از جا برداشتن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> از جا برداشتن
جایی را پر کردن
مثال:
چه خبره؟ دادوقال شماها همه ی محله رو از جا برداشته.
توضیح:
این اصط. معمولا برای سروصدا / هیاهو و مانند آنها به کار می رود

مترادف ها

remove (فعل)
دور کردن، بردن، برطرف کردن، حمل کردن، رفع کردن، زدودن، برداشتن، عزل کردن، بلند کردن، برچیدن، برداشت کردن، از جا برداشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس