لغت نامه دهخدا
قم. [ ق ُ ] ( اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 دقیقه است و از سطح دریا 930 گز ارتفاع داردو بنابراین تقریباً 270 گز از شهر تهران پست تر است.این شهر در 147 کیلومتری جنوب تهران در محل انشعاب راههای شوسه تهران به اراک به اصفهان به کاشان واقعاست و مسافت آن با شهرهای مذکور به قرار زیر است :
قم به تهران 147 کیلومتر
" به اراک 136 " "
" به اصفهان 263 " "
" به کاشان 104 " "
راه آهن سرتاسری کشور از قم عبور میکند و ایستگاه مهم آن در قسمت شمالی رودخانه در کوی شهرنو واقع است. شهر قم معلوم نیست که ازچه وقت بصورت شهر در آمده است و آنچه مسلم است این که قرنها پیش از اسلام این شهر وجود داشته است ، حتی مورخان قدیم بعضی از حکام را که در زمان پادشاهان باستانی ایران درقم حکومت کرده اند نام برده اند. فردوسی نیز درچند مورد نام قم را ذکر کرده است. گرچه به این نوشته ها از لحاظ تاریخی چندان اعتماد نیست اما توجه بمحل اصلی شهر قم که خرابه های آن اکنون در یک کیلومتری مشرق شهرمشاهده میگردد و همچنین از نام های قراء اطراف شهر ووضع زندگانی سکنه این قرای دیگر شکی باقی نمیماند در اینکه شهر قم برخلاف گفته یاقوت حموی جغرافیدان اسلامی از شهرهای مستحدثه دوره اسلامی نیست بلکه مدتها پیش از ظهور اسلام وجود داشته و از شهرهای آباد ایران بوده است. نام قم و توصیف زعفران آن در کتاب «خسرو کواذان وریذک » از آثار زمان ساسانی ذکر گردیده است. بعد از ظهور اسلام و توجه شیعه به این شهر در قبرستان قم که خارج شهر و طرف مغرب بوده عده ای از امامزادگان و علماء و محدثان مدفون گردیدند. در اواخر قرن دوم هجری حضرت فاطمه معصومه خواهر حضرت رضا امام هشتم که به قصد دیدار برادر خود به خراسان میرفت در شهرقم مریض گردید و در قم رحلت کرد و در قبرستان قم بخاک سپرده شد از آن وقت مردم بتدریج مساکن خود را به قبرستان نزدیک کردند تا به مدفن حضرت معصومه نزدیک باشند و از زیارت قبر وی برخوردار گردند از اینرو و در اثر مرور زمان ساختمانهای شهر در قسمتهای مشرق متروک ماند و مردم متوجه طرف غربی شدند شهر قم به سال 23 هَ. ق. به دست ابوموسی اشعری فتح شد و اسلام در آنجا نفوذ پیدا کرد و دیری نگذشت که مردم آن به مذهب تشیع گرویدند. بطوری که از تاریخ قم و نوشته جغرافی نویسان اسلامی برمی آید قم تا اواخر قرن دوم هجری تابعاصفهان بوده و حاکم مستقلی نداشته است. از زمان هارون الرشید این شهر از اصفهان جدا شد. امروز چند رشته از راههای اصلی و راه آهن سرتاسری کشور از قم میگذرد از این لحاظ قم دارای موقع و اهمیت خاصی است ولی باید دانست که در قرون اولیه هجری شهر قم در گوشه ای واقع بوده و خلفا و حکام نسبت به آن توجهی چندان نداشته اند. در زمان خلافت عباسی که بیشتر اوقات آل علی راتعقیب میکردند بسیاری از سادات به قم پناه آوردند واز همین موقع عقاید شیعه در اذهان ساکن قم رسوخ پیدا کرد و به تدریج یک شهر شیعه نشین شناخته شد. در اوایل قرن سوم هجری شهر قم به دو قسمت بزرگ مینجان و کوچک به نام کمندان تقسیم میشده در مینجان یکهزار خانه وجود داشته و در داخل آن دژ استواری متعلق بساکنان اصلی قم قرار داشته است. ساکنان شهر آمیخته ای از بنی مذحج و اشعریها و اقوام قدیم ایرانی بوده اند. راهها از قم به ری ، اصفهان ، کرج ( در حدود نهاوند فعلی ) و همدان عبور میکرده. خراج قم چهارمیلیون و پانصد هزار درهم بود. یاقوت که در قرن هفتم میزیسته در مراصد الاطلاع ( ص 275 ) و معجم البلدان از قم چنین مینویسد، قم شهری است اسلامی که اثری از ایرانیان قدیم در آن نیست. در این شهر چاه هائیست که در سردی و خوشگواری آب آن در دنیا نظیر ندارد و گویند که گاه در تابستان یخ از آن چاهها بیرون می آید ( ؟ ) بناهای این شهر از آجر است. سردابهای قم در نهایت خوبی است بین قم و ری بیابان کویری است که در آن کاروانسراهایی بنا کرده اند. تمام اهل قم شیعه امامی هستند... اصطخری گوید قم شهری است که بارو ندارد و شهری پرنعمت است و آب آن از چاه هاست و در اصل با نمک آمیخته است. و در آنجا چاههای فراخ و بلند کنند سپس از بن آن تا بالای چاه بنا نهند پس چون زمستان آید سراسر آن آب بیابانها و بارانها را بدین چاهها سردهند و چون در تابستان از آن بکاربرند بسیار گوارا باشد و آب بستانهای ایشان با دلو است. بلاذری نویسد که چون ابوموسی اشعری از نهاوند به اهواز شد با احنف بن قیس به سال 23 هَ. ق. به قم آمد و پس از چند روز آن را بگشود و گفته اند احنف بن قیس را مأمور کرد و او به سال 23 هَ. ق. آنجا را فتح کرد و بعضی گویند قم بین اصفهان و ساوه و شهری بزرگ و زیباست و مردم آن همه شیعه امامی اند و آغاز شهر گشتن آن در ایام حجاج بن یوسف به سال 83 هَ. ق. بود. سپس یاقوت در این باره و وجه تسمیه قم شرحی نوشته است. رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه قم شود. در حدودقرن هفتم که مغولان به ایران حمله کردند شهر قم نیز دستخوش قتل و غارت و تاراج آنان قرار گرفت و بصورت ویرانه ای درآمد. در قرن نهم هجری گویا شهر قم مختصر آبادی پیدا کرده و در عداد شهرهای متوسط درآمده است. خواندمیر نویسنده روضة الصفا که در اواخر تیموریان میزیسته چند شعر در وصف شهرهای معظم عراق و از جمله قم ذکر کرده است. در زمان صفویه ، چون این خاندان نسبت به قم توجه مخصوصی داشتند این شهر رو به آبادی گذاشت و دارای ساختمانهای نسبتاً زیبا گردید و جمعیت آن به پنجاه هزار بالغ شد. پنج تن از این سلسله در قم به خاک سپرده شده اند:بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( فعل امر حاضر از مصدر قیام ) برخیز.: چه شبها نشستم درین فکر گم که دهشت گرفت آستینم که : قم . ( بوستان )
دهی از دهستان چناران بخش و حومه شهرستان مشهد در ۹۷ هزار گزی شمال باختری مشهد و ۵ هزار گزی شمال راه شوسه مشهد به قوچان .
( ق م ) رمز قبل از میلاد
واژه نامه بختیاریکا
( قُم ) هنگامیکه یک ازدواج صورت می گیرد دو خانواده و فامیل با هم قوم و خویش میشوند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] قُم از مهمترین شهرهای مذهبی ایران و از پایگاه های تشیع است. اگر چه قدمت آن به قبل از اسلام برمی گردد ولی اصل شهر در سال ۹۳-۸۳ق تاسیس شد. ورود خاندان اشعریون به قم باعث آبادانی آن گردید و از آنجا که آنان گرایش به اهل بیت داشتند، شهر قم از همان ابتدای تاسیس با تفکر شیعی درآمیخت. مهاجرت حضرت معصومه (س) و دفن وی در قم و به دنبال آن، مهاجرت دیگر امامزادگان و سادات، این شهر را به پایگاه تشیع تبدیل کرد. تاسیس حوزه علمیه در این شهر بر شهرت شیعی آن افزود. امروزه می توان این شهر را بزرگترین پایگاه تشیع در جهان نامید که از آن، معارف شیعی به نقاط مختلف جهان گسترده می شود.
بنابر حدیثی از پیامبر اسلام(ص) علت نامگذاری این شهر به قم آن است که اهل آن با قائم آل محمد (عج) جمع می شوند و ایشان را در قیام یاری می کنند. در روایت دیگری نام این شهر، از دستور خداوند به ابلیس گرفته شده که با واژه «قم» (یعنی برخیز) به اخراج ابلیس از این شهر دستور داده است.
«تاریخ قم» در وجه تسمیه قم دو احتمال ذکر کرده است: احتمال اول: قم، عربی شده «کم» است که آن نیز تخفیف کومه است، این مکان را بدان جهت کومه می گفتند، که به صورت مزارع و روستاهای پراکنده بوده، این خانه های پراکنده را به فارسی کومه می گفتند، پس از تخفیف کومه به کم و پس از تبدیل واژگان فارسی به عربی، کم به قم تبدیل شد. احتمال دوم: ابتدا قم به صورت بلوک و مزرعه های متفرق بود و پس از ورود اشعریون به این سرزمین (جایی که اینک شهر قم است) هفت روستا به نام ممجان، قردان (قزوان)، مالون، جمر (کمر)، سکن، جلنبادان، به وجود آمد. این روستا ها با هم متحد شدند و به نام روستای بزرگ تر که کمیدان بود نامیده شد. پس از تخفیف کمیدان به کم و عربی شدن آن، نام این سرزمین به قم تغییر پیدا کرد.
بنابر حدیثی از پیامبر اسلام(ص) علت نامگذاری این شهر به قم آن است که اهل آن با قائم آل محمد (عج) جمع می شوند و ایشان را در قیام یاری می کنند. در روایت دیگری نام این شهر، از دستور خداوند به ابلیس گرفته شده که با واژه «قم» (یعنی برخیز) به اخراج ابلیس از این شهر دستور داده است.
«تاریخ قم» در وجه تسمیه قم دو احتمال ذکر کرده است: احتمال اول: قم، عربی شده «کم» است که آن نیز تخفیف کومه است، این مکان را بدان جهت کومه می گفتند، که به صورت مزارع و روستاهای پراکنده بوده، این خانه های پراکنده را به فارسی کومه می گفتند، پس از تخفیف کومه به کم و پس از تبدیل واژگان فارسی به عربی، کم به قم تبدیل شد. احتمال دوم: ابتدا قم به صورت بلوک و مزرعه های متفرق بود و پس از ورود اشعریون به این سرزمین (جایی که اینک شهر قم است) هفت روستا به نام ممجان، قردان (قزوان)، مالون، جمر (کمر)، سکن، جلنبادان، به وجود آمد. این روستا ها با هم متحد شدند و به نام روستای بزرگ تر که کمیدان بود نامیده شد. پس از تخفیف کمیدان به کم و عربی شدن آن، نام این سرزمین به قم تغییر پیدا کرد.
wikishia: قم
[ویکی اهل البیت] کلید واژه: شهرهای اسلامی، قم، القاب قم، حضرت معصومه سلام الله علیها، تاریخ قم، اماکن متبرکه قم
تاریخ قم به قرن ها پیش از اسلام می رسد. با ورود اسلام و تشیع به ایران، قم مهد تشیع شد و چنان که امام هفتم علیه السلام فرمود: "قم، آشیانه خاندان پیامبر و پناهگاه شیعیان ایشان است." در این شهر بسیاری از فرزندان ائمه اطهار علیهم السلام مدفونند که در رأس آنها حضرت معصومه سلام الله علیها قرار دارد.
