اخباری

/~axbAri/

برابر پارسی: نوگو

معنی انگلیسی:
declarative, indicative, [gram.] indicative

لغت نامه دهخدا

اخباری. [ اَ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به اخبار. کسی که حکایات و قصص و نوادر را روایت کند. ( انساب سمعانی ). محدث. اثری. || در مقابل اصولی و مجتهد. در اصطلاح فقهای شیعه کسی است که فقط بظاهر احادیث تمسک کند و به ادله عقلیه نکند. || در زمان و زبان ابن الندیم یعنی عالم بتاریخ و تراجم. مورخ. ج ، اخباریون ، اخباریین.

اخباری. [ اَ ری ی ] ( اِخ ) ابوبکر احمدبن حجربن الحسن بن مؤمل الأخباری. وی از قاسم بن محمد الانباری حدیث شنید و از او ابوالفتح بن مسرور البلخی روایت کند. ( انساب سمعانی ).

اخباری. [ اَ ری ی ] ( اِخ ) ابوبکریموت بن المزرع بن یموت البصری الاخباری. ابوسعیدبن یونس در تاریخ الغرباء ذکر او آورده و گوید: او بصری است و چندبار بمصر شد و بار آخر بسال 303 هَ. ق. بود و در سنه 304 از آنجا بیرون شد و هم بدانسال درگذشت. او ملیح الأخبار و نیکوآداب بود. ( انساب سمعانی ).

اخباری. [ اَ ری ی ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن احمدبن اسد التمیمی الأخباری. وی از اهل شهرزور است و به نیشابور نزول کرد و از ادبا و حفاظ شعر متقدمین و متأخرین و از علماء ایام ناس و انساب عرب بود و در آغاز به نیشابور اقامت داشت و مولد او شهرزور است و در عراق از قاضی ابوعبداﷲحسین بن اسماعیل شیبانی و ابوعبداﷲ محمدبن مخلد الدوری و اقران ایشان حدیث شنیده است. ( انساب سمعانی ).

اخباری. [ اَ ری ی ] ( اِخ ) ابوالحسن محمدبن احمدبن طالب الأخباری. وی ساکن شام بود و در طرابلس از ابوالقاسم عبداﷲبن محمد البغوی و ابوبکر عبداﷲبن ابی داود حرمی بن ابی العلاء و ابوبکر محمدبن الحسن بن درید و ابراهیم بن محمدبن عرفه و ابوعلی الحسین بن القاسم الکوکبی و محمدبن القاسم بن الانباری حدیث شنیده و عبداﷲبن القاسم الاطرابلسی از او روایت کند. وی پس از سال 370 هَ. ق. درگذشته است. ( انساب سمعانی ).

اخباری. [ اَ ری ی ] ( اِخ ) ابوالحسین احمدبن محمدبن العباس بن عبداﷲبن حفص بن عمربن بیان الأخباری. وی از اهل بغداد است و از عبدالملک بن احمدبن الزیات و ابوبکر محمدبن الحسین بن درید الأزدی و ابوبکر محمدبن القسم بن الأنباری و نصربن احمد الخبزرزی و محمدبن یحیی الصولی حدیث شنیده و قاضی ابوالقسم علی بن المحسن التنوخی از او روایت کند. وی در سال 375 هَ. ق. حدیث میگفته و وفات او پس از این تاریخ است. ( انساب سمعانی ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به اخبار یا مضارع اخباری . فعل مضارعی که وجه صرفی آن دلت کند بر حدوث کار بطریق خبر و قطع و یقین : ( میشوم میخواهم میروم ... ) یا وجه اخباری . یکی از وجه های شش گانه در صرف فعلها و آن این است که کار را بطور قطع و یقین بیان نماید : ( میروم رفتم خواهم رفت . )

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - کسی که حکایت ها و داستان ها را روایت کند. ۲ - کسی که فقط به ظاهر احادیث اکتفاء کند نه به دلیل های عقلی .

فرهنگ عمید

ویژگی گروهی از علمای شیعه که به ظاهر احادیث و قرآن استناد می کنند نه به دلیل های عقلی.
مربوط به اِخبار: مضارع اخباری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمل کننده به کتاب و سنّت و نه عقل و اجماع را اخباری می گویند که در مقابل این عنوان اصولی قرار دارد.
عنوان «اخباری» یا «اخباریان» در کتاب های فقهی متأخّر بر گروهی از فقهای شیعه اطلاق می گردد که خط مشی عملی آنان در دستیابی به احکام شرعی و تکالیف الهی، پیروی از اخبار و احادیث است، نه روش های اجتهادی و اصولی.
در مقابل آنان، فقهای معتقد به خط مشی اجتهادی هستند که با عنوان «اصولی» شناخته می شوند.

پیشینه تاریخی اخباری
تقابل این دو گونه نگرش به سده های نخستین حیات فقه شیعه بازمی گردد. با پایان یافتن عصر حضور امامان علیهم السّلام و آغاز عصر غیبت صغری در سال ۲۶۰ (ه‍. ق)، در چگونگی دستیابی به احکام شرعی، دو نوع نگرش پدید آمد.

← نگرش اول در دستیابی به احکام شرعی
مکتب اهل حدیث در اوائل قرن یازدهم هجری بار دیگر به وسیله محمد امین استرآبادی (م ۱۰۳۳ یا ۱۰۳۶ ه‍. ق) در قالبی نو مطرح و احیا شد. وی در این مرحله با سامان دادن مکتب اهل حدیث، بر مکتب اصول گرایی سخت حمله کرد و بدین ترتیب، دوره نوینی از تقابل دو مکتب یاد شده در حوزه فقاهت شیعی پدید آمد و در حقیقت، رواج و اطلاق عنوان «اخباری» بر گروهی از فقها با مفهوم و اصطلاح خاص و امروزی، از همین دوران و با ظهور استرآبادی آغاز شده است.

← بارزترین عالمان اخباری
...

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

indicative (صفت)
دلالت کننده، اخباری، نشان دهنده، حاکی، اشاره کننده، دال بر، مشعر بر

declarative (صفت)
اعلانی، اخباری، اظهاری

فارسی به عربی

دلالی

پیشنهاد کاربران

بپرس