از پیش اگاهی دادن یا حدی زدناز پیش اماده شدهاز پیش بردناز پیش تصور کردناز پیش حاکی بودن ازاز پیش حفظ کردناز پیش خبر دادناز پیش خود ساختناز پیش دانستناز پیش سفارش دادناز پیش فرستاده شدهاز پیش فرض کردناز پیش قضاوت کردناز پیش مسلح کردناز پیش مشعر بودن براز پیش مقدر یا محکوم کردناز پیش مقرر کردناز پیش نشان دادناز پیش نشاندناز پیشرفت بازداشتناز تابعیت در اوردناز ترس دولا شدناز تصرف خارج کردناز تصرف محروم کردناز تمت تبرئه شدناز تملک در اوردناز تنگنا در اوردناز تنگنا یا جای باریکی گذشتناز تنور درامدهاز تو کارکردهاز تویاز جا برداشتناز جا پراندناز جا پریدناز جا جستناز جا در بردناز جا در رفتگیاز جا در رفتناز جا در رفتهاز جا کندناز جان گذشتهاز جانب ساحلاز جانوران همتیره تخم کشیدناز جای خود برون کردناز جای خود بیرون کردناز جای خود تکان دادناز جسم جدا کردناز جلواز جلو کسی درامدناز جمله