ادریس

/~edris/

معنی انگلیسی:
enoch

فرهنگ اسم ها

اسم: ادریس (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: edris) (فارسی: اِدريس) (انگلیسی: edris)
معنی: درس خوانده، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده، ( اَعلام ) نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم نیز دو بار ذکرش آمده و او را با خَنوع و هِرمِس یکی می دانند، [از این جهت او را ادریس می گفتند که بسیار درس می گفته و بیش از هر چیز به درس دادن اشتغال داشته، در تورات ادریس همان «اخنوخ»و «خنوخ» است]، ( عربی ) ( در اعلام ) نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم نیز دو بار ذکرش آمده است ( از این جهت او را ادریس می گفتند که بسیار درس می گفته و بیش از هر چیز به درس دادن اشتغال داشته، در تورات ادریس همان ' اخنوخ ' و ' خنوخ' است )، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

ادریس. [اِ ] ( اِخ ) خنوخ. اخنوخ .پیغامبری پیش از بنی اسرائیل. مؤلف برهان گوید: نام پیغمبریست مشهور. گویند از جهت درس گفتن بسیار بدین نام علم شد و او را مثلث النعمة خوانند و نعمای ثلثه او پادشاهی و حکمت و نبوت بود و او حیات جاوید یافت و اکنون در بهشت میباشد - انتهی. نام پیغمبری که بحیات در جنت رفتند. ( غیاث اللغات ). نام پیغمبری معروف که بتن در بهشت است و «رفعناه مکاناً علیاً » در شأن اوست و آن مشتق از دروس است و دروس ناپدید شدن نشان باشد و او را بدان نام بردند بدین که ناپدید شد نشان او از این جهان. ( مؤید الفضلاء ). نسب او را چنین آورده اند: ادریس بن مادربن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم و نام مادر او قینوس است. قدما او را هرمس و گاه هرمس مثلث نامند. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء ( ج 1 ص 16 ) آرد: هرمس الاوّل... و عندالعرب ادریس و عندالعبرانیین اخنوخ و هو ابن یاردبن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم علیهم السلام و مولده بمصر فی مدینة منف منها قال [ الامیر ابوالوفا المبشربن فاتک ]و کانت مدته علی الارض اثنتین و ثمانین سنة و قال غیره ثلاثمائة و خمساً و ستین سنة قال المبشربن فاتک و کان علیه السلام رجلا آدم اللون تام القامة اجلح حسن الوجه کث اللحیة ملیح التخاطیط تام الباع عریض المنکبین ضخم العظام قلیل اللحم برّاق العین اکحل ، متأنیاً فی کلامه ، کثیرالصمت ، ساکن الأعضاء، اذا مشی اکثر نظره الی الارض ، کثیرالفکرة به حدة و عبسة یحرک اذا تکلم سبّابته ( ! )و قال غیره ان اسقلبیوس کان قبل الطوفان الکبیر و هو تلمیذ اغاثوذیمون المصری و کان اغاثوذیمون احد انبیاء الیونانیین والمصریین - انتهی. و نیز ابن ابی اصیبعه در نسبت صابئون ( ج 1 ص 215 ) آرد: نسبتهم الی صاب و هو طاط ابن النبی ادریس علیه السلام. قفطی در تاریخ الحکماء ( ص 1 ) گوید: ادریس ، اهل تواریخ و قصص و تفسیرذکر او آورده اند و من آنچه را که حکماء خاصة روایت کرده اند در اینجا نقل میکنم : حکما در مولد و منشاء او و کسانی که وی از آنان پیش از نبوت اخذ علم کرده اختلاف کرده اند