97 1540 100 1 باور/bAvar/مترادف باور: اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده، باورداشت، برداشت، پذیرش، قبول، زعم، گمان معنی اسم باور اسم: باورنوع: دخترانهریشه اسم: فارسیمعنی: (تلفظ: bāvar) مجموعه ی اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی ذهنی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شود، قبول سخن، یقین، اعتقاد، عقیده، تصدیق سخن، قبول - مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می شوداسم های مشابه مانند باوشین، باوند و باوین را هم بخوانید. معنی باور در لغت نامه دهخدا باور. [ وَ ] (اِ) قبول. تصدیق سخن. (برهان قاطع). گمان میکنم از حرف «بَ» و «آور» بمعنی یقین مرکب است. (یادداشت مؤلف ). مخفف بآور است. (فرهنگ رشیدی ). قبول داشتن. (غیاث اللغات ). و کسانی که به ضم «واو» خوانند خطاست. (آنندراج ). اصل این کلمه از ریشه ٔ ور بمعنی برگزیدن و برتری دادن و گرویدن است. (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 62). و بازشناختن و اعتقاد داشتن نیز معنی میدهد و کلمه ٔ واور پهلوی و باور پارسی از ریشه ٔ «ور» پهلوی اشتقاق یافته است. (از مزدیسنا و ادب پارسی دکتر معین ص 442). استوار. راست. یقین. (برهان قاطع).- باور بودن ؛ پذیرفته بودن. مورد قبول بودن. مورد اعتقاد بودن. استوار و یقین آمدن : نگه کن که تا چون بود باورم چو کردارهای تو یاد آورم.فردوسی.نشانی که بد داده مادر مرابدیدم نبد دیده باور مرا.فردوسی.اقوال مرا گر نبود باورت ، این قول اندر کتب من یک یک بشمر و بنگر.ناصرخسرو.پیکان تیر غمزه ٔ تو بر دل من است گر نیست باورت ز من اکنون بیار دست.کمال اسماعیل.اقبال را بقا نبود دل بر او مبندعمری که در غرور گذاری هبا بودور نیست باورت زمن این نکته ٔ شریف اقبال را چو قلب کنی لابقا بود.دهلوی.- باور داشتن ؛ استوار داشتن. (برهان قاطع). اعتماد کردن به حرف کسی. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161). راست داشتن بر گفتار کسی. (فرهنگ اسدی ). اعتبار کردن. (غیاث اللغات ). و رجوع به باور داشتن در جای خود شود.- || اعتقاد. ایمان. (یادداشت مؤلف ) : نیست در فن خودم چون خور شاهان همت بازپرس از سخنم گر تو نداری باور.خلاق المعانی (از شعوری ).- بدباور ؛ که دشوار و سخت باور کند. که به آسانی باور نکند. دیرباور.- خوش باور ؛ که زود باور کند. که زود بپذیرد.- دیرباور ؛ که دیر باور کند. که شک آرد. که آسان نپذیرد. که آسان قبول نکند.- زودباور ؛ که زود باور کند. زودپذیرنده. آسان قبول کننده. بتازی «وابصة سمع» گویند؛ یعنی زودباور.- ناب ... باور شدن را بخوانید. معنی باور به فارسی باوریقین، اعتقاد، عقیده، باورداشتن: باورکردن، سخن کسی را از راست و درست پنداشتن( اسم ) ۱ - قبول سخن پذیرش قول کسی . ۲ - یقین اعتقاد .شتابکار معجل باور آمدنقبول کردن پذیرفتن باور افتادنمورد قبول قرار گرفتن باور بن جودرزآنکه شهر ابیورد را به خراسان بنا کرد باور چیگریآشپزی طباخی باور دارندهکه باور دارد باور داشتقبول قبول داشتن باور داشتن( مصدر ) باور کردن باور داننام دهی از شهرستان لار است باور نادرست غذایی[food fallacy] [تغذیه] تصورات نادرست از غذاها و خواص آنها باور کردن( مصدر ) سخن کسی را راست دانستن باطنا تصدیق قول کسی کردن . باور کردنیپذیرفتنی افول باور[declinist] [علوم سیاسی و روابط بین الملل] فرد معتقد به افول باوری امام باوردهی است از بخش قلعه زرس شهرستان اهواز. دیر باوربد باور . مقابل خوش باور زود باور . زن باور[womanist] [مطالعات زنان] ویژگی کسی که برای ... معنی باور در فرهنگ معین باور (وَ) [ په . ] ( اِ.) ۱ - پذیرفتن سخن . ۲ - یقین ، اعتقاد. معنی باور در فرهنگ فارسی عمید باور۱. یقین، اعتقاد.۲. عقیده.* باور داشتن: (مصدر متعدی)۱. باور کردن.