اقوال مختلفی در این مورد وجود دارد که به بعضی از آن ها اشاره می شود:
(مقصود لقب هائی است که در عصر اسلامی بر آن اطلاق شده است)، قم از شهرهایی است که لقب های متعدد به آن داده شده است و این لقب ها مانند لقب هایی که به دیگر شهرهای اسلامی داده اند مفهوم دینی و مذهبی دارد. آن چهار القاب قم در آثار نویسندگان از دوره مغول به بعد به نظر نویسنده رسیده عبارت است از:
دارالمؤمنین، دارالعباده، دارالموحدین، خیرالمدقدمین (از یک سند جغرافیایی)، دارالعلم، خاک فرج، مدینه المؤمنین ، بلده المؤمنین، دارمدینه المؤمنین. (لقب اخیر در نوشته ای به مهر و امضای شاه سلمان صفوی دیده شده و دارای معنی صحیحی نیست) پاره از القاب مزبور، به شهرهای دیگر غیر از قم نیز اطلاق شده است.
استان قم با وسعتی در حدود 11238 کیلومتر مربع در بخش مرکزی ایران واقع شده است. این استان از طرف شمال به استان تهران، از شرق به استان سمنان، و از جنوب به استان اصفهان و از طرف جنوب غربی تا شمال غربی به استان مرکزی محدود می گردد.
این استان کمتر از یک درصد کل مساحت کشور، بیست و هشتمین و در واقع کوچکترین استان کشور محسوب می شود. ارتفاع مرکز شهرستان از سطح دریا 928 متر و ارتفاع بلندترین نقطه استان در مناطق کوهستانی، (کوه ولیجا) با 3330 متر ارتفاع و پست ترین نقطه آن در حاشیه دریاچه نمک قم حدود 700 متر است.
استان قم از نظر تقسیمات کشوری در سال 1379 دارای یک شهرستان، 4 بخش، 5 شهر و 9 دهستان و 936 آبادی بوده که از این تعداد 356 آبادی دارای سکنه و 580 آبادی بدون سکنه بوده است.
تاریخ قم به قرن ها پیش از اسلام می رسد. با ورود اسلام و تشیع به ایران، قم مهد تشیع شد و چنان که امام هفتم علیه السلام فرمود: "قم، آشیانه خاندان پیامبر و پناهگاه شیعیان ایشان است." در این شهر بسیاری از فرزندان ائمه اطهار علیهم السلام مدفونند که در رأس آنها حضرت معصومه سلام الله علیها قرار دارد.
اقوال مختلفی در این مورد وجود دارد که به بعضی از آن ها اشاره می شود:
(مقصود لقب هائی است که در عصر اسلامی بر آن اطلاق شده است)، قم از شهرهایی است که لقب های متعدد به آن داده شده است و این لقب ها مانند لقب هایی که به دیگر شهرهای اسلامی داده اند مفهوم دینی و مذهبی دارد. آن چهار القاب قم در آثار نویسندگان از دوره مغول به بعد به نظر نویسنده رسیده عبارت است از:
دارالمؤمنین، دارالعباده، دارالموحدین، خیرالمدقدمین (از یک سند جغرافیایی)، دارالعلم، خاک فرج، مدینه المؤمنین ، بلده المؤمنین، دارمدینه المؤمنین. (لقب اخیر در نوشته ای به مهر و امضای شاه سلمان صفوی دیده شده و دارای معنی صحیحی نیست) پاره از القاب مزبور، به شهرهای دیگر غیر از قم نیز اطلاق شده است.
استان قم با وسعتی در حدود 11238 کیلومتر مربع در بخش مرکزی ایران واقع شده است. این استان از طرف شمال به استان تهران، از شرق به استان سمنان، و از جنوب به استان اصفهان و از طرف جنوب غربی تا شمال غربی به استان مرکزی محدود می گردد.
این استان کمتر از یک درصد کل مساحت کشور، بیست و هشتمین و در واقع کوچکترین استان کشور محسوب می شود. ارتفاع مرکز شهرستان از سطح دریا 928 متر و ارتفاع بلندترین نقطه استان در مناطق کوهستانی، (کوه ولیجا) با 3330 متر ارتفاع و پست ترین نقطه آن در حاشیه دریاچه نمک قم حدود 700 متر است.
استان قم از نظر تقسیمات کشوری در سال 1379 دارای یک شهرستان، 4 بخش، 5 شهر و 9 دهستان و 936 آبادی بوده که از این تعداد 356 آبادی دارای سکنه و 580 آبادی بدون سکنه بوده است.
wikiahlb: قم
[ویکی الکتاب] معنی قُمِ: برخیز (در عبارت "قُمِ ﭐللَّیْلَ "حرف میم به دلیل رسیدن به ساکن حرکت گرفته است)
معنی قُمْ: برخیز
معنی غَمٍّ: اندوه و سختی (در آن معنای پوشش نیز هست ، گویا کربت و اندوه روی قلب را میپوشاند )
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
معنی قُمْ: برخیز
معنی غَمٍّ: اندوه و سختی (در آن معنای پوشش نیز هست ، گویا کربت و اندوه روی قلب را میپوشاند )
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
wikialkb: قُم
پیشنهاد کاربران
این ادعاها پاسخ بدهیم. این موضوع مربوط به ریشه شناسی نام ها و پسوندهاست و ادعاهای ارائه شده پر از اشتباهات تاریخی و زبان شناسی است.
- - -
۱. ادعای �هر کلمه ای که آخرش - لو یا - لی باشد تورکی است�
... [مشاهده متن کامل]
این ادعا کاملاً نادرست است. واقعیت:
پسوند - لو / - لی در زبان ترکی، به معنی �دارای� یا �وابسته به� است و در نام های خانوادگی و نام مکان ها استفاده می شود، ولی این تنها در ترکی نیست و در فارسی و دیگر زبان ها هم مشابهت دارد.
در ایران، بسیاری از نام ها با - لو / - لی ریشه در قبیله، منطقه یا شغل دارند، نه لزوماً زبان ترکی.
مثال ها:
قره قویونلو و آق قویونلو: این ها قبیله های ترک در تاریخ ایران و آذربایجان بوده اند. پسوند - لو واقعاً در ترکی به معنی �وابسته به� است.
اما خمارلو، آیدینلو و غیره: بسیاری از این نام ها صرفاً اسامی خانوادگی یا مکان هستند و نمی توان به صورت قطعی زبان ترکی بودن آن ها را ادعا کرد بدون بررسی تاریخی و مستند.
منابع معتبر:
Encyclopaedia Iranica, articles on "Qara Qoyunlu" and "Aq Qoyunlu".
Doerfer, Gerhard. T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen ( 1963 ) .
- - -
۲. پسوندهای محلی مانند تبریزلی، تهرانلی
این ها پسوندهای نسبت مکانی هستند و در فارسی و دیگر زبان ها هم دیده می شوند، نه فقط ترکی.
مثال:
تبریزلی = �اهل تبریز�
تهرانلی = �اهل تهران�
> پس صرف وجود - لی در آخر کلمه دلیل بر ترکی بودن آن نیست.
- - -
۳. نام های شخصی مانند پنجه لی یا پنجه علی
ادعای �پنجه لی کسی است که دارای پنجه های قوی است� کاملاً جعلی است و صرفاً یک برداشت عامیانه است.
نام های پنجعلی یا مشابه آن در فارسی، ترکیب عدد و اسم است و معنای واقعی آن پنج علی است، و ربطی به �پنجه� ندارد.
منابع:
Dehkhoda Dictionary, واژه �پنجعلی�
A Dictionary of Turkish Names, �zbay, 2004
- - -
۴. نام های شخصی با تاتلی / تتلو / مقصودلو
تاتلی در ترکی به معنی �شیرین� است و در ترکی استانبولی و آذربایجانی وجود دارد.
تتلو، مقصودلو: در بسیاری از موارد، صرفاً شکل نوشتاری و خانوادگی هستند و نمی توان براساس پسوند نتیجه گرفت که زبان آن ها تورکی است.
> نکته مهم: بسیاری از این برداشت ها صرفاً بر اساس ظاهر لغوی و شباهت صوتی است، بدون پشتوانه تاریخی یا زبان شناسی.
- - -
✅ جمع بندی
1. پسوند - لو / - لی همیشه نشان دهنده ترکی بودن نیست.
2. پسوند - لی در اسم مکان و نام خانوادگی در فارسی و دیگر زبان ها هم وجود دارد.
3. نام های شخصی با پنجعلی، مقصودلو، تتلو نیاز به بررسی تاریخی و اسناد دارند، نه صرفاً تحلیل واجی.
4. بسیاری از این ادعاها بر اساس شبه علم و برداشت های سطحی هستند و منابع معتبر علمی آن ها را تأیید نمی کنند.
- - -
- - -
۱. ادعای �هر کلمه ای که آخرش - لو یا - لی باشد تورکی است�
... [مشاهده متن کامل]
این ادعا کاملاً نادرست است. واقعیت:
پسوند - لو / - لی در زبان ترکی، به معنی �دارای� یا �وابسته به� است و در نام های خانوادگی و نام مکان ها استفاده می شود، ولی این تنها در ترکی نیست و در فارسی و دیگر زبان ها هم مشابهت دارد.
در ایران، بسیاری از نام ها با - لو / - لی ریشه در قبیله، منطقه یا شغل دارند، نه لزوماً زبان ترکی.
مثال ها:
قره قویونلو و آق قویونلو: این ها قبیله های ترک در تاریخ ایران و آذربایجان بوده اند. پسوند - لو واقعاً در ترکی به معنی �وابسته به� است.
اما خمارلو، آیدینلو و غیره: بسیاری از این نام ها صرفاً اسامی خانوادگی یا مکان هستند و نمی توان به صورت قطعی زبان ترکی بودن آن ها را ادعا کرد بدون بررسی تاریخی و مستند.
منابع معتبر:
- - -
۲. پسوندهای محلی مانند تبریزلی، تهرانلی
این ها پسوندهای نسبت مکانی هستند و در فارسی و دیگر زبان ها هم دیده می شوند، نه فقط ترکی.
مثال:
تبریزلی = �اهل تبریز�
تهرانلی = �اهل تهران�
> پس صرف وجود - لی در آخر کلمه دلیل بر ترکی بودن آن نیست.
- - -
۳. نام های شخصی مانند پنجه لی یا پنجه علی
ادعای �پنجه لی کسی است که دارای پنجه های قوی است� کاملاً جعلی است و صرفاً یک برداشت عامیانه است.
نام های پنجعلی یا مشابه آن در فارسی، ترکیب عدد و اسم است و معنای واقعی آن پنج علی است، و ربطی به �پنجه� ندارد.
منابع:
Dehkhoda Dictionary, واژه �پنجعلی�
- - -
۴. نام های شخصی با تاتلی / تتلو / مقصودلو
تاتلی در ترکی به معنی �شیرین� است و در ترکی استانبولی و آذربایجانی وجود دارد.
