بشر
حافی ابو نصر ( و. مترسام ۱۵٠ ه. ق ./ ۷۶۷ . - ف. ۲۲۷ ه. ق . / ۸۴۲ م . ) صوفی معروف که در بغداد میزیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد گویند وی در آغاز کار به لهو و لعب مشغول بو و بر اثر تذکر موسی بن جعفر ( ع ) متنبه شد و توبه کرد . بشر پای برهنه راه می رفت و بدین جهت به حافی مشهور شد . حدیث بسیار می دانست و لیکن روایت نکرده .
انسان، مردم، آدمی
( اسم ) نکو رویی گشاده رویی تازه رویی.
طلاقت وجه و بشاشت آن ٠ ملاقات کردن کسی را بگشاده رویی ٠ برخورد نیکو و گشاده رویی ٠ تازه رویی ٠ از جبین سلطان آثار بشر و انطلاق و مکارم اخلاق معاینه دیدند ٠ یا شاد شدن ٠
[beaker] [شیمی] ظرف استوانه ای بلند و دهان گشاد لبه دار با دیوارۀ نازک
[ گویش مازنی ] /basher/ دستور به کار خرمن کوبی و جدا کردن دانه های برنج، گندم و جو از خوشه ها و ساقه ها خرمن کوبی کن & دستور به کار خرمن کوبی و جدا کردن دانه های برنج، گندم و جو از خوشه ها و ساقه ها – خرمن کوبی کن
دهی از دهستان مازول بخش حوم. شهرستان نیشابور ٠ آب از قنات ٠ محصول : غلات ٠
نام عاشق هنده ٠ وی عاشق هنده بود و جان خود را بر سر عشقش گذاشت ٠
عبدان ازو یاد کرده و گفته است در بئر معونه شهید شد ٠
نام ولییی که برهنه پا میگشت ٠ یکی از اولیا که برهنه پا میگشت ٠ بشر فن حرث بن عبدالرحمن باین نبت مشهور میباشد ٠ بشر ابن حارث بن عبدالرحمن بن عطائ بن هلال معروف به حافی ساکن بغداد بود بسال ۱۵٠ ق متولد شد و بسال ۲۲۶ ق درگذشت ٠
امیر شرط از جانب یزید وی بدست پنج مرد از خوارج در شب کشته شد ٠
( صفت ) کسی که نوع بشر را مطلقا دوست داشته باشد دوستار مردم
انسان دوست .
...