فرقه ای گویند وی بمصر متولد شد و او راهرمس الهرامسة نامیدند و مولد او منف است و گفته اند این نام بیونانی أرمیس است و بهرمس تعریب شده و معنی أرمیس عطارد است و دیگران گفته اند نام او بیونانی طرمیس است و او را عبرانیان خنوخ گویند و معرب آن أخنوخ است و خدای عزوجل در قرآن او را بنام ادریس خوانده است و گفته اند استاد او غوثاذیمون و بقولی أغثاذیمون مصری است و ترجمه ای از این مرد نیاورده اند جزآنکه وی را یکی از انبیای یونانیان و مصریان دانسته اند و نیز او را أورین ثانی خوانده اند و ادریس نزد ایشان أورین ثالث است و معنی غوثاذیمون خوشبخت است و گویند هرمس از مصر خارج شد و در اقطار زمین بگشت وسپس بمصر بازگشت و خدای تعالی بدانجا او را برکشید و این امر پس از هشتاد سال از عمر وی وقوع یافت. فرقه ای گویند ادریس ببابل متولد شد و در آنجا نشأت یافت و وی در آغاز عمر علم شیث بن آدم را فراگرفت و او جدّ جدّ پدر وی است زیرا وی ادریس بن یاردبن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث است. شهرستانی گوید اغثاذیمون همان شیث است. و چون ادریس بزاد برآمد خدای تعالی او را نبوت داد پس وی مفسدین بنی آدم را از مخالفت با شرعیت آدم و شیث نهی کرد. اندکی از آنان اطاعت وی کردندو اکثر ایشان مخالفت او ورزیدند پس قصد رحلت کرد و پیروان خویش را نیز به رحلت دعوت کرد دوری از اوطان بر ایشان گران آمد ادریس را گفتند کدام نجد بهتر از بابل است که بدانجا شویم و بابل بسریانی نهر است گوئی مقصود ایشان از این کلمه دجله و فرات بود ادریس گفت چون ما هجرت کنیم خدای ما را روزی رساند پس با اصحاب خارج شد و در ارض سیر کردند تا به اقلیمی رسیدند که بعد بابلیون خوانده شد و به نیل رسیدند وادئی دیدند خالی از سکنه پس ادریس بر کنار نیل بایستاد و خدارا تسبیح گفت و بجماعت خویش گفت : بابلیون. و در تفسیر این کلمه اختلاف کرده اند برخی گفته اند بمعنی نهر کنهر باشد و بعضی گفته اند یعنی نهر کنهر کم ، و گفته اند بمعنی نهر مبارک است و گویند یون در سریانی مثل افعل مبالغه در کلام عرب است گوئی که معنی آن نهر اکبر است پس آن اقلیم را جمیع امم بابلیون نامیدند جز عرب که آنرا اقلیم مصر خواندند منصوب بمصربن حام که پس از طوفان بدانجا فرود آمده است. واﷲ اعلم بکل ذلک.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نام شخصی که دوبار در قر آن ذکر شده نویسندگان مسلمان عموما ویرا پیغمبر دانسته بر آنند که ادریس همان [ اخنوخ ] و [ خنوخ ] مذکور در تورات است و او را یکی از جاویدانان به شمار آوردند . وی بقول روایات یهود زنده وارد بهشت شد . [ نولدکه ] احتمال داده است که وی همان آندره بوده و [ هارتمان ] حدس زده است که است که وی همان آندره مذکور که او را در محلی مرتفع جای دادهاند کسی جز طباخ اسکندر که در زمره جاویدانان محسوبش دارند نیست . مسلمانان او را بلقب [ مثلث النعمه ] خوانده اند و نعمای ثلاثه او پادشاهی و حکمت و نبوت بود.
نام پیغمبری است

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِدْرِیسَ: نام یکی از پیامبران الهی
تکرار در قرآن: ۲(بار)

