احمد مجتهدی تهرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در نهم مهرماه ۱۳۰۲ش. برابر با دوم رجب سال ۱۳۴۳ق. فرزندی در تهران متولد شد که خداوند مقدر کرده بود سالها بعد، توسط او، معنویت و روحانیت این شهر احیا گردد و جوانان مستعد تربیت شوند. نام این فرزند، احمد و به ملا محمدعلی مجتهد معروف بود و بعدها به مجتهدی تهرانی مشهور گردید. پدرش محمدباقر از بازاریان معروف، باتقوا و متدین تهران بود و قبر شریف وی، نزدیک مزار حکیم جلوه در قبرستان ابن بابویه است. جد وی، میرزا احمد، از تاجران مشهور و از مؤمنین و متدینین عصر خود بود.
اجداد او پس از مرحوم میرزا احمد، همگی روحانی و از عالمان و روحانیان بوده اند. حاج ملا محمدعلی مجتهد کاشانی، ملا محمدباقر مجتهدی کاشانی و ملا محمدصادق مجتهدی سه تن از اجداد روحانی وی بوده اند. ملاحبیب شریف کاشانی در کتاب لباب الالقاب درباره مرحوم ملا محمدعلی مجتهد کاشانی می نویسد: «قبر ایشان در قم است و جد من به این گمان که بدن جدش بعد از گذشت چندین سال از بین رفته است، وصیت کرده که او را در قبر جدش ملا محمدعلی مجتهد دفن کنند. هنگامی که قبر او را کندند، بدن ایشان را صحیح و سالم یافتندلذا روی قبر را پوشاندند و جد ما را در جای دیگری دفن کردند».
استقامت در راه علم
میرزا احمد، در ابتدای نوجوانی در بازار تهران به شغل عریضه نویسی و منشی گری اشتغال داشت. پدر میرزا احمد، با طلبه شدن وی مخالف بودزیرا با دیدن شرایط سخت طلاب، می ترسید که فرزندش گرفتار فقر و تنگدستی گردداما شوق و علاقه میرزا احمد، بر همه موانع فائق آمد و مشتاق کسب علوم حوزوی شد و تمام سختی ها و مشکلات این راه را به جان خرید. انتخاب این راه، آسان نبود. اطرافیان، او را از این راه برحذر داشتند و مشکلات و سختی های عالم طلبگی نیز بر این دشواری ها می افزود. خود وی در این باره می فرماید: «زمانی که در قم طلبه بودیم، گاهی روزهای متعددی می شد که غذا نداشتیم، صبح که می شد، هم حجره ام می گفت: مقداری شکر و آرد نخودچی رسیده است ما به همان مقدار اکتفا می کردیم. نفری یک قاشق می خوردیم و به درس می رفتیم. ظهر که می شد، دوستم می گفت: مقداری نان خشک پیدا کرده ام نان را در آب ریخته و می خوردیم حتی بعضی از رفقا و طلاب آن روز، بر اثر گرسنگی مریض شدند ولی چاره ای نبود و ما تحمل می کردیم و به کسی هم اظهار حاجت نمی کردیم... یک شب که برف می بارید، ناگهان از خواب پریدم دیدم از لای در حجره، برف وارد حجره شده و وارد یقه من شده است. یک بار هم وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم از شدت سرما، کوزه آب داخل حجره یخ زده است. آن روزها وسایل گرم کننده امروزی نبودلذا داخل حجره هم هوا بسیار سرد بود».
پای درس استادان
میرزا احمد، در انتخاب استاد، بسیار دقت می کرد و استادانی را بر می گزید که از جهت علم و عمل، وارسته باشند. او نفس خود را برای تربیت در اختیار افرادی قرار داد که از او انسان مهذبی بسازند تا در آینده خود، در تربیت طلاب موفق باشد. خودش طلاب را این گونه موعظه می کند: «ما اگر قدری خوب باشیم در پنهان پا بر جا باشیم، استاد خوب هم گیرمان می آید».
← علی اکبر برهان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس