ابن داعی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْن ِداعی ، ابوعبدالله محمد بن حسن بن قاسم بن حسن علوی ملقب به المهدی لدین الله (۳۰۴- ۳۵۹ق /۹۱۶-۹۷۰م )، دانشمند و فقیه علوی که در زمان معزالدوله دیلمی شورش کرد و یک چند بر گیلان و نواحی اطراف آن تسلط یافت .
وی در دیلم زاده شد و در جوانی زمانی که معزالدوله در اهواز بود، نزد وی شتافت و از آن جا برای کسب دانش به بغداد رفت . ابن عنبه گزارش مفصلی از زندگی او آورده که بیشتر مطالب آن در منابع دیگر نیست . با این همه ، میان عمدة الطالب و منابع دیگر چندان مطالب مشترک می توان یافت که درستی اطلاعات منحصر به فرد او را تأیید می کند. به گفته وی، ابن داعی چندی پس از پیوستن به معزالدوله و هنگامی که در بغداد بود، مخفیانه سر به مخالفت برداشت . گروهی از دیلمیان بغداد با او هماهنگ شدند. معزالدوله پس از وقوف بر این خبر، او را به زندان افکند و دیلمیان و کسان دیگر را که به او پیوسته بودند، دستگیر و گروهی را آواره و تبعید کرد. معزالدوله بعدها ابن داعی را به فارس نزد برادر خود عمادالدوله فرستاد و عمادالدوله او را به ابوطالب نوبندجانی سپرد، و وی ابن داعی را در قلعه اکوسان زندانی کرد. پس از آنکه یک سال و دو ماه در آن زندان به سر برد، ابراهیم بن کاسک دیلمی به شفاعت از او پرداخت . عمادالدوله به این شرط حاضر به آزادی او شد که ابن داعی تغییر لباس داده ، قبا بپوشد. آنگاه ابراهیم او را با خود به کرمان برد، پس از چندی ابوعلی بن الیاس فرمانروای کرمان او را دستگیر کرد، اما در جنگی که ابوعلی با ابراهیم کرد، ابن داعی فرار کرد و به منوجان در مکران گریخت . در آن جا زیدیان به او پیوستند. چون ابن معدان فرمانروای آن ناحیه از این موضوع آگاه شد، او را دستگیر کرد و به عمان فرستاد. در آن جا زیدیان عمان پنهانی با وی بیعت کردند. هنگامی که فرمانروای عمان از فعالیت های او با خبر شد، وی را به بصره تبعید کرد. در بصره نیز گروهی از گیلیان و دیلمیان به او پیوستند. ابویوسف حاکم شهر، در آغاز او را زندانی کرد، آنگاه روستایی به ۵ هزار درهم به اقطاع ابن داعی داد، وی سال ها در آن شهر زیست ، سپس برای زیارت حج اجازه گرفت و به اهواز رفت و از طریق بغداد راه حجاز در پیش گرفت و در بازگشت بغداد را مقر خود قرار داد. در این شهر فقه و کلام را نزد ابوالحسن کرخی و حسین بن علی بصری نیک فراگرفت ، چنانکه خود مجلس درس و فتوا برپا داشت .
پیوستن ابن داعی به معزالدوله
ابن داعی در بغداد بار دیگر به معزالدوله پیوست و گویا در شمار سرداران سپاه او درآمد. به گفته ابن اثیر در نبردی که میان معزالدوله و توزون روی داد (۲۳۲ق /۹۴۴م )، معزالدوله شکست خورد و ۱۴ تن از سران لشکر او از جمله ابن داعی به اسارت توزون درآمدند. پس از این واقعه بایستی ابوعبدالله از کارهای نظامی و سیاسی کنار رفته باشد، چه گفته اند که در ۳۴۸ق /۹۵۹م معزالدوله از او خواست که به خدمتش درآید و