران. ( منتهی الارب ). ربیعةبن اضبط اشجعی ، از سخت گیران بر اسیران بود. ابن هرمة که در وصف میخ سروده نام وی را چنین آرد:
هزم الولائد رأسه فکأنما
یشکو اسار ربیعةبن الاضبط.
و رجوع به ربیعة شود.
اضبط. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) ابن قریع. شاعری است. ( منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد: اضبطبن قریعبن عوف بن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم. شاعر مشهوری است و بنی تمیم پندارند وی نخستین کسی است که در میان آنان ریاست کرده است. و او برادر جعفر انف الناقة بود. ( از تاج العروس ). و ابن عبدربه در ذیل قریعبن عوف بن کعب بن سعد گوید: و از آن قبیله است اضبطبن قریع رئیس تمیم در یوم ( جنگ ) میط. و بنولای بن انف الناقة نیز از آن قبیله است که حطیئه آنان را مدح کرده است. ( از عقدالفرید ج 3 ص 296 ). و در ص 159 این بیت را بنام وی آورده است :بیشتر بخوانید ...