معتاد کردن


مترادف معتاد کردن: خودادن، انس دادن، عادت دادن، آمخته کردن، افیونی کردن، تریاکی کردن

معنی انگلیسی:
addict

مترادف ها

habituate (فعل)
مانوس شدن، خو دادن، عادت دادن، عادی کردن، معتاد کردن

inure (فعل)
عادت دادن، موجب شدن، معتاد کردن، اموخته کردن

customize (فعل)
معتاد کردن

فارسی به عربی

عادة

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد: لطفا هم خانواده ( مشتقات ) کلمات را نیز بنویسید. خیلی متشکرم

بپرس