۲. سخن کسی را راست و درست پنداشتن. خوش باورویژگی کسی که خبر یا سخنی را زود باور می کند، ساده دل، ساده لوح، زودباور. هم باورهم عقیده. باور در دانشنامه ویکی پدیا باورباور یا اعتقاد، وضعیتی در ذهن است که با وجود آن، فرد فکر می کند که چیزی درست است، بدون توجه به ابنکه آیا شواهد تجربی ای وجود دارد یا نه، که با قطعیتی که بر حقایق مسلم دیگری مبتنی باشد، ثابت کند که آن چیز درست است. یکی دیگر از راه های تعریف باور، آن را به مثابه بازنمایی ذهنی (en) از یک نگرش مثبت جهت گیری دار به سمت محتمل دانستن حقیقی بودن چیزی تعریف می کند. در زمینه اندیشه یونان باستان، دو مفهوم با مفهوم باور مرتبط شناخته شده است: پیستیس (به انگلیسی: pistis) و دوکسا (به انگلیسی: doxa). به زبان ساده، پیستیس به «اعتماد» و «اطمینان» اشاره می کند، در حالی که دوکسا به «نظر» و «پذیرش» اشاره دارد. کلمهٔ انگلیسی «ارتدکس» از دوکسا حاصل شده است. جاناتان لستر (به انگلیسی: Jonathan Leicester) می گوید هدف باور، هدایت عمل است و نه نشان دادن حقیقت.حیث التفاتیگرایش های گزاره ایعقیدهدر معرفت شناسی، فیلسوفان از واژهٔ «باور» برای اشاره به نگرش های شخصی مرتبط با ایده ها و مفاهیم درست یا غلط استفاده می کنند. با این حال، «باور» نیاز به درون نگری و احتیاط فعال ندارد. به عنوان مثال، ما هرگز به این فکر نمی کنیم که آیا خورشید برخواهد آمد یا خیر. به جای آن، به سادگی فرض کنیم که خورشید طلوع خواهد کرد. از آنجا که «باور» یک جنبه مهم زندگی دنیوی است، بنا به نظر اِریک شویتزگِبِل (به انگلیسی: Eric Schwitzgebel) در دائرةالمعارف فلسفه استنفورد، یک سواب مربوط این است که: «چگونه یک موجود فیزیکی خالص می تواند باورهایی داشته باشد؟»در فلسفه ذهن مدرن، کلمه اعتقاد برای حالتی اطلاق می گردد که ما چیزی را راست و درست می دانیم. در این معنی، اعتقاد به چیزی نیازمند تأمل در مورد آن چیز نیست: یک فرد بالغ و معمولی از میان تعداد زیادی از اعتقاداتش تنها به چند از آن ها می تواند حضور ذهن داشته باشد. در بیان ساده، بسیاری از چیزهایی که ما بدان ها اعتقاد داریم اموری کاملاً روزمره اند: ما سر داریم، الان قرن بیست ویکم است و استکان چایی روی میز است؛ بنابراین شکل گیری یک عقیده از مهمترین و اساسی ترین خصوصیات ذهن است و مفهوم اعتقاد نقش بسیار مهمی را در فلسفه ذهن و معرفت شناسی دارد. به عنوان مثال «مسئله ذهن-بدن»، که از بنیادی ترین مسائل فلسفه ذهن است، تا حدی به ... فهرست باورباور (آلبوم) را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] باور در جدول کلمات باوریقین , اعتقاد, عقیده باور به خدای یگانه | ایزدی که همه چیز و همه پدیده ها را آفریده یا دربر می گیردخرداد باور قلبییقین باور و یقینایمان باور کردناعتقاد دروغ باور نکردنیشاخدار دنباله معنی باور در جدول معنی باور به انگلیسی faith (اسم)پیمان ، اعتماد ، دین ، اعتقاد ، باور ، عقیده ، ایمان ، کیش ، مذهبbelief (اسم)اعتماد ، گمان ، اعتقاد ، باور ، عقیده ، ایمانcredence (اسم)اعتماد ، اعتقاد ، باور معنی کلمه باور به عربی باوراعتقاد باور نکردنیلا يصدق , مدهش , معيب باور کردناعتقد باور کردنیمحتمل , مقبول , من المحتمل , موثوق به ادم ساده لوح و زود باورنورس خوش باورسريع التصديق دیر باورمرتاب باور را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران amin Belives مریم من اسم دختر دومم رو باور گذاشتم.حس متفاوتی که من به اون داشتم و دارم.نگاه های پر از معنی در عمق چشمهاش هست.و معتقد باور ها و معنویات زندگی من از وجود اونه. علی باقری باور (Belife) : [اصطلاح جامعه شناسی] پذیرفتن اندیشه و عمل فرد یا گروهی توسط افراد یا گروههای دیگر به صورت الگوهایی قابل استناد .باور(belife) با عقیده یا نظر(opinion) متفاوت است .منبع https://rasekhoon.net علی باقری باوِر:[اصطلاح صید ]به لنگر لنج اطلاق می شود. Farhood convictionعقیده قوی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها علی عسکرپور > Process Farhood > irresistibly سهیلا مهرزاد ثمرین > set the scene Farhood > gaze Farhood > announcement مهدی نصر > ego strength Dark Light > constrained Roya > Complain نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعپارسا حیدری A.C.Esamir_8203حمیدرضا دادگر_فریمانDark Light Farhoodرهگذر فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تحسین آمیز binoculars قوی رایی یاماچ ناپذیر رزمندگان خودآموز تسخیر ناپذیر