باد
[ په . ] ( اِ.) ۱ - وزشی که در اثر جابجا شدن هوای گرم و سرد بوجود می آید. ۲ - یکی از چهار عنصر (آب ، باد، خاک و آتش ) نزد قدما. ۳ - غرور، خودبینی . ۴ - هدر، بیهوده . ۵ - ورم ، پف کردگی . ۶ - هیچ ، پوچ . ۷ - آه و ناله . ، ~به آستین کسی کردن کنایه از: کس
[ په . ] (پس .)در ترکیب با کلمة دیگر معنای دارندگی می دهد، آذرباد، گلباد.
(بِ لِ) (اِمر.) آبلة هلاک کننده .
(وَ) (اِمر.) ۱ - گیاهی است خاردار و سفید رنگ با ساقة راست و برگ های بزرگ پوشیده از تار و گل های سفید، سرخ یا بنفش . ۲ - نوایی است از موسیقی .
(وَ دَ) (مص ل .) ورم کردن .
(وَ دِ) (اِمر.) چیزی که بدون رنج به دست آمده باشد.
(بِ. دَ) (ص مر.) ۱ - محروم ، بدبخت . ۲ - آدم بیهوده کار.
(دَ) (مص ل .) هیچ بودن ، پوچ بودن .
(اِمر.) بادخانه ، بادگیر، گذرگاه باد.
(دَ) (مص م .) ۱ - از دست دادن ، از دست رفتن . ۲ - در معرض باد گذاشتن .
(زِ) (ق .) هر روزه .
(سَ دَ)(مص ل .)کار بیهوده کردن .
(دِ شُ طِ) (اِمر.) باد مساعد برای کشتیرانی .
(دِ شُ) (اِمر.) باد صبا، صبا. ...