معامله کردنمعاندمعاهدهمعاهده و مقاطعهءمعاهده ورسایمعاوضهمعاوضه کردنمعاونمعاونت کردنمعاینهمعاینه عمومیمعاینه کردنمعبدمعبرمعبودمعتادمعتاد بنوشیدن الکلمعتاد ساختنمعتاد شدنمعتاد کردنمعتاد کنندهمعتبرمعتبر ساختنمعتبر شناختنمعتدلمعتدل کردنمعترض شد بهمعتقدمعتقد بخدامعتقد به فلسفه طبیعیمعتقد بوجود سه اقنوم در خدای واحدمعتقد بودنمعتقداتمعتقدات واداب ورسوم قدیمی واجدادیمعتمدمعجزهمعدلمعدنمعدن حفر کردنمعدن سنگمعدن کاریمعدن کاوی کردنمعدنیمعدهمعدودمعدوممعدیمعذب کردنمعذرت خواستنمعذور داشتن