تتلو، مقصودلو: در بسیاری از موارد، صرفاً شکل نوشتاری و خانوادگی هستند و نمی توان براساس پسوند نتیجه گرفت که زبان آن ها تورکی است.
> نکته مهم: بسیاری از این برداشت ها صرفاً بر اساس ظاهر لغوی و شباهت صوتی است، بدون پشتوانه تاریخی یا زبان شناسی.
- - -
✅ جمع بندی
1. پسوند - لو / - لی همیشه نشان دهنده ترکی بودن نیست.
2. پسوند - لی در اسم مکان و نام خانوادگی در فارسی و دیگر زبان ها هم وجود دارد.
3. نام های شخصی با پنجعلی، مقصودلو، تتلو نیاز به بررسی تاریخی و اسناد دارند، نه صرفاً تحلیل واجی.
4. بسیاری از این ادعاها بر اساس شبه علم و برداشت های سطحی هستند و منابع معتبر علمی آن ها را تأیید نمی کنند.
- - -
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو )
هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ قویونلو،
تبریزلی، تهرانلی، ابراهیم تاتلی سس ( نوشتن تاتلیسس و تاتلیس، غلط است ) ، پنجه لی ( کسی که دارای پنجه های قوی است. نوشتن پنجعلی غلط است )
... [مشاهده متن کامل]
هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ قویونلو،
تبریزلی، تهرانلی، ابراهیم تاتلی سس ( نوشتن تاتلیسس و تاتلیس، غلط است ) ، پنجه لی ( کسی که دارای پنجه های قوی است. نوشتن پنجعلی غلط است )
... [مشاهده متن کامل]
درباره ریشه نام شهر قم یاغم ارائه می دهد. اگر بخواهیم آن را با نگاه به ریشه های اوستایی و پهلوی تحلیل کنیم، چند نکته مهم وجود دارد:
- - -
۱. ریشه های اوستایی و پهلوی
در زبان های اوستایی و پهلوی، واژه هایی مانند �کُم� یا �کومه� به معنای خانه کوچک، اتاقک موقت یا سکونتگاه های ساده ای است که توسط چوپانان ساخته می شد. همچنین، در پهلوی، واژه هایی مانند �کُم� به مکان های کم عمق یا گودال هایی اطلاق می شد که برای جمع آوری آب یا سکونت موقت استفاده می شدند. این معناها با ویژگی های جغرافیایی و سکونتی منطقه قم همخوانی دارند.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۲. تغییر نام از �کُم� به �قم یاغم�
بر اساس منابع تاریخی، نام اولیه شهر قم یا غم�کُم� بوده است. این نام در طول زمان به �کُم� و سپس در دوره اسلامی به �قم یا غم� تغییر یافته است. این تغییرات تلفظی نشان دهنده تأثیر زبان عربی بر زبان های ایرانی در دوره های مختلف تاریخی است.
- - -
۳. تطبیق معنایی با ویژگی های جغرافیایی
نام �قم یا غم� با ویژگی های جغرافیایی منطقه همخوانی دارد. بر اساس کتاب �تاریخ قم یا غم� اثر حسن قمی، این شهر به دلیل محل جمع شدن آب ها و آب انبارهای طبیعی در اطراف آن، به نام �قم یا غم� نامیده شده است. این ویژگی ها با معنای �کُم� یا �کومه� که به مکان های جمع آوری آب یا سکونت موقت اشاره دارند، تطابق دارد.
- - -
۴. منابع کتابی معتبر
۱. تاریخ قم – حسن قمی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶
2. پیشینه شهرهای ایران باستان – عبدالحسین زرین کوب، نشر علم، ۱۳۷۲
3. ایران شناسی و جغرافیای تاریخی ایران – غلامحسین یوسفی، انتشارات توس، ۱۳۷۵
4. فرهنگ واژه های پهلوی – پرویز میناچی، تهران، ۱۳۶۹
5. شهرهای ایران باستان – محمود کریمی، انتشارات سمت، ۱۳۷۸
6. تاریخ جغرافیایی استان های ایران – محمد معین، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۶۵
- - -
- - -
۱. ریشه های اوستایی و پهلوی
در زبان های اوستایی و پهلوی، واژه هایی مانند �کُم� یا �کومه� به معنای خانه کوچک، اتاقک موقت یا سکونتگاه های ساده ای است که توسط چوپانان ساخته می شد. همچنین، در پهلوی، واژه هایی مانند �کُم� به مکان های کم عمق یا گودال هایی اطلاق می شد که برای جمع آوری آب یا سکونت موقت استفاده می شدند. این معناها با ویژگی های جغرافیایی و سکونتی منطقه قم همخوانی دارند.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۲. تغییر نام از �کُم� به �قم یاغم�
بر اساس منابع تاریخی، نام اولیه شهر قم یا غم�کُم� بوده است. این نام در طول زمان به �کُم� و سپس در دوره اسلامی به �قم یا غم� تغییر یافته است. این تغییرات تلفظی نشان دهنده تأثیر زبان عربی بر زبان های ایرانی در دوره های مختلف تاریخی است.
- - -
۳. تطبیق معنایی با ویژگی های جغرافیایی
نام �قم یا غم� با ویژگی های جغرافیایی منطقه همخوانی دارد. بر اساس کتاب �تاریخ قم یا غم� اثر حسن قمی، این شهر به دلیل محل جمع شدن آب ها و آب انبارهای طبیعی در اطراف آن، به نام �قم یا غم� نامیده شده است. این ویژگی ها با معنای �کُم� یا �کومه� که به مکان های جمع آوری آب یا سکونت موقت اشاره دارند، تطابق دارد.
- - -
۴. منابع کتابی معتبر
۱. تاریخ قم – حسن قمی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶
2. پیشینه شهرهای ایران باستان – عبدالحسین زرین کوب، نشر علم، ۱۳۷۲
3. ایران شناسی و جغرافیای تاریخی ایران – غلامحسین یوسفی، انتشارات توس، ۱۳۷۵
4. فرهنگ واژه های پهلوی – پرویز میناچی، تهران، ۱۳۶۹
5. شهرهای ایران باستان – محمود کریمی، انتشارات سمت، ۱۳۷۸
6. تاریخ جغرافیایی استان های ایران – محمد معین، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۶۵
- - -
قم برگرفته از نام باستانی کُمیدان� یا �کُم� می باشد و به معنای �گودال� یا �منطقه فرورفته� است که با موقعیت جغرافیایی قم ( در دشتی کم ارتفاع ) همخوانی دارد.
در اوستایی، ریشه kam - یا kum - گاهی معنای �فرو رفتن، نرم و فرورونده� دارد ( مثل خاک یا زمین نرم )
... [مشاهده متن کامل]
در زبان پهلوی، واژه هایی مانند kom یا kum می توانستند برای جایی با خاک نرم یا آبگیر کم عمق به کار روند.
قوم در زبان ترکی به معنای شن برگرفته از فارسی میانه ( پهلوی ) می باشد .
در اوستایی، ریشه kam - یا kum - گاهی معنای �فرو رفتن، نرم و فرورونده� دارد ( مثل خاک یا زمین نرم )
... [مشاهده متن کامل]
در زبان پهلوی، واژه هایی مانند kom یا kum می توانستند برای جایی با خاک نرم یا آبگیر کم عمق به کار روند.
قوم در زبان ترکی به معنای شن برگرفته از فارسی میانه ( پهلوی ) می باشد .
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
یک واژه قوم یک صدصد عربی هست در تمام واژه نامه گفت شده دو واژه قم از ریشه ی کم فارسی پایین قرار دادم.
ترکیب:� ( اسم جمع ) [عربی: قَوم، جمع: اَقوام]
مختصات:� ( قُ ) [ ع . ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
الگوی تکیه:�S
نقش دستوری:�اسم
آواشناسی:�qowm
منبع:�لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ترکیب:� ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات:� ( قَ ) [ ع . ] ( اِ. )
الگوی تکیه:�WS
نقش دستوری:�اسم
آواشناسی:�qavAm
منبع:�لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد






یک واژه قوم یک صدصد عربی هست در تمام واژه نامه گفت شده دو واژه قم از ریشه ی کم فارسی پایین قرار دادم.
ترکیب:� ( اسم جمع ) [عربی: قَوم، جمع: اَقوام]
مختصات:� ( قُ ) [ ع . ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
الگوی تکیه:�S
نقش دستوری:�اسم
آواشناسی:�qowm
منبع:�لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ترکیب:� ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات:� ( قَ ) [ ع . ] ( اِ. )
الگوی تکیه:�WS
نقش دستوری:�اسم
آواشناسی:�qavAm
منبع:�لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد






قم واژه ای تورکی است که قوم به چم شن بوده چون این شهر در ابتدای بیابان و شنزار می باشد قوم نامیده شده و به ریخت قم در پارسی بکار می رود
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
لینک پایین ویکی واژه هست





زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
لینک پایین ویکی واژه هست





قوم یعنی شن و ماسه در زبان تورکی و به دلیل شنزار بودن این شهر و البته تورک بودن بخش قابل توجهی از تورکان شهر بخصوص تورکان خلج
قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند
کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک قم همگی نشان از کاهش و خمش دارد و در قمقمه یعنی ابزاری که خمش دارد و گرد مانند و قوس مانند است
... [مشاهده متن کامل]
در قم یعنی شهری که قوس و حلال فراوان دارد ( بجهت داشتن گنبد = قمبد ؛ یعنی شهری که حلال دارد )
قومش که نام گذشته قم بوده و قمیشی همگی به منحنی و قوس دار بودن اشاره دارند / قمیش = قم ایش = انعطاف در ایش ( خواستن ) = قانع
برخی قومیش یا قومس را کومس یا کیمس میدانند که باز هم کم یا خم اشاره به همان انحنا دارد یعنی شهر قوس دار / برخی نیز به اشتباه کومیش را کیمه شه خواندند یعنی شهر بزرگان و گفتند کی مه شه = کیمشه بوده یعنی شاه بزرگ یا شهر بزرگان اما باید گفت کیم ایشه بوده = کم ایشه بوده ( ایشه یعنی خواست و ارزو و همچنین به خاست و خاستگاه نیز آواز و بنام بوده => کیم ایشه = خاستگاه و شهر قوس دار ) در همه اینها به قوس اشاره شده است
خُم را در خُمار = کسی که کش و قوس و انحنا یافته میبینیم و همچنین به جایی که در آن شراب ساخته میشود خُمر گفته میشود = قوس آور = مستی و انحنا آور
قمار کردن = خمار کردن = مستی کردن
=> دیدیم که قم میشود انحلا و حلال و قوس و با کُم / کَم همریشه میباشد و از یکدیگر آمدند
کمین نیز به قوس دارد کردن اشاره دارد
کمانچه و کمان نیز به قوس دار بودن اشاره دارند
قُم / خُم / کَم / کُم میتواند به گم پیوند داشته باشد چرا که در گنبد به بت یا خانه گم و خم و قوس دار اشاره شده است
کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک قم همگی نشان از کاهش و خمش دارد و در قمقمه یعنی ابزاری که خمش دارد و گرد مانند و قوس مانند است
... [مشاهده متن کامل]
در قم یعنی شهری که قوس و حلال فراوان دارد ( بجهت داشتن گنبد = قمبد ؛ یعنی شهری که حلال دارد )
قومش که نام گذشته قم بوده و قمیشی همگی به منحنی و قوس دار بودن اشاره دارند / قمیش = قم ایش = انعطاف در ایش ( خواستن ) = قانع
برخی قومیش یا قومس را کومس یا کیمس میدانند که باز هم کم یا خم اشاره به همان انحنا دارد یعنی شهر قوس دار / برخی نیز به اشتباه کومیش را کیمه شه خواندند یعنی شهر بزرگان و گفتند کی مه شه = کیمشه بوده یعنی شاه بزرگ یا شهر بزرگان اما باید گفت کیم ایشه بوده = کم ایشه بوده ( ایشه یعنی خواست و ارزو و همچنین به خاست و خاستگاه نیز آواز و بنام بوده => کیم ایشه = خاستگاه و شهر قوس دار ) در همه اینها به قوس اشاره شده است
خُم را در خُمار = کسی که کش و قوس و انحنا یافته میبینیم و همچنین به جایی که در آن شراب ساخته میشود خُمر گفته میشود = قوس آور = مستی و انحنا آور
قمار کردن = خمار کردن = مستی کردن
=> دیدیم که قم میشود انحلا و حلال و قوس و با کُم / کَم همریشه میباشد و از یکدیگر آمدند
کمین نیز به قوس دارد کردن اشاره دارد
کمانچه و کمان نیز به قوس دار بودن اشاره دارند
قُم / خُم / کَم / کُم میتواند به گم پیوند داشته باشد چرا که در گنبد به بت یا خانه گم و خم و قوس دار اشاره شده است
نام این شهر کُمه بوده است.
قُم ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) ( پارسی میانه: کُنب ) ( در زبان انگلیسی: Qom ) کلانشهری در ایران و مرکز استان قم و شهرستان قم است. این شهر در کنار رودخانهٔ قمرود و در دشت قم قرار دارد. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال۱۳۹۵، ۱٬۲۰۱٬۱۵۸ نفر بوده و هفتمین کلانشهر ایران است. بر مبنای آخرین داده های جغرافیایی طول شهر قم حدوداً ۲۶ کیلومتر است. بیشتر ساکنان قم شیعه دوازده امامی هستند و تعدادی از اقلیت های دینی زرتشتی و مسیحی در شهر ساکنند.
... [مشاهده متن کامل]
به شهر قم لقب های فراوانی نسبت داده می شود عناوینی چون: حرم اهل بیت، شهر علم، استراحتگاه مؤمنین، دارالموحدین و شهر کریمهٔ اهل بیت و عُشِ آل محمد ( آشیانه آل محمد ) یاد می کنند.
قم پایتخت فرهنگی جهان شیعه و پایتخت دوم ادبیات کودک و نوجوان ایران، قطب تولید معارف دینی در ایران، قطب تولید مطالب اسلامی، یکی از قطب های تولید مسائل دینی در ایران، یکی از قطب های انتشار کتاب پس از تهران و بزرگ ترین قطب انتشار کتاب های دینی در خاورمیانه نیز شناخته می شود. قم یکی از شهرهای مهاجرپذیر ایران است تعداد زیادی از اتباع افغانستانی و پاکستانی و عرب در قم مهاجر هستند.
سید علی خامنه ای، رهبر ایران این شهر را «مادر نظام جمهوری اسلامی» نامیده است. حسن روحانی، رئیس جمهور سابق ایران نیز قم را «یکی از مراکز نشر آثار و معارف اسلام و شیعه در جهان» خوانده است.
این شهر مدفن فاطمه معصومه دختر موسی بن جعفر، پیشوای هفتم شیعه و به طور سنتی محل اقامت بسیاری از روحانیون بلندپایهٔ شیعه بوده است اهمیت زیارتی این شهر در درجهٔ نخست مربوط به مرقد فاطمه معصومه بوده و سپس به دلیل وجود مزارهای متعدد علویان و نوادگان امامان و همین طور مسجد جمکران است. این شهر پس از مشهد دومین شهر زیارتی ایران است. جداشدن عتبات عالیات از ایران و پیوستن آن به امپراتوری عثمانی از یک سو و دور بودن مشهد از نواحی مرکزی ایران باعث شده که قم از دوره صفویه به بعد پذیرای زائران بیشتری باشد.






... [مشاهده متن کامل]
به شهر قم لقب های فراوانی نسبت داده می شود عناوینی چون: حرم اهل بیت، شهر علم، استراحتگاه مؤمنین، دارالموحدین و شهر کریمهٔ اهل بیت و عُشِ آل محمد ( آشیانه آل محمد ) یاد می کنند.
قم پایتخت فرهنگی جهان شیعه و پایتخت دوم ادبیات کودک و نوجوان ایران، قطب تولید معارف دینی در ایران، قطب تولید مطالب اسلامی، یکی از قطب های تولید مسائل دینی در ایران، یکی از قطب های انتشار کتاب پس از تهران و بزرگ ترین قطب انتشار کتاب های دینی در خاورمیانه نیز شناخته می شود. قم یکی از شهرهای مهاجرپذیر ایران است تعداد زیادی از اتباع افغانستانی و پاکستانی و عرب در قم مهاجر هستند.
سید علی خامنه ای، رهبر ایران این شهر را «مادر نظام جمهوری اسلامی» نامیده است. حسن روحانی، رئیس جمهور سابق ایران نیز قم را «یکی از مراکز نشر آثار و معارف اسلام و شیعه در جهان» خوانده است.
این شهر مدفن فاطمه معصومه دختر موسی بن جعفر، پیشوای هفتم شیعه و به طور سنتی محل اقامت بسیاری از روحانیون بلندپایهٔ شیعه بوده است اهمیت زیارتی این شهر در درجهٔ نخست مربوط به مرقد فاطمه معصومه بوده و سپس به دلیل وجود مزارهای متعدد علویان و نوادگان امامان و همین طور مسجد جمکران است. این شهر پس از مشهد دومین شهر زیارتی ایران است. جداشدن عتبات عالیات از ایران و پیوستن آن به امپراتوری عثمانی از یک سو و دور بودن مشهد از نواحی مرکزی ایران باعث شده که قم از دوره صفویه به بعد پذیرای زائران بیشتری باشد.






