ابله

/~Able/

مترادف ابله: ( آبله ) تاول، تبخال، تبخاله | احمق، بی شعور، بی عرضه، بی عقل، پخمه، خل، رعنا، ساده، سفیه، کالیوه، کانا، کم عقل، کم هوش، کودن، گاوریش، گول، نادان، هزاک

برابر پارسی: نادان، نابخرد، پخمه، سبک سر، سبک سر، کودن، گول

معنی انگلیسی:
small-pox, blister, smallpox, variola, silly, booby, daft, imbecile, fool, foolish, idiot, zany, nitwit, senseless, simple, softheaded, vacant, weak-minded, woodenheaded, sappy, scatty, daffy, dumb, woodenhead, cretinous, airhead, cretin, fatuous, insensate, nincompoop

لغت نامه دهخدا

( آبله ) آبله. [ ب ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) برآمدگی قسمتی از بشره بعلت سوختگی یا ضرب و زخم و گرد آمدن آب میان بشره و دمه یعنی جلد اصلی. تاوَل. مَجْل. مَجْله. نفط. جدر. بثره. دژک. خجوله. نفاطه :
یا بکفش اندر بکفت و آبله شد کابلیج
از بسی غمها ببسته عمر گل پا را بپا ( کذا ) .
عسجدی ( از فرهنگ اسدی ، چاپی ).
اگرچه پایت آبله کرده است... دل تنگ مکن که همین ساعت راه قطع شود. ( کتاب المعارف ).
هزار آبله بر دل از این یک آبله است
که گفت آنکه ز وحدت نخاست بسیاری.
رفیعالدین ابهری.
|| تبخال و تبخاله :
با زبانی پربخار و با لبی پرآبله
از چه سوزد گر تب محرق ندارد در بدن ؟
سلمان ساوجی.
|| تکمه پستان. سر پستان :
نیَم از پرورش مادر گیتی راضی
زآنکه خون خورده ام از آبله پستانش.
؟
|| بیماریی است عفن ، ساری و وبائی با تب و بثوری بر ظاهر اندام که منتهی بچرک و ریم شود و گاه مهلک باشد، از اینرو تلقیح اطفال و سالخوردگان نیز بهر چند سال یک بار برای دفع و جلوگیری آن لازم و ضروری است. جدری. نبخ. چیچک. ( منتهی الارب ). نفطه. نفاطه. ماهه :
نُه مه غذای فرزند از خون حیض باشد
پس آبله برآرد صورت کند مجدّر
نه ماهه خون حیضی چون آبله برآرد
سی ساله خون مردم آخر چه آورد بر؟
خاقانی.
احمدک را که رخ نمونه بود
آبله بردمد چگونه بود؟
نظامی.
|| تیر. تیرک. جوش. یعنی حبابی از بخار که از بن ظرف مایعی جوشان برخاسته و بروی آب آید. || حباب. کوپله. و آب سوار که گاه باران بر حوض و غدیر افتد. || برآمدگی خرد در جامه های ابریشمین و پشمین. || جوش که بر اندام افتد.
- آبله رخ فلک ؛ مجازاً، ستاره. چشم شب.
- امثال :
مبارک خوشگل بود آبله هم برآورد.
ابله. [ اَ ل َه ْ ] ( ع ص ) خویله. سرسبک. ( مهذب الاسماء ). کم خرد. گول. دند.کذَر. ( فرهنگ اسدی ). کانا. نادان. سلیم القلب. سلیم.غدنگ. کاک. فغاک. هزاک. سلیم دل. بی تمیز. ناآگاه. کم عقل. نابخرد. خر. گاو. لهنه. دنگل. ریش گاو. پپه. پخمه. چُلمن. گاوریش. کون خر. بی مغز. کمله. کالوس. کالیوه. دنگ. لاده. غت. غتفره. غدفره. غراچه :
ابله و فرزانه را فرجام خاک
جایگاه هر دو اندر یک مغاک.
رودکی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آبله ) ( اسم ) ۱ - بر آمدگی بخشی از بشره بسبب سوختگی یا ضرب و زخم و گرد آمدن آب میان بشره و دمه یعنی جلد اصلی . ۲ - مرضی است ساری که بصورت تاولهایی روی پوست بدن ظاهر میشود و با تب همراه است . در اغلب حیوانات مانند گوسفند و گاو و خوک و بز و اسب و پرندگان نیز بروز میکند باد آبله ۳ - عقده ای که بسبب راه رفتن بسیار در پا پیدا شود . ۴ - تبخال تبخاله. ۵ - تکم. پستان سر پستان نوک پستان یا آبله از هم گسستن . بیرون زدن آبله . یا آبله پستان ۵ . یا آبله چشم . دان. سفید یا سرخی که بر ظاهر چشم پدید آید توژک . یا آبله رخ فلک . ستارگان . یا آبله روز . آفتاب . یا آبله گاوی آبله ایست که بیشتر روی پستانهای گاو میزند ( ۲٠ تا ۳٠ دانه ) . اهمیتش از آن جهت است که از ترشح دانه های آن مای. آبله برای انسان تهیه میکنند . یا آبله گوسفند . مرضی است که با تب در گوسفند شروع میشود و تاولهای آبله بیشتر در نقاط کم مو ( مانند صورت شکم زیر بغل و زیر ران ) ظاهر میشود و بگوسفندان دیگر گله سرایت میکند .
تاول مجله مجل
بی خرد، نابخرد، نادان، ساده لوح، کودن، بله جمع، ابلهی: ساده لوحی، کم خردی، تاول، تاول روی پوست بدن بسبب سوختگی یاسائیدگی
( صفت ) سرسبک کم خرد گول کانا نادان بی تمیز نا آگاه نابخرد خر گاو ریش گاو پپه پخمه چلمن گاو ریش بی مغز کالیوه دنگ .
خویش و قبیله

فرهنگ معین

( آبله ) (لَ یا بِ لِ ) ( اِ. ) ۱ - تاول ، ورم پوست در اثر سوختگی یا زخم . ۲ - مرضی که بیشتر در بین کودکان شایع است ، از علائم آن تب شدید، دردِ ستون فقرات و تاول های روی پوست است . ، ~ افرنگ : سیفلیس .
(اَ لَ ) [ ع . ] (ص . ) کم خرد، نادان ، ناآگاه ، پَپَه ، پخمه .

فرهنگ عمید

( آبله ) ۱. تاولی که به سبب سوختگی یا ساییده شدن پوست پیدا شود، تاول.
۲. نوعی بیماری ویروسی که باعث تب شدید، درد ستون فقرات، و ایجاد بثورات می شود و آثار آن برای همیشه روی پوست باقی می ماند. &delta، برای جلوگیری از این بیماری مایۀ آبله به بدن تلقیح می کنند. حیواناتی از قبیل گاو، گوسفند، بز، خوک، و بعضی از پرندگان نیز به مرض آبله مبتلا می شوند.
* آبلهٴ شیری: (پزشکی ) آبلۀ خفیف شبیه آبله مرغان که بیشتر در مناطق گرمسیر دیده می شود.
* آبلهٴ فرنگی: ‹آبلهٴ افرنگ، آبلهٴ فرنگ› (پزشکی ) [قدیمی] تاول هایی که به واسطۀ بیماری سیفلیس روی پوست بدن پیدا می شود.
* آبلهٴ گاوی: (پزشکی ) مرض واگیردار آبله که در گاو بروز می کند و دانه های آبله در روی پستان های او پیدا می شود و از آن مایۀ آبله برای تلقیح به بدن انسان می گیرند.
بی خرد، نابخرد، نادان، کودن، ساده لوح.

واژه نامه بختیاریکا

( آبله ) اوله پیکه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آبله. آبله نوعی بیماری عفونی پوستی می باشد و گاهی اوقات، به تاول نیز اطلاق می شود که از معناى نخست آبله، به مناسبت در باب طهارت سخن گفته شده است.
اگر وضو
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۱۰۴.
اگر غسل میت موجب متلاشى شدن پوست بدن مبتلا به آبله گردد، تیمّم جایگزین غسل مى شود.
بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۳، ص۴۷۲.
۱. ↑ نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۱۰۴.
...

[ویکی اهل البیت] ابلّه. شهری است بر کنار رودی به همین نام و یکی از جنّات اربعه دنیای قدیم بوده است. ابلّه معرّب کلمه یونانی «آپولوگوس» است. سابقه آن از زمان ساسانیان بلکه قدیمتر است.
بلاذری می نویسد: هنگامی که خالد بن ولید در سال دوازده هجری قمری به بصره آمد و عزم رفتن به کوفه کرد. سوید بن قحطبه را در جنگ با مردم ابلّه یاری داد.
ابن خرداذبه از ابلّه نام برده و از گفته او چنین برمی آید که در زمان او ابلّه هنوز عنوان بندری تجاری را در کنار شط العرب داشته است. او می نویسد: ...از بغداد با کشتی از راه دجله به ابلّه می رسند و از آنجا به سوی عمان و سند و هند و چین حرکت می کنند.
اصطخری در وصف ابلّه می نویسد: شهری کوچک است لیکن نعمت فراوان دارد و آبادان است... ابلّه هوری بزرگ دارد که بیم غرق کشتی ها در آن می رود و آن را هور ابلّه خوانند.
صاحب حدود العالم می نویسد: از ابلّه دستار و عمّامه بلّی خیزد. به نوشته مقدسی، ابلّه بر کنار دجله و در دهانه نهر بصره در سمت شمال آن قرار دارد. مسجد جامع شهر در قسمت بالای آن آباد و بزرگ است و شهر از بصره جمع وجورتر و مرفّه تر است، در ابلّه از کتان، پارچه ای چون قصب می بافند.

[ویکی اهل البیت] شهری است بر کنار رودی به همین نام و یکی از جنّات اربعه دنیای قدیم بوده است. ابلّه معرّب کلمه یونانی «آپولوگوس» است. سابقه آن از زمان ساسانیان بلکه قدیمتر است.
بلاذری می نویسد: هنگامی که خالد بن ولید در سال دوازده هجری قمری به بصره آمد و عزم رفتن به کوفه کرد. سوید بن قحطبه را در جنگ با مردم ابلّه یاری داد.
ابن خرداذبه از ابلّه نام برده و از گفته او چنین برمی آید که در زمان او ابلّه هنوز عنوان بندری تجاری را در کنار شط العرب داشته است. او می نویسد: ...از بغداد با کشتی از راه دجله به ابلّه می رسند و از آنجا به سوی عمان و سند و هند و چین حرکت می کنند.
اصطخری در وصف ابلّه می نویسد: شهری کوچک است لیکن نعمت فراوان دارد و آبادان است... ابلّه هوری بزرگ دارد که بیم غرق کشتی ها در آن می رود و آن را هور ابلّه خوانند.
صاحب حدود العالم می نویسد: از ابلّه دستار و عمّامه بلّی خیزد. به نوشته مقدسی، ابلّه بر کنار دجله و در دهانه نهر بصره در سمت شمال آن قرار دارد. مسجد جامع شهر در قسمت بالای آن آباد و بزرگ است و شهر از بصره جمع وجورتر و مرفّه تر است، در ابلّه از کتان، پارچه ای چون قصب می بافند.
ناصرخسرو قبادیانی که نیم قرن بعد از مقدسی، ابلّه را دیده در وصف آن می نویسد: آن را شهری آبادان دیدم با قصرها و بازارها و مساجد و اربطه (رباطها) که حدّ و وصف نتوان کرد. اصل شهر بر جانب شمال رود بود و در جانب جنوب رود، محله ها و مساجد و رباط ها و بازارها و بناهای عظیم بود، چنانکه از آن نزه تر در عالم نباشد و آن را شقّ عثمان می گویند.
شط بزرگ آن فرات و دجله است و آن را شط العرب گویند. در زمان قدیم گردابی خطرناک در جایی که نهر ابلّه به دجله می ریخت وجود داشت که غالب کشتی ها در آنجا غرق می شدند. به گفته ابن حوقل یکی از زنان عباسیان (بعضی می گویند، زبیده بوده است) آن خطر را از کشتی ها بدین گونه دور ساخت که چند کشتی را از سنگ پر کرد، در آن گرداب فرو ریخت و گرداب انباشته شد و خطر رفع گردید.

دانشنامه عمومی

آبله. آبله، ( به انگلیسی: smallpox ) نوعی بیماری واگیر ویروسی حاد بود که عامل آن، ویروس واریولا متعلق به سردهٔ ارتوپاکس ویروس است. [ ۱۱] [ ۷] [ ۱۲] آخرین نمونهٔ طبیعی ویروس آبله در اکتبر ۱۹۷۷ تشخیص داده شد و سازمان جهانی بهداشت ریشه کن کردن بیماری را با انجام عمل پیش گیری آبله کوبی «از سطح زمین» در ۱۹۸۰ تأیید کرده[ ۱۰] و آن را به تنها بیماری انسانی ریشه کن شده تبدیل کرد. [ ۱۳] احتمال مرگ پس از ابتلا به بیماری حدود ۳۰ درصد بوده که این رقم در نوزادان حتی بالاتر هم بود. [ ۱۴] [ ۶] [ ۱۵] معمولاً کسانی که از این بیماری نجات پیدا می کردند زخم های پوستی زیادی را برای ادامه زندگی به همراه داشتند و حتی گاهی فرد دچار نابینایی می شد. [ ۱۶] [ ۶]
علائم ابتدایی این ویروس شامل تب و استفراغ بود. [ ۵] به دنبال این علائم زخم هایی در دهان و روی پوست ایجاد می گردید. [ ۵] پس از چند روز این زخم های پوستی تبدیل به تاول های پر از مایع با مرکزی فرورفته می شدند. [ ۵] سپس این برجستگی ها پوسته پوسته شده و می افتادند و زخمی از خود به جای می گذاشتند. [ ۵] این بیماری بین افراد یا از طریق اشیا آلوده پخش می شد. [ ۱۷] [ ۱۸] [ ۶] [ ۱۹] پیشگیری این بیماری عمدتاً به کمک واکسن آبله میسر شد. [ ۲۰] [ ۹] پس از گسترش بیماری استفاده از داروهای ضد ویروس هم گاهی تأثیر گذار بودند[ ۲۱] اما چنین داروهایی تا زمانی که بیماری ریشه کن نشده بود، در دسترس نبودند. [ ۹] ویروس آبله در رگ های کوچک پوست، دهان و گلو جای گیری می کند. [ ۲۲]
منشأ بیماری آبله نامعلوم بوده اما اولین شواهد این بیماری در مومیایی های مصری و مربوط به حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد است. [ ۲۳] [ ۲۴] [ ۲۵] گمان می رود که آبله ۱۰، ۰۰۰ سال پیش از میلاد در میان مردم پدید آمده باشد. [ ۲۶] شاید نخستین نشانهٔ پدیداری آبله جوش های چرکی یافت شده در بدن مومیایی شدهٔ رامسس پنجم، فرعون مصر، باشد. [ ۲۷]
تا قبل از اینکه محمد بن زکریای رازی کتاب «الجدری و الحصبه» را بنویسد آبله با سرخک یکی گرفته می شد رازی در این کتاب که کهن ترین و مهم ترین کتابی است که پیرامون آبله و سرخک نوشته شده است، این دو بیماری را دو بیماری جداگانه دانسته به بیان تفاوت های ان دو پرداخت. [ ۲۸]
عکس آبلهعکس آبلهعکس آبلهعکس آبلهعکس آبلهعکس آبله

ابله، در استفاده مدرن، برای یک فرد احمق، نادان یا کم خرد است.
«ابله» قبلاً یک اصطلاح فنی در زمینه های حقوقی و روان پزشکی برای برخی از انواع کم توانی های ذهنی عمیق بود که فرد نمی تواند از خود در برابر خطرات جسمی رایج محافظت کند. این اصطلاح به تدریج با «عقب ماندگی ذهنی عمیق» جایگزین شد و از آن زمان به بعد هم با اصطلاحات دیگری جایگزین شده است. [ ۱] استفاده از ابله همراه با اصطلاحاتی مانند احمق، نادان، عقب مانده و مانند آن ها، برای توصیف افراد دارای معلولیت ذهنی، قدیمی و توهین آمیز در نظر گرفته می شود. [ ۲] بلاهت اخلاقی به ناتوانی اخلاقی اشاره دارد.
عکس ابله

ابله (آلبوم). ابله ( انگلیسی: The Idiot ) نخستین آلبوم استودیویی موسیقی دان آمریکایی ایگی پاپ است که در ۱۸ مارس ۱۹۷۷ توسط آرسی ای رکوردز منتشر شد. پاپ پس از فروپاشی بندش استوجز در سال ۱۹۷۴ با اعتیاد به مواد مخدر دست و پنجه نرم می کرد. اگرچه تلاش برای هوشیاری ناکام ماند اما تا سال ۱۹۷۶، او حاضر به ترک اعتیاد بود. پاپ دعوت نامه پیوستن به دوست خود دیوید بویی در تور ایزولار بویی را پذیرفت. در پایان تور، پاپ با پیوستن به بویی که در این زمان همچنین با اعتیاد به مواد مخدر دست و پنجه نرم می کند، به اروپا نقل مکان کرد تا از این اعتیاد خلاص شود. این دو در شاتوی دهورویل در هروویل اقامت گزیدند و در آنجا با تهیه آلبومی با بویی موافقت کرد.
پاپ این آلبوم را به عنوان «تلافی کردن میان جیمز براون و کرافت ورک» توصیف کرده است. ابله نشانه ای از خروج از پروتوپانک بند استوجز است. ضبط آن در ژوئن ۱۹۷۶در شاتو آغاز شد و تا ژوئیه ادامه یافت. جلسات بعدی در ماه اوت در استودیوی میوزیک لند مونیخ برگزار شد. بووی آهنگسازی بیشتر قطعات را ساخت و بخش عمده ای از اجرای سازها را به عهده داشت. پاپ بیشتر متن ترانه ها را در پاسخ به موسیقی بویی که پدیدآورده بود می نوشت. عنوان آلبوم برگرفته از رمان فیودور داستایفسکی به همین نام است و آرت ورک آلبوم از نقاشی روکوئرول اثر اریش هکل برگرفته شده است.
هنگامی که فرایند تهیه آلبوم به پایان رسید، بووی آغاز به ضبط آلبوم بعدی خود، کم کرد که صدایی مشابه به ابله دارد. آلبوم کم در ژانویه ۱۹۷۷—دو ماه پیش از ابله منتشر شد و موفقیت تجاری اش آرسی ای رکوردز را مجبور کرد که ابله را دو ماه پس از آن منتشر کند. پس از انتشار، آلبوم نقدهای تقسیم شده ای دریافت کرد؛ البته نقدهای عمده منتقدان موسیقی با مقایسه بسیاری از کارهای قبلی پاپ مثبت بود. آلبوم در ایالات متحده و پادشاهی متحده به ترتیب در جایگاه ۷۲ و ۳۰ جدول قرار گرفت. ابله به ترتیب با انتشار دو تک آهنگ «خواهر نیمه شب» و «دختر چینی» در فوریه و مه ۱۹۷۷ همراه بود. بویی بعداً نسخه شخصی خود از «دختر چین» را به صورت تک آهنگ در سال ۱۹۸۳ منتشر کرد.
پاپ با اجرای تور به همراه بویی به عنوان کیبوردیستش در مارس و آوریل ۱۹۷۷، ابله را تبلیغ و پشتیبانی کرد، پس از آن، این دو دوباره در آلبوم استودیویی دوم پاپ با نام عطش زندگی ( ۱۹۷۷ ) همکاری کردند. با نگاه آینده نگر، ابله همچنان مورد استقبال مثبت قرار گرفته و به عنوان یکی از بهترین آثار پاپ مورد توجه طرفداران قرار گرفته است. با این حال، از آنجا که بویی آن را تا حد زیادی تهیه کرده است، طرفداران به طور کلی آلبوم را نشان گر محصول متعلق به پاپ نمی دانند.
عکس ابله (آلبوم)

ابله (رمان رافی). ابله ( ارمنی: Խենթը; Khenté Armenian pronunciation:  ; انگلیسی: The Fool ) یک رمان است به زبان ارمنی که در سال ۱۸۸۰ میلادی توسط رمان نویس شهیر ارمنی، رافی نگاشته شده است. [ ۱] [ ۲] این رمان به زبان فرانسه تحت عنوان «Le fou  : Conséquences tragiques de la guerre russo - turque de 1877 - 1878 en Arménie» در سال ۲۰۰۹ میلادی توسط موشق آبراهامیان ترجمه شده است.
عکس ابله (رمان رافی)

ابله (فیلم ۱۹۴۶). ابله ( انگلیسی: The Idiot ) فیلمی به کارگردانی ژرژ لامپن است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام اثر فیودور داستایفسکی است. از بازیگران آن می توان به ژرار فیلیپ اشاره کرد.
عکس ابله (فیلم ۱۹۴۶)

ابله (فیلم ۱۹۵۱). ابله ( به ژاپنی: 白痴 ) فیلمی به کارگردانی آکیرا کوروساوا بر اساس رمانی به همین نام نوشته فیودور داستایفسکی است که در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ستسوکو هارا، توشیرو میفونه و تاکاشی شیمورا اشاره کرد.
ستسوکو هارا ( تایکو ناسو )
توشیرو میفونه ( آکاما )
ماسایوکی موری ( کامدا ) - پرنس نیکولایویچ در رمان داسایوفسکی
یوشیکو کوگا - آیاکو
ستسوکو هارا - صداپیشه ( مینو غزنوی )
توشیرو میفونه - صدا پیشه ( حسین عرفانی )
ماسایوکی موری - صداپیشه ( ناصر تهماسب )
سایر گویندگان: احمد رسول زاده، فهیمه راستکار
عکس ابله (فیلم ۱۹۵۱)

ابله (فیلم ۱۹۵۸). ابله ( روسی: Идиот ) فیلمی روسی به کارگردانی ایوان پیریف است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. این فیلم اقتباسی از رمان مشهور ابله نوشتهٔ فیودور داستایفسکی است.
آهنگساز این فیلم، نیکولای کروکوف و رهبر ارکستر موسیقی نواخته شده در آن ورونیکا دودارووا بود. اشعار ترانه ها را هم میخائیل ماتوسفسکی سروده بود.
یوری یاکوولیف در نقش پرنس میشکین
یولیا بوریسووا در نقش ناستازیا فیلیپوونا
لئونید پارخامنکو در نقش پارفیون روگوژین
نیکیتا پادگورنوی در نقش گانیا ایولگین
• نیکولای پاژیتنف در نقش ژنرال ایپانچین
ویرا پاشنایا در نقش همسر ژنرال ایپانچین
رایسا ماکسیمووا در نقش آگلایا ایپانچین
رایسا کورکینا در نقش آدلائید ایپانچین
گالینا ساموخینا در نقش الکساندرا ایپانچین
کلاودیا پالاویکووا در نقش نینا الکساندرا ایوولگینا
ایوان لوبزنف در نقش ژنرال ایولگین
آلیسا ایوانووا در نقش واریا ایولگین
ولادیمیر موراویف در نقش فردیشینکو
سرگئی مارتینسن در نقش لبیدیف
• پاول استرلین در نقش توتسکی
گریگوری اشپیگل در نقش پتیتسین
امانویل گلر در نقش یکی از اعضا گروه روگوژین
نیکولای گورلف در نقش یکی از اعضا گروه روگوژین
نیکولای کوتوزف در نقش مأمور دندان گرد و طماع
عکس ابله (فیلم ۱۹۵۸)

ابله (فیلم ۲۰۱۱). ابله ( استونیایی: Idioot ) یک فیلم درام استونیایی است که بر پایهٔ رمان ابله اثر فیودور داستایفسکی به کارگردانی رینر سارنت است و در سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد.
عکس ابله (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آبله.
آبله (smallpox)
بیماری حاد و بسیار مسری ویروسی که علائم آن عبارت اند از درد، تب، استفراغ و جوش هایی که پس از بهبود، جای آن به صورت سوراخ هایی باقی می ماند. برنامه های گسترده واکسیناسیون، این بیماری اغلب کشنده را ریشه کن ساخته است. آبله را احتمالاً نخستین بار صلیبیونی که به اروپا باز می گشتند به این قاره بردند و با رواج سفرهای دریایی، کاشفان و مستعمره نشینان آن جا در دنیای جدید شیوع یافت. آبله تا حدود ۱۸۰۰ که واکسن آن را ادوارد جِنِرکشف کرد در اروپا شایع بود، و در آسیا نیز نوع مهلکی از بیماری (واریولا ماژور) جان ۳۰ درصد بیماران را می گرفت تا این که از ۱۹۶۷ به بعد و درنتیجۀ مبارزات سازمان بهداشت_جهانی این بیماری در ۱۹۸۰ به طور کامل ریشه کن شد. تخمین می زنند که این مبارزات ۳۰۰میلیون دلار (۲۰۰میلیون پوند) هزینه دربرداشته و تاکنون بزرگ ترین موفقیت این سازمان بوده است. هنگامی که این بیماری هنوز شایع بود برای ممانعت از شیوع آن تمهیداتی صورت می گرفت، چنان که قربانیان قرنطینه می شدند و پزشکان سعی می کردند تا تمامی کسانی را که در تماس با بیمار بوده اند ردیابی و واکسینه کنند و درعین حال، همگی آنان را از دیگران جدا نگه دارند. افرادی که در معرض خطر قرار داشتند نیز واکسینه می شدند و خانه های آلوده و مواد مسری، ضدعفونی می شد. واکسینه کردن افرادی که یک تا دو روز از تماس قطعی آنان با بیماران می گذشت از شدت بیماری می کاست. واکسیناسیون پیش از ابتلا، مصونیت آنی و کامل تا حدود دو یا سه سال و اگر نگوییم در سراسر عمر، اما تا سال ها مصونیت نسبی ایجاد می کند. برقراری نظام واکسیناسیون اجباری در ۱۸۵۳، همراه با اقدامات پیشگیرانه بهداشتی پیشرفته، رواج معاینه بهداشتی دریانوردان و کسانی که وارد کشور می شدند و افزایش دانش پزشکی نسبت به ماهیت آلودگی ها، به تدریج به ریشه کنی آبله در انگلیس انجامید. در ۱۹۴۸ واکسیناسیون آبله اختیاری شد. در ژوئن ۱۹۹۶، سازمان بهداشت جهانی با ازبین بردن همۀ آثار ویروس آبله تا پایان قرن موافقت کرد. این کار از طریق نابودکردن ۴۰۰ نمونۀ باقی مانده از واریولا صورت می گرفت که در فریرزهای مخصوص در نهادهای پژوهشی مختلف نگهداری می شد. درپی نگرانی از مرگباربودن ویروس در صورت نشت آن و این که مردم دیگر نسبت به آن مصونیت ندارند این توافق حاصل شد. در ۱۹۹۹، سازمان بهداشت جهانی تاریخ نابودی نهایی آخرین نمونه های باقی ماندۀ آبله را به تعویق انداخت و متعهد شد که تا ۲۰۰۲ مهلت تازه ای تعیین کند. نگرانی از وجود ذخیره های غیر مجاز ویروس آبله و استفاده احتمالی بیوتروریست ها از آن، دلیل تعویق اجرای این تصمیم بود.

اَبلَه (Idiot)
رمانی از فیودور داستایوسکی، به زبان روسی، منتشرشده در ۱۸۶۸ ـ ۱۸۶۹. پرنس میشکین مسلول، واپسین بازماندۀ یک خاندان بزرگ ورشکسته، که برای معالجه به سوئیس رفته بود، در راه بازگشت به روسیه با راگوژین نامی آشنا می شود. راگوژین از عشقش به زنی زیبارو به نام ناستازیا فیلیپوونا سخن می گوید. میشکین در سن پترزبورگ به خانۀ یکی از خویشان خود، ژنرال اِپانچین، می رود و از او درخواست کمک می کند. میشکین درمی یابد که گانیا، منشی ژنرال اِپانچین، نیز، البته به سودای دستیابی به ثروت ناستازیا دل در در گروِ عشق او نهاده است. میشکین سرخود به مهمانی ای می رود که دوستان برای ناستازیا ترتیب داده اند. راگوژین با جمعی مست و الواط از راه می رسد، مبلغی کلان روی میز می گذارد و از ناستازیا می خواهد با او همراه شود. میشکین خود را به وسط مهلکه می اندازد و از ناستازیا خواستگاری می کند اما ناستازیا، برخلاف میل باطنی خود، با راگوژین همراه می شود. چندی بعد، میشکین به عشق آگلایا، دختر کوچک اِپانچین، جواب رد می دهد. رمان با جنون قطعی پرنس میشکین و قتل ناستازیا به دست راگوژین به پایان می رسد. ابله، با این پیام که «ترحم یگانه قانون مهم زندگی انسانی است» یکی از مهم ترین رمان های داستایوسکی است.

جدول کلمات

آبله
تاول
کودن

مترادف ها

fop (اسم)
ابله، کج کلاه، ادم خودساز و جلف

imbecile (اسم)
ابله، خرفت

blister (اسم)
ابله، تاول

doodle (اسم)
ابله

smallpox (اسم)
ابله، جای ابله، مرض ابله

pox (اسم)
ابله، سیفلیس، سیفیلیس

pock (اسم)
ابله، جوش چرک دار، جای ابله

dolt (اسم)
ابله، احمق، کله خر، خرشو

variola (اسم)
ابله، ابله گاوی

simpleton (اسم)
ساده لوح، ساده دل، ابله، احمق

half-wit (اسم)
ابله، کم ذوق، ادم احمق و نادان

fool (اسم)
نادان، ابله، خر، احمق، ادم احمق، دلقک، لوده، خرفت

screwball (اسم)
خیره سری، ابله، خیره سر، ادم بوالهوس، ادم عجیب غریب

fat-witted (صفت)
ابله، کودن، بی ذوق

silly (صفت)
چرند، مزخرف، نادان، ابله، احمق، بی مخ، کودکانه، بچگانه، احمقانه، سبک مغز، کم هوش

fool (صفت)
ابله، سفیه، سبک مغز

foolish (صفت)
مزخرف، نادان، ابله، احمق، ابلهانه، جاهل، نابخرد

asinine (صفت)
نادان، ابله

فارسی به عربی

احمق , بثرة , جدری , سخیف

پیشنهاد کاربران

ابله:احمق.
ابله اَ بِلِ تند تند وپشت سر هم گفتن اَبلِ اَبلِ اَبلِ می شود اَبَلَه که رفته رفته ابله شده است.
ابله ablah: همتای پارسی این واژه ی عربی در پارسی دری اینهاست:
فغاک foqāk، غدنگ qdang، هزاک hozāk، شفک ŝafak، خپله xaple، دنگل dangal.
واژه ابله
معادل ابجد 38
تعداد حروف 4
تلفظ 'ablah
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( اَ لَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'ablah
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
کانا
کَسی کِه نیاز هایَش را فَقط سَرپَرست یا سَرپَرستانَش فَقَط تَأمین کَردَند.
می تَوانَد هَم بِه عُنوانِ تَعریف وَ هَم بِه عُنوان توهین تَلَقی شَود.
[]
کله خر. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ خ َ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، احمق . ابله . ( فرهنگ فارسی معین ) . سخت نادان و مستبد به رأی خویش . احمق و جاهل و لجوج . سخت نادان و احمق ستیهنده . آنکه در عقاید غلط خود پا
...
[مشاهده متن کامل]
فشارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . آدم جاهل و یک دنده و مستبد به رأی . کسی که نمی توان روی حرفش حرف زد. ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) .

ابله از واژگان باستانی ایرانی هست که کاربرد آن پیشینه ی پنج هزار ساله دارد نمود نخستینه آن / اوبولو = /اوبورو / بوده است و به معنی اماس جوش و دمل بوده است .
واژه ( آبِله ) در زبان پارسی میانه - پهلوی به دیسه یِ ( آبیلَگ abilag ) بوده است.
در پارسی میانه �اَسیشًتَک� می گفتند که در پارسی امروزی مس توان اَسیشًته بکار برد.
ناقص خرد. [ ق ِ خ ِ رَ ] ( ص مرکب ) بی عقل . نادان . ابله . کم فهم . بی شعور. بی ادراک : نمی ترسی ای گرگ ناقص خردکه روزی پلنگیْت از هم دَرَد؟سعدی .
کالیو
بوکه/باکا
هزاک
ارعن ( مرد ابله )
ببو
خرفت
ابله:خنگ ، احمق
انگ
انک
تهی مغز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس