آل،
خانواده، عائله، خاندان، تیره، اهل،
عشیره، پیروان، وابستگان به یک معنی هستند.
این کلمه ظاهراً در بیشتر این معانی، از
عصر جاهلی معروف بوده است.
قریشیان، از آنجا که حفاظت خانه
کعبه و متعلقات آن را به عهده داشته اند، خویشتن را «آل الله» می خواندند و عربان، در مقام دادخواهی، می گفتند: «یالَ الله»، یعنی ای قریشیان.
بهاءالدین ابوالحسن
اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص۶۲.
اما ریشه کلمه چندان روشن نیست و شکل مشابهی از آن را در زبان های سامی نیافتیم. اگر مفهوم «انتساب به یک شخص یا محل»، «جمعیت و قدرت» را در نظر بگیریم، آنگاه کلمه، با لفظ «اوّل» (اوگاریتیک «wl: نخست، آرامی، awwal، awla: آغاز، گذشته، مندایی t+» wl: بازگشتن) هم
خانواده می گردد و سپس به مفهوم قدرت (اوگاریتیک ul؛ کنعانی yal: قدرت) منتهی می شود. از سوی دیگر ریشه یائی کلمه را می توان اصل دانست: آرامی و سریانی iyālā: کمک، کنعانی «eyāl: قدرت، کمک، آکادی ayyalu: هم پیمان. علاوه براین، توجیهِ لغت شناسان
مسلمان که آن را
مشتق از «اهل» دانسته اند نیز بی اساس نیست (هرچند که استناد ایشان به
مصغر کلمه را نمی توان معتبر شمرد)، زیرا لفظ ahl (عبری کنعانی «ahel، آرامی» ahlā، نبطی، «hlt») در اوگاریتیک به معنی چادر، و در آکادی به صورت āl (به معنی شهر) آمده است. سپس می بینم که
شاعر جاهلی ابوذؤیب ان را به معنی چوب های خیمه به کار برده است.
لسان العرب، ذیل «اول».
شاید تطور کلمه از جزئی به کلی بوده است: خانواده (ساکن یک چادر)، خاندان، خاندان بزرگ و عشیره، قبیله، پیروان (سیاسی یا دینی). در قرآن کریم آن را هم به معنای پیروان دینی ـ سیاسی ـ جغرافیایی (آل فرعون، آل
لوط و غیره. قس: سخن
ابن عبّاس: ـآلَ الله، اهل القرآن»)،
بهاءالدین ابوالحسن اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۶۲.
...