نقابت علویان بغداد را بپذیرد. ابن داعی در آغاز نپذیرفت ، لیکن سرانجام پافشاری معزالدوله سبب شد که بدین کار تن در دهد. معزالدوله در گرامیداشت ابن داعی مبالغه می کرد. هنگامی که بیمار شد از او خواست که برایش قرآن بخواند، و چون وی این کار را کرد، معزالدوله دست او را بوسید. همچنین قسمتی از سواد را که درآمدِ سالانه آن حدود ۵ هزار درهم بود، به اقطاع او داد و وی در گرفتن این اقطاع اینگونه توجیه کرد که حق علویان از بیت المال است . ابن داعی همچنان در بغداد با احترام می زیست ، تا اینکه به تدریج گروه زیادی از علویان و نیز دیلمیان با او بیعت و وی را به شورش تشویق کردند، اما او از معزالدوله هراس داشت و تا زمانی که وی در بغداد بود، کار خود را آغاز نکرد و تا ۳۵۲ق همچنان نزد معزالدوله مقرب بود. در این سال به سفارش ابن داعی ، ابن ابی الشوارب (ه م ) قاضی بی کفایت و رشوه خوار بغداد از کار برکنار شد.
قیام وی
در ۳۵۳ق معزالدوله به قصد نبرد با ابن حمدان به سوی موصل شتافت . ابن داعی که در پی فرصت مناسب بود، روزی در نزد عزالدوله فرزند معزالدوله که در غیاب پدر، قائم مقام او بود، موضوعی را بهانه ساخت و پرخاش کنان با گروه اندکی از یاران خود از بغداد بیرون رفت و خانواده خود را بر جای نهاد و در اواخر شوال ۳۵۳ راه دیلم در پیش گرفت و پس از چندی به هوسم (رودسر) رسید و در آن جا قیام را آشکار ساخت . در هوسم گروه زیادی از دیلمیان به وی پیوستند و به عنوان امام با او بیعت کردند. ابن داعی در آن جا زهد پیشه کرد و همواره لباسی از پشم سفید برتن داشت و در سینه اش قرآنی گشوده آویخته بود. در این هنگام لقب «المهدی لدین الله القائم لحق الله » داشت . پس لشکر زیادی گرد آورد و آهنگ گشودن نواحی اطراف کرد. در این وقت که سپاهیانش به ۱۰ هزار رسید، به نبرد ابن ناصر علوی شتافت ، ابن ناصر از برابر او گریخت . ابن داعی پس از آن یکی از فرماندهان بزرگ وشمگیر را نیز از میان برداشت . این حادثه در ۳۵۴ق /۹۶۵م اتفاق افتاد. قیام ابن داعی به تدریج حوزه وسیعی را دربرگرفت ، به گونه ای که به رکن الدوله و معزالدوله نیز نامه نوشت و آنان را به اطاعت فراخواند. رکن الدوله امامت او را پذیرفت و از اینکه به وی یاری نکرده است ، پوزش خواست .
مبارزه با میر کا بن ابوالفضل
...

[ویکی شیعه] ابن داعی، محمد بن حسن بن قاسم بن حسن علوی (۳۰۴-۳۵۹ق )، ملقب به المهدی لدین الله و کنیه اش ابوعبدالله، یکی از دانشمندان و فقیهان زمان معزالدوله بود که شورش کرد و بر گیلان مسلط شد.
ابن داعی در دیلم متولد شد و زمانی که معزالدوله (یکی از امیران آل بویه) در اهواز بود نزد وی رفت، سپس برای تحصیل به بغداد رفت و در آنجا مشغول به کسب علم شد.
وی در بغداد علم مخالفت علیه معزالدوله را برداشته و گروهی از دیلیمان با او همراه شدند، معزالدوله وی را دستگیر و زندانی نموده و همراهان دیلمی وی را دستگیر، آواره یا تبعید نمود.

پیشنهاد کاربران

بپرس