کوه
بر آمدگی بزرگ در مین که ازخاک وسنگ فراوان تشکیل یافته ونسبت بزمین هی اطرافش بسیاربلندباشد
( اسم ) ۱ - هر یک از بر آمدگیها و مرتفعات سطح زمین که از خاک و سنگ فراوان کانیهای مختلف تشکیل شده و نسبت بزمینهای اطراف بسیار بلند باشد جبل : دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته مدد کن بهمتم . ( حافظ ) یا کوه آتشفشان . یا کوه اخضر . کوه قاف . یا کو رونده . اسب و پیل قوی : به کوه رونده در آورد پای چو پولاد گویی روان شد ز جای . ( نظامی ) یا کوه زمرد . چیزی که حصول آن ممکن نباشد امر محال . یا کوه گنج . گنج بزرگ . یا کوه و کاه . بزرگ و کوچک مهم و بی اهمیت : کوه و کاه پیش او یکی است . ۲ - اوج بلندی . یا کوه آسمان . اوج آسمان . یا یکی کوه . بسیار ( یک دنیا یک عالم ) : برون آمد از پرد. تیره میغ زهر تیغ گویی یکی کوه تیغ . ( یعنی اشع. بسیار ) ( نظامی )
به لغت حبشه مشکاه
[ گویش مازنی ] /kooh eslaKh/ از توابع راستوپی منطقه ی قائم شهر
[relict mountain, mountain of circumdenudation, remainder mountain] [زمین شناسی] کوهی متشکل از سنگ های مقاوم که پس از فرسایش سنگ های نامقاوم اطراف باقی مانده است
که جای در کوه دارد. عقاب کوه باش
به ارتفاع کوه به بلندی کوه
سنگتراش در کوه
( اسم ) نوعی عنبر که طبقه طبقه بر روی هم نشسته ( مانند کوه ) عنبر مطبق .
شغل و عمل کوه بر
عظیم الجثه و بزرگ استوار چون کوه . کوه بنیاد
کوه بی ...