قم یا گم در زبان ترکی به معنی ماسه است. چون محل فعلی شهر قم در واقع کویر بوده و ماسه فراوان وجود داشته به ترکی میگویند قم. قم برون یا گمبرون نام قبلی بند عباس در واقع گم یعنی ماسه و برون ( در ترکی یعنی دماغه ) ، دماغه ماسه ای هست.
یا ایها المزمل. قم الیل قلیلا
قم: در اوستایی گهم ghom و به معنی ضلع و یا پهلوست؛ یعنی جایی که یک ضلع آن به کویر و ضلع دیگرش به کوهستان زاگرس و البرز است.
( قَم ) در کوردی به معنی � کجی یا قوس � هست
شیطان به خطاب قم براندند. . . . . پس تخت تو را به قم نشاندند
قم در مصرع اول، صیغه امر است یعنی پاشو، بایست. قم در مصرع دوم به معنای شهر قم است.
قم مطابق برخی نقل ها توصیف به شهر اهل بیت شده است:
... [مشاهده متن کامل]
تَارِیخُ قُمَّ: لِلْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ ع ذَلِکَ وَ لَمْ تَحْمِلْ بِمُوسَی أُمُّهُ
قم در مصرع اول، صیغه امر است یعنی پاشو، بایست. قم در مصرع دوم به معنای شهر قم است.
قم مطابق برخی نقل ها توصیف به شهر اهل بیت شده است:
... [مشاهده متن کامل]
تَارِیخُ قُمَّ: لِلْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ ع ذَلِکَ وَ لَمْ تَحْمِلْ بِمُوسَی أُمُّهُ
به معنای برخواستن؛؛؛؛اما چه برخواستنی إإإإ
فی نفسه هر برخواستنی به طبع در پایین ترین سطحش روح انگیز و امید بخش است
حال اینکه در ایه دوم سوره مدثر از جایی و در واقع ندایی به انسانی که لباس خود مشغولی به تن خود پوشانده ؛میگوید برخیزإإإإإ حال نه برخواستنی که در نطفه قطع شود بلکه برخواستنی همراه با انذار روح و افکار مداوم خویش؛ که به طبع به انذار بیرونی میگراید؛ پس این برخواستن سرشار از امید، آگاهی، نور و روشناییست هم برای خود و هم برای جامعه در هر زمان
... [مشاهده متن کامل]
فی نفسه هر برخواستنی به طبع در پایین ترین سطحش روح انگیز و امید بخش است
حال اینکه در ایه دوم سوره مدثر از جایی و در واقع ندایی به انسانی که لباس خود مشغولی به تن خود پوشانده ؛میگوید برخیزإإإإإ حال نه برخواستنی که در نطفه قطع شود بلکه برخواستنی همراه با انذار روح و افکار مداوم خویش؛ که به طبع به انذار بیرونی میگراید؛ پس این برخواستن سرشار از امید، آگاهی، نور و روشناییست هم برای خود و هم برای جامعه در هر زمان
... [مشاهده متن کامل]
، واژهء "قم" ( برخیز، بلند شو، ) قُم یا ملعون.
قطعا عربی است مانند؛ ، قیام، قائم . . . . . . اما باز هم احتمال دادند از کومه گرفته شده باشد، "کومه" به معنی جمع شدن، اجتماع، مجتمع شدن. . . . . . واژه کومه، به معنی اجتماع واژه ای مشترک بین زبان فارسی، تُرکی و کُردی است. در کتاب تاریخ قم ( قرن چهارم ازحسن بن� محمد بن حسن قمی ) آمده: واژه کومه به "کم" و " قم"� تبدیل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
حال اینکه اجتماع آبهای اطراف بوده یا اجتماع کومه های ( اتاقک ها ) � چندان محرز نیست کُمکمه" قمقمه"
ه
دوستی نوشته بود"قم" در ترکی به معنی "شن" و مکان کویری نیز درسته است.
رضا ضَحاکی راحت
قطعا عربی است مانند؛ ، قیام، قائم . . . . . . اما باز هم احتمال دادند از کومه گرفته شده باشد، "کومه" به معنی جمع شدن، اجتماع، مجتمع شدن. . . . . . واژه کومه، به معنی اجتماع واژه ای مشترک بین زبان فارسی، تُرکی و کُردی است. در کتاب تاریخ قم ( قرن چهارم ازحسن بن� محمد بن حسن قمی ) آمده: واژه کومه به "کم" و " قم"� تبدیل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
حال اینکه اجتماع آبهای اطراف بوده یا اجتماع کومه های ( اتاقک ها ) � چندان محرز نیست کُمکمه" قمقمه"
ه
دوستی نوشته بود"قم" در ترکی به معنی "شن" و مکان کویری نیز درسته است.
رضا ضَحاکی راحت
قِم در گویش شیرازی به معنی قیف است . این کلمه از قَمع عربی گرفته شده به معنی قیف
از لحاظ جمعیت شهر قم در ایران هفتم ( 7 ) می باشد
معنی شهر قم اینا نیست، واقعا تعجب میکنم، قوم کلمه ای ترکی به معنی کویر و بیابان هست و بخاطر اینکه محیط کویری از قم شروع میشه بهش قوم میگفتند، هنوز هم ما ترکها قوم میگیم نه قوم، ولی در فارسی قم تلفظ میشه. ممنونم
برخواستن
به پا خیز، بلند شو، قیام کن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)