[ویکی شیعه] ادریس (پیامبر). ادریس یا خنوخ یکی از پیامبران است. قرآن او را یکی از پیامبران بزرگ لقب داده که به جایگاه والایی رسیده است. برخی از مفسران قرآن و تاریخ نویسان مسلمان ادریس را با اُخنوخ یا خَنوخ (جد حضرت نوح که در تورات نام او ذکر شده است) یکی دانسته اند. براساس روایات اسلامی ادریس نخستین کسی بود که جامه دوخت و قلم را برای نوشتن به کار بست و به دانش ستاره شناسی و حساب پرداخت. شغل او خیاطی و مسجد سهله خانه او بود. درباره وفات یا زنده بودن او، بین مفسران و علمای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد.
در این زمینه سه نظریه وجود دارد:
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش می شمارند.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان عنوان می کند که ادریس(ع) «هرمس» نیز نام داشته است برخی معتقدند که کلمه هرمس عربی ارمیس یونانی است، و ارمیس به زبان یونانی به معنای عطارد است. بعضی دیگر عنوان کرده اند که نام او به زبان یونانی طرمیس و به زبان عبری خنوخ بود که معرب آن اخنوخ شده، و خدای عز و جل او را در کتاب عربی مبینش ادریس نامیده است.

دانشنامه آزاد فارسی

اِدریس
پیامبری که در قرآن دو بار از او یاد شده است (مریم ۵۷؛ انبیاء، ۸۵). مفسران او را با خنوخ در عهد عتیق (پیدایش ۵، ۲۳، عبدانیان ۱۱، ۵) یکی می دانند. جدّ پدر نوح بود. گویند به سبب کثرت درس و مطالعه و تفحّص کتاب های آسمانی ادریس نامیده شده است. اولین کسی است که با قلم نوشته و خیاط بوده است. او را مخترع لباس و قلم می دانند و گفته اند که خداوند به او نجوم و حساب و علم هیئت آموخت و او بذر علوم را در میان بشر پاشید و افکار مردم را به سوی حکمت و علم رهنمون شد. در قصص قرآنی او را در میان آدم و نوح قرار می دهند و قائل اند که به او وحی می شده و صاحب صحفی بوده است. به سبب برخی شباهت ها، در روایات اسلامی او را همان هرمس دانسته اند. نیز ← هرمس_مثلث

ادریس (اسطوره). اِدریس (اسطوره)(Idris)
در اساطیر ویلز، غولیساکن در کادِر ادریس، خط الرّأس کوهی در اسنودونیا. طبق باورهای مردم، او قدرت الهام شاعرانه، ابتلا به جنون یا القای مرگ را داشت.

پیشنهاد کاربران

اِدْریس، از دیدگاه اسلامی یکی از پیامبران خدا است. در قرآن دربارهٔ ادریس سخن چندانی به میان نیامده و فقط عنوان شده که ادریس یکی از پیامبران بزرگ بوده و به جایگاه والایی رسیده بوده است. برخی از مفسرین قرآن و تاریخ نویسان مسلمان ادریس را با خنوخ ( جد نوح ) یکی دانسته اند. همچنین برخی ادریس را با هرمس ( و شاید هرمس الهرامسه ) یک سان پنداشته اند. شغل او خیاطی و مسجد سهله خانه او بود.
...
[مشاهده متن کامل]

نام او در تورات اخنوخ و لقب او معلم سوم می باشد.
از ادریس تنها دو بار در قرآن یاد شده است.

ادریسادریسادریس
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ادریس
معنی ادریس
آموزش دهنده
نام ادریس در تورات اخنوخ و در عربی ادریس می باشد که بعضی آن را از ماده درس می دانند ، زیرا او اولین کسی بود که با قلم خط نوشت ، او علاوه بر مقام نبوت ، به علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت ، و نخستین کسی بود که طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت .
( تفسیر نمونه ج : 13 ص : 103 )
ادریس یعنی پادشاه ، عالم ،
اهل علم و فرهنگ
نام جاودانه
یعنی درس دهنده کسی ک برا داستان نویسام داستان داره
اداریس اولین مخترع لباس و قلم بوده
ادریس : کسی که زیاداهل علم باشد.
پادشاه آتش
ادریس از ریشه ی درس به معنی : درس دادن، معلم ، استاد میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس