از میان نرفتنیاز میدان دررفتناز نزدیکاز نژاد اسلا واز نژاد انگلوساکسوناز نژاد رومیاز نظر افتادگیاز نظر پنهان کردناز نظر پوشاندناز نظر روانیاز نظر گذراندناز نفس افتادناز نفس انداختناز نواز نوعاز نوک پستان خوردناز هر جا گزینندهاز هرگونه اظهار نظری درباره…خودداری کرداز هم باشیدگیاز هم پاشیدناز هم جدا کردناز هم دور شدناز همان قراراز همه جهتاز هوا گرفتناز وسطاز وضعیت بهره بردارى کرداز وقتی کهاز کار افتادگیاز کار افتادناز کار افتادهاز کار انداختناز کار بازداشتناز کار خود استعفا داداز کار خود کنارهگیرى کرداز کار در امدهاز کار کنارهگیرى کردناز کارخانهاى بهره بردارى کرداز کتاب استخراج کردناز کجااز کشتی در اوردناز کشور تبعید کرداز کشور خود راندناز کناراز کنار چیزی رد شدناز کوره در رفتهاز یاد بردنازادازاد از قیود فکریازاد سازى