ابدی
/~abadi/
مترادف ابدی: ازلی، باقی، پایا، پاینده، جاودانه، جاویدان، دایمی، سرمد، فناناپذیر، همیشگی
برابر پارسی: جاودانی، پایا، جاوید، همیشگی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ابدی. [ اَ دا ] ( ع ن تف ) آشکارا. آشکارتر.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] أبدی، یکی از صفات ثبوتی و ذاتی خدای سبحان می باشد.
ابدی در لغت به معنای جاودان ، دائمی و باقی است.
لسان العرب، ابن منظور، ج۳، ص۶۸، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت.
صفت ابدیت و بقا در خداوند متعال به دو گونه تعریف شده است:
← تعریف اول
در متون کلامی ، گاهی ابدیت و بقا با هم ذکر شده اند
کشف المراد، حلی، علی بن یوسف، ص ۲۹۰، نشر اسلامی، قم.
...
ابدی در لغت به معنای جاودان ، دائمی و باقی است.
لسان العرب، ابن منظور، ج۳، ص۶۸، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت.
صفت ابدیت و بقا در خداوند متعال به دو گونه تعریف شده است:
← تعریف اول
در متون کلامی ، گاهی ابدیت و بقا با هم ذکر شده اند
کشف المراد، حلی، علی بن یوسف، ص ۲۹۰، نشر اسلامی، قم.
...
wikifeqh: ابدی
دانشنامه عمومی
جدول کلمات
مترادف ها
پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی
پایا، دائمی، همیشگی، ابدی، همه ساله
بی پایان، پیوسته، جاوید، دائمی، همیشگی، ابدی، جاودان، ازلی، لایزال، خالد، بدون سرانجام و سراغاز، سرمد، فنا ناپذیر
پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی
همیشگی، ابدی
ابدی، جاودان، ازلی، سرمد
جاوید، ابدی، فنا ناپذیر، جاویدان، لازال
ابدی، جاودان، رخ دهنده دو مرتبه در هفته
ابدی، غیر مخلوق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نامیرا، پابرجا
ابدی یعنی نمی توان زمانی را فرض کرد که نباشد و همیشه خواهد بود.
پایدار
بی زوال. [زَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی زوال ) دایم. همیشگی. باقی. مستمر. زایل نشدنی. جاوید. جاویدان. بدون تغییر. تغییرناپذیر. ابدی و دائمی. ( ناظم الاطباء ) :
یکی را مباد عزل یکی را مباد غم
یکی باد بی زوال یکی باد بی کنار.
... [مشاهده متن کامل]
فرخی.
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ.
منوچهری.
می بخشد به او به آنچه آماده کرده است جهت او از قسم راحت و کرامت و بودن در مقام ابدی بی زوال. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
آنست بی زوال سرای ما
والا و خوب و پرنعم و آلا.
ناصرخسرو.
اگردارد جواب آن سؤال او
رسد اندر سرای بی زوال او.
ناصرخسرو.
عمر فانی را بدین در کار بند
تا بیابی عمر و ملک بی زوال.
ناصرخسرو.
اگر شکرکردی بدین ملک و مال
بمالی و ملکی رسی بی زوال.
سعدی.
گفتش ای شاه جهان بی زوال
فهم کژ کرد و نمود او را خیال.
مولوی.
یکی را مباد عزل یکی را مباد غم
یکی باد بی زوال یکی باد بی کنار.
... [مشاهده متن کامل]
فرخی.
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ.
منوچهری.
می بخشد به او به آنچه آماده کرده است جهت او از قسم راحت و کرامت و بودن در مقام ابدی بی زوال. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
آنست بی زوال سرای ما
والا و خوب و پرنعم و آلا.
ناصرخسرو.
اگردارد جواب آن سؤال او
رسد اندر سرای بی زوال او.
ناصرخسرو.
عمر فانی را بدین در کار بند
تا بیابی عمر و ملک بی زوال.
ناصرخسرو.
اگر شکرکردی بدین ملک و مال
بمالی و ملکی رسی بی زوال.
سعدی.
گفتش ای شاه جهان بی زوال
فهم کژ کرد و نمود او را خیال.
مولوی.
ابدی یعنی ازلی و همیشگی و جاودانگی
لم یزلی ، لم یزل
ازلی:انکه اول ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه بوده است. ( از صفت های خداوند )
ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداوند )
ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداوند )
لایزال
نمیرا
جاودان _ جاوید