فریاد دلخراش زدنفریاد زدنفریاد کردنفریاد کمک خواهى بلند کردفریادوهلهله افرینفریبفریب امیزفریب خوردگیفریب خوردنفریب دادفریب دادنفریب دهانفریبافریبا نمودنفریبندگیفریبندهفریبکارفریبکاریفریفتگیفریفتنفریورفریوریفزونیفسادفساد امیزفساد تدریجیفساد عضو بر اثر نرسیدن خونفسخفسخ کردفسخ کردنفسیلفسیل شدنفشارفشار اوردنفشار با نوک انگشتفشار خونفشار دادنفشار موتورفشاراورفشاراوردن برفشارسنجفشاندنفشردگیفشردنفشردن زور دادنفشردهفشرده ساختن دیدارهافشرده ومختصرفشرده کردنفشفشه