اصطلاحات دریانوردی در خلیج فارس

دانشنامه عمومی

این فهرستی از اصطلاحات رایج دریانوردی در خلیج فارس است. برخی از این اصطلاحات فارسی است و بقیه از عربی و زبان های اروپایی وارد فارسی شده است.
• اوزال: بادبان.
• اوشار: قایقی که بدنه اش ساخته شده ولی هنوز سامان ندارد.
• باد سهیل:
• باد شمال: بادی که از غرب می وزد.
• باد عقرب:
• باد عیوقی:
• باد کوش:
• باد گاه: بادی که از شمال می وزد.
• باد نعشی:
• بدن: نوعی قایق
• بدنه: بدنه قایق
• بسته: طناب بالا کشیدن پروند.
• بطاله: نوعی قایق
• بُرد: دو طرف راست و چپ قایق. برد راست و برد چپ.
• بغله: نوعی قایق
• بوم: نوعی قایق
• بیدک: بادنما
• بیس: تیر حمال اصلی کف قایق. در عربی بیص می نویسند. احتمالاً از base
• بیوارد: از طناب های نگه دارنده دول.
• پاوره: لنگر با دو ناخن آهنی.
• پروند: تیر بلندی که بادبان به آن آویزان است.
• پنجری: جاشویی که برای دیدبانی بالای دول می رود.
• پیمون: واحد اندازه گیری ژرفا برابر با فاصله میان دو سر انگشتان دو دست باز شده به دو طرف انسان. کاملاً شبیه به تعریف fathom در انگلیسی
• تاپسل: بادبان عقب قایق. احتمالاً از topsail
• تشاله: نوعی قایق
• تعان: بار سنگینی که برای تعادل قایق در کف آن پر می کنند. معمولاً ماسه است.
• جاشو: کارگر قایق که زیر نظر سرهنگ کار می کند.
• جامع: قرقره بزرگی که طناب های برافراشتن بادبان اصلی از آن می گذرد.
• جَدّاف: تیرهای عمودی که برای نگه داشتن قایق در ساحل پس از جزر بکار می رود.
• جهاز: نام عمومی ناوها
• جیب: بادبان مثلث جلوی قایق. به همان معنی jib در انگلیسی.
• چرخ: فرمان گرد و دسته دار برای هدایت قایق.
• حَلْج: ردیفی از گرهاف ها برای حفاظت از طناب ها در جریان خایور کردن.
• حلقوم: شلمان های جلو که به بیس وصل هستند و دهانه آن ها تنگ تر است.
• خایُر: دور زدن پشت به باد و عوض کردن جای بادبان از راست به چپ یا بر عکس.
• خن: پایین ترین قسمت درون قایق. به تمام جای بار نیز گفته می شود.
• داسه بالا: لبه بالایی بادبان
• داسه زیر: لبه پایینی بادبان.
• دامن: گوشه عقب بادبان.
• دَر: حلقه های طنابی که بادبان را به پروند وصل می کند.
• دستور: تیر بلند افقی که گوش جیب را به آن می بندند.
• دَهمه: سوراخ هایی در گوش بادبان که طناب به آن جا وصل می شود.
• دوار: وسیله جمع کردن طناب ها. مانند وینچ کار می کند.
• دول: دگل اصلی قایق.
• دیره: قطب نما
• زولی: مستراح قایق که به بدنه وصل است.
• زیوارد: طنابی که دول را به عبد می بندد.
• ساج: چوبی که بدنه قایق را از آن می سازند.
• ساطور: تخته پهن و بلندی که در سینه قایق نصب می شود.
• سامان: تمام اجزای مربوط به بادبان در قایق.
• سرهنگ: رئیس جاشوان که زیر نظر ناخدا کار می کند.
• سطحه: عرشه اصلی.
• سکان: صفحه ای که در پشت قایق نصب می شود و با حرکت دادن آن نوک قایق به چپ یا راست می رود.
• سکانی: کسی که زیر نظر ناخدا چرخ را به دست و تنظیم سکان را به عهده دارد.
• سکستان: وسیله ناوبری که یک ششم دایره است.
• سفر گپ: سفر دریایی بزرگ که معمولاً شامل رفتن به هند و آفریقا می شود.
• سن: لنگر سنگی برای صخره های مرجانی.
• سیفه: روغن جگر کوسه که برای آب بندی به بدنه جهاز می مالند.
• سینه: جلوی قایق.
• شارت: مجموعه طناب ها برای برافراشتن بادبان.
• شفره:
• شلمان: چوب های دنده مانند که با عطفه به بیس وصل می شود و تخته های بدنه را بر آن می کوبند.
• ضربه: تندوزه یا توفان دریایی
• قیاس: فن محاسبه موقعیت در دریا.
• عالیه: بخشی از بدنه قایق که بین بُرد و سینه قرار دارد.
• عبد: تیر عمودی کلفت و کوتاهی که دول را به آن می بندند.
• عبیدار: قرقره چوبی بزرگ و ثابت به سطحه.
• عطفه: قطعات چوبی که به بیس وصل است و شلمان ها را به بیس وصل می کند.
• علاگی: طناب برافراشتن جیب.
• عمرانی: از طناب های نگه دارنده دول.
غراب جندون ( غراب شیطان ) : کشتی مرموزی که گفته می شود گاه در طوفان با چراغ های نورانی ظاهر می شود و برخی ناخدایان مدعی دیدن آن هستند.
• غنجه: نوعی قایق که بیشتر در عمان ساخته می شود.
• فرمن: عربی شده پروند.
• قائم: هر یک از چوب های قطور عمودی در جلو و عقب قایق برای بستن طناب ها.
• قلمی: بادبان کوچک عقب.
• کانه: تیر روی سکان.
• کبن: اتاق ناخدا. احتمالاً از cabin
• کتل: قایق کوچک.
• کنبار: طناب های قایق که از الیاف نارگیل بافته می شود.
• کواتر: وسیله ناوبری که یک چهارم دایره است.
• کلب: تیر افقی در جلوی قایق که به دو قائم جلو بسته شده است.
• گابیه: بادبان کوچک بالای بادبان اصلی.
• اوزال گپ: بادبان بزرگ اصلی.
• گرهاف: حلقه ای چوبی با دو سوراخ برای حفاظت از طناب در جریان خایور.
• گُفال: از «قفال» عربی، دوره استراحت پیش از شروع کار دریانوردی ( معمولاً تابستان. )
• گُفیه: قرقره های طناب های قایق.
• گوش: بخش جلویی بادبان.
• لنج: نام عمومی انواع قایق موتوری با بدنه چوبی سنتی در خلیج فارس و اقیانوس هند
• لنگر: لنگر با چند ناخن آهنی.
• ماشوه: قایق پارویی بلند دارای ۱۲ یا ۲۴ پارو.
• مح: طنابی که درون لبه های بادبان می دوزند.
• مخاتف: مجموعه طناب های بالا کشیدن پروند.
• مُعلم: ناخدای ناوبر قایق که فنون قیاس را می داند.
• موتورلنج: نام دیگر لنج.
• ناخدا: فرمانده اصلی قایق
• نباشه: هر یک از دو تیر چوبی که برای افزودن طول به پروند می بندند.
• نهمه: آوازی که برای هماهنگی حرکات جاشوها در هنگام بالا کشیدن اوزال می خوانند.
• نیم: عرشه کوچک تر در عقب قایق.
• ولمه: باد خوب که از طرف «دوم» یا پشت قایق می وزد.
• یاهوم: تنظیم بادبان بر اساس جهت باد.
عکس اصطلاحات دریانوردی در خلیج فارس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس