[ویکی فقه] ماهیت مخفّف «ماهُویَّت» و به معنای چیستی است. مفهوم وجود بر مفاهیم متعددی حمل می شود؛ مثلا وقتی می گویند: «انسان هست»، «درخت هست»، انسان و درخت در یک چیز مانند هم هستند و آن اینکه، موجودند، ولی از جنبه دیگر با هم اختلاف دارند؛ زیرا یکی انسان است و دیگری درخت. ماهیت اشیاء عبارت است از این حیثیت های اختصاصی.در اولین نظر چنین می نماید که وجود به ماهیت تعلق می گیرد و ماهیت متلبّس به لباس وجود می شود، اما در واقع چنین نیست؛ یعنی وجود و ماهیت در خارج دو شیئیّت ندارند که یکی به دیگری تعلق پیدا کند و یا یکی متلبّس به دیگری شود. بلکه در خارج یک واقعیت بیش نیست که هم مصداق وجود و هم مصداق ماهیت است. ماهیّت هر موجودی در خارج، مخلوط با عوارض مشخّصه است و ماهیّت صِرف و خالص، تنها در ذهن، تحقّق می یابد.
حکماء قائلند که ماهیت هر موجودی در خارج مخلوط با عوارض مشخصه است و ماهیت صرف و خالص تنها در ذهن تحقق می یابد با توجه به این نکته دو اعتبار برای ماهیت در نظر گرفته می شود یکی ماهیت مقیده یا مخلوط که در خارج تحقق می یابد و دیگری ماهیت مجرده که فقط در ذهن قابل تصور است اعتبار اول را اعتبار بشرط شی ء و دومی را اعتبار به شرط لا می نامند و مقسم آنها را اعتبار دیگری برای ماهیت می شمرند و آن را اعتبار لا بشرط می خوانند که نه حیثیت خارجیت و اختلاط با عوارض یا تقید به وجود در آن لحاظ شده و نه حیثیت ذهنیت و خالی بودن از عوارض یا از وجود خارجی و آنرا کلی طبیعی می نامند و معتقدند که چون کلی طبیعی هیچگونه قید و شرطی ندارد نه قید اختلاط و نه قید تجرید از این روی با هر دو اعتبار دیگر جمع می شود یعنی هم در خارج همراه با ماهیت مقیده هست و هم در ذهن همراه با ماهیت مجرده و به همین مناسبت می گویند الماهیه من حیث هی لیست الا هی لا موجوده و لا معدومه و لا کلیه و لا جزئیه یعنی هنگامی که توجه ما به خود ماهیت باشد و هیچ حیثیت دیگری را در نظر نگیریم تنها مفهومی را خواهیم داشت که نه متضمن معنای وجود است و نه معنای عدم و نه معنای کلی بودن را در بردارد و نه معنای جزئی بودن را و از این جهت هم متصف به وجود می شود و هم متصف به عدم و هم متصف به کلی می گردد و هم به جزئی ولی به عنوان صفاتی که خارج از ذات آن می باشند و به دیگر سخن همه این اوصاف به طور حمل شایع بر ماهیت لابشرط کلی طبیعی حمل می شوند ولی هیچکدام از آنها به طور حمل اولی بر آن حمل نمی گردند زیرا وحدت مفهومی با آن ندارند.
کاربرد تعبیر لا بشرط و بشرط لا
لازم به تذکر است که حکماء تعبیر لا بشرط و بشرط لا را در مورد دیگری نیز به کار می برند و آن در مقام فرق بین مفهوم جنس و فصل و مفهوم ماده و صورت است توضیح آنکه هرگاه موجود خارجی مرکب از ماده و صورت باشد از هر یک از آنها مفهومی گرفته می شود که ممکن است عینا جنس و فصل آن ماهیت را تشکیل دهند با این تفاوت که اگر آن مفهوم ها را به عنوان جنس و فصل در نظر بگیریم قابل حمل بر یکدیگرند و مثلا در مورد جنس و فصل انسان می توان گفت ناطق حیوان است ولی اگر آنها را حاکی از ماده و صورت قرار دهیم قابل حمل بر یکدیگر نیستند چنانکه هیچکدام از روح و بدن قابل حمل بر یکدیگر نیست در چنین مقامی می گویند فرق بین مفهوم جنس و فصل با مفهوم ماده و صورت این است که جنس و فصل لا بشرط هستند ولی ماده و صورت بشرط لا. این اصطلاح ربطی به اصطلاح قبلی ندارد و فقط از نظر لفظی اشتراک دارند.
← اعتبارات ماهیت
از بررسی اعتبارات مختلف ماهیت ضمنا تعریف کلی طبیعی هم به دست آمد و آن عبارت است از همان اعتبار مقسمی و لا بشرطی ماهیت که در آن هیچگونه قیدی حتی قید تجرید و خالی بودن از عوارض یا وجود خارجی هم لحاظ نشده است و واژه کلی اشاره به اشتراک آن بین افراد و واژه طبیعی برای احتراز از کلی منطقی و کلی عقلی است که منظور از اولی همان مفهوم کلی است که در ذهن عارض مفاهیم دیگر می شود و منظور از کلی عقلی همان مفاهیم معروض و از جمله ماهیت مجرد و بشرط لا است که تنها در ظرف عقل تحقق می یابد و مصداق ذهنی برای مفهوم کلی منطقی است.
← جایگاه کلی طبیعی
...
حکماء قائلند که ماهیت هر موجودی در خارج مخلوط با عوارض مشخصه است و ماهیت صرف و خالص تنها در ذهن تحقق می یابد با توجه به این نکته دو اعتبار برای ماهیت در نظر گرفته می شود یکی ماهیت مقیده یا مخلوط که در خارج تحقق می یابد و دیگری ماهیت مجرده که فقط در ذهن قابل تصور است اعتبار اول را اعتبار بشرط شی ء و دومی را اعتبار به شرط لا می نامند و مقسم آنها را اعتبار دیگری برای ماهیت می شمرند و آن را اعتبار لا بشرط می خوانند که نه حیثیت خارجیت و اختلاط با عوارض یا تقید به وجود در آن لحاظ شده و نه حیثیت ذهنیت و خالی بودن از عوارض یا از وجود خارجی و آنرا کلی طبیعی می نامند و معتقدند که چون کلی طبیعی هیچگونه قید و شرطی ندارد نه قید اختلاط و نه قید تجرید از این روی با هر دو اعتبار دیگر جمع می شود یعنی هم در خارج همراه با ماهیت مقیده هست و هم در ذهن همراه با ماهیت مجرده و به همین مناسبت می گویند الماهیه من حیث هی لیست الا هی لا موجوده و لا معدومه و لا کلیه و لا جزئیه یعنی هنگامی که توجه ما به خود ماهیت باشد و هیچ حیثیت دیگری را در نظر نگیریم تنها مفهومی را خواهیم داشت که نه متضمن معنای وجود است و نه معنای عدم و نه معنای کلی بودن را در بردارد و نه معنای جزئی بودن را و از این جهت هم متصف به وجود می شود و هم متصف به عدم و هم متصف به کلی می گردد و هم به جزئی ولی به عنوان صفاتی که خارج از ذات آن می باشند و به دیگر سخن همه این اوصاف به طور حمل شایع بر ماهیت لابشرط کلی طبیعی حمل می شوند ولی هیچکدام از آنها به طور حمل اولی بر آن حمل نمی گردند زیرا وحدت مفهومی با آن ندارند.
کاربرد تعبیر لا بشرط و بشرط لا
لازم به تذکر است که حکماء تعبیر لا بشرط و بشرط لا را در مورد دیگری نیز به کار می برند و آن در مقام فرق بین مفهوم جنس و فصل و مفهوم ماده و صورت است توضیح آنکه هرگاه موجود خارجی مرکب از ماده و صورت باشد از هر یک از آنها مفهومی گرفته می شود که ممکن است عینا جنس و فصل آن ماهیت را تشکیل دهند با این تفاوت که اگر آن مفهوم ها را به عنوان جنس و فصل در نظر بگیریم قابل حمل بر یکدیگرند و مثلا در مورد جنس و فصل انسان می توان گفت ناطق حیوان است ولی اگر آنها را حاکی از ماده و صورت قرار دهیم قابل حمل بر یکدیگر نیستند چنانکه هیچکدام از روح و بدن قابل حمل بر یکدیگر نیست در چنین مقامی می گویند فرق بین مفهوم جنس و فصل با مفهوم ماده و صورت این است که جنس و فصل لا بشرط هستند ولی ماده و صورت بشرط لا. این اصطلاح ربطی به اصطلاح قبلی ندارد و فقط از نظر لفظی اشتراک دارند.
← اعتبارات ماهیت
از بررسی اعتبارات مختلف ماهیت ضمنا تعریف کلی طبیعی هم به دست آمد و آن عبارت است از همان اعتبار مقسمی و لا بشرطی ماهیت که در آن هیچگونه قیدی حتی قید تجرید و خالی بودن از عوارض یا وجود خارجی هم لحاظ نشده است و واژه کلی اشاره به اشتراک آن بین افراد و واژه طبیعی برای احتراز از کلی منطقی و کلی عقلی است که منظور از اولی همان مفهوم کلی است که در ذهن عارض مفاهیم دیگر می شود و منظور از کلی عقلی همان مفاهیم معروض و از جمله ماهیت مجرد و بشرط لا است که تنها در ظرف عقل تحقق می یابد و مصداق ذهنی برای مفهوم کلی منطقی است.
← جایگاه کلی طبیعی
...
wikifeqh: احکام_ماهیت