undertake

/ˈəndərˌtek//ˌʌndəˈteɪk/

معنی: عهده دار شدن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، قول دادن، متعهد شدن، تعهد کردن، متقبل شدن
معانی دیگر: به عهده گرفتن، (به) گردن گرفتن، پذیرفتن، قبول کردن، تضمین کردن، پیمان بستن، قول و قرار گذاشتن، تیمار کردن، توجه کردن، پرستاری کردن، (قدیمی) مرده شویی (کفن و دفن) کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: undertaking, undertaken, undertook
(1) تعریف: to take on (a task, project, challenge or the like); decide or start to do.
مترادف: embark on, enter upon, set about, start
مشابه: approach, assume, attempt, begin, commence, essay, tackle, try

- This is the second large project she's undertaken this year.
[ترجمه iahmadrezam] این دومین پروژه بزرگیه که او امسال عهده دارش میشه.
|
[ترجمه گوگل] این دومین پروژه بزرگی است که او در سال جاری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] این دومین پروژه بزرگ است که او در سال جاری انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't want to undertake such an important task if I can't give it my full attention.
[ترجمه sara] من نمیخواهم چنین وظیفه مهمی رابه عهده بگیرم وقتی نمیتوانم تمام توجهم رابه آن دهم.
|
[ترجمه مصطفی امیرجانی] یک همچنین وظیفه ی مهمی ر ا اگر نتوانم تمام حواسم را به آن معطوف کنم نمی خواهم عهده دار شوم.
|
[ترجمه گوگل] اگر نتوانم تمام توجه خود را به آن معطوف کنم، نمی‌خواهم چنین کار مهمی را انجام دهم
[ترجمه ترگمان] اگر نمی توانم توجه کامل خود را به او جلب کنم، نمی خواهم چنین کاری را انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to promise or obligate oneself to do (something).
مترادف: commit to, shoulder
مشابه: covenant, essay, guarantee, promise, vow

- The carpenter undertook to finish the work within two weeks.
[ترجمه گوگل] نجار متعهد شد که کار را ظرف دو هفته تمام کند
[ترجمه ترگمان] نجار تعهد کرد که کار را ظرف دو هفته تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to undertake a patient
از بیمار پرستاری کردن

2. to undertake a task
کاری را به عهده گرفتن

3. Students are required to undertake simple experiments.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان ملزم به انجام آزمایشات ساده هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان ملزم به انجام آزمایش ها ساده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I want you to undertake all the responsibility.
[ترجمه گوگل]من از شما می خواهم که تمام مسئولیت را به عهده بگیرید
[ترجمه ترگمان]من از تو می خواهم که تمام مسئولیت را به عهده بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do not undertake strenuous exercise for a few hours after a meal to allow food to digest.
[ترجمه گوگل]برای هضم غذا تا چند ساعت بعد از غذا ورزش های شدید انجام ندهید
[ترجمه ترگمان]برای چند ساعت پس از غذا ورزش شدید انجام ندهید تا غذا هضم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We could undertake the work for the time being.
[ترجمه گوگل]فعلاً می‌توانیم کار را به عهده بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم کار را برای مدتی انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The directors of the company refused to undertake such a risky venture.
[ترجمه گوگل]مدیران شرکت از انجام چنین سرمایه گذاری پرخطر خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]مدیران این شرکت از پذیرفتن چنین سرمایه گذاری پرمخاطره خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We want all our members to undertake this trip responsibly, with their eyes open.
[ترجمه گوگل]ما از همه اعضایمان می خواهیم که مسئولانه و با چشمان باز این سفر را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم همه اعضای مان این سفر را مسئولانه با چشمان باز انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bill requires owners to undertake remedial work on dilapidated buildings.
[ترجمه گوگل]این لایحه مالکان را ملزم به انجام کارهای اصلاحی در ساختمان های فرسوده می کند
[ترجمه ترگمان]این لایحه به مالکان برای انجام کاره ای درمانی بر روی ساختمان های ویران شده نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are willing to undertake a new enterprise.
[ترجمه گوگل]آنها مایل به انجام یک شرکت جدید هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها مایلند که یک شرکت جدید را به عهده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I repeat that we cannot undertake the task.
[ترجمه گوگل]باز هم می گویم که ما نمی توانیم این وظیفه را بر عهده بگیریم
[ترجمه ترگمان]تکرار می کنم که نمی توانیم این کار را به عهده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The company has announced that it will undertake a full investigation into the accident.
[ترجمه گوگل]این شرکت اعلام کرده است که بررسی کامل این حادثه را انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]شرکت اعلام کرده است که انجام تحقیقات کامل در این حادثه را به عهده خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many undertake further studies after passing their A levels.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها پس از گذراندن سطح A، مطالعات بیشتری را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها پس از عبور از یک سطح، مطالعات بیشتری را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their brief is to undertake outreach work aimed at young African Caribbeans on the estate.
[ترجمه گوگل]خلاصه آنها این است که کار ترویجی را با هدف جوانان آفریقایی کارائیب در املاک انجام دهند
[ترجمه ترگمان]خلاصه آن ها این است که کار توسعه ای با هدف at جوان آفریقایی در این ملک انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll leave you to undertake an important mission.
[ترجمه گوگل]من شما را برای انجام یک ماموریت مهم ترک می کنم
[ترجمه ترگمان]من شما را تنها می گذارم که یک ماموریت مهم را به عهده بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عهده دار شدن (فعل)
answer, respond, undertake, guarantee, be responsible

بعهده گرفتن (فعل)
tackle, assume, undertake

تقبل کردن (فعل)
assume, undertake, subscribe

قول دادن (فعل)
promise, engage, undertake

متعهد شدن (فعل)
promise, gage, plight, undertake, pledge, oblige, engage oneself

تعهد کردن (فعل)
undertake, guarantee, underwrite

متقبل شدن (فعل)
undertake

تخصصی

[حقوق] تعهد کردن، عهده دار شدن، قبول کردن، قول دادن، اقدام کردن (به عمل مخاطره آمیز)

انگلیسی به انگلیسی

• take on, receive responsibility for a task; guarantee, pledge
when you undertake a task or job, you start doing it and accept responsibility for it; a formal word.
if you undertake to do something, you promise that you will do it; a formal word.
see also undertaking, undertook.

پیشنهاد کاربران

It was an incredibly risky journey to undertake
متعهد شدن ، تقبل کردن
کمبریج ۱۰
tackle, try, attempt
Take over, promise
به عهده گرفتن، متعهد شدن، قول دادن
. A particular task is to take on the responsibility of doing something
به عهده گرفتن - - شروع به انجام کردن
گردن گرفتن
1 - انجام دادن do
2 - قول دادن promise
3 - ( در خصوص رانندگی ) سبقت گرفتن
https://dictionary. cambridge. org/us/dictionary/english/undertake
بر عهده گرفتن
Migratory birds undertake long flights every year.
پرندگان مهاجر سالانه مسافت زیادی را طی می کنند.
در مورد ترجمه بند اول پیشنهاد آقای Farhood به نظرم معنی زیر درست تر باشد:
بسیاری پس از کالج به ادامه تحصیل می پردازند
اقدام
undertake a task:
Dr Johnson undertook the task of writing a comprehensive English dictionary.
دکتر جانسون وظیفه نوشتن یک فرهنگ لغت جامع انگلیسی را بر عهده گرفت.
تعهد کردن
اخذ کردن ( واحد درسی )
قصد داشتن برای انجام دادن
✔️انجام دادن - اقدام کردن/نمودن
1 ) Many undertake further studies after college
پس از دانشکده مطالعات خیلی بیشتری انجام میشه
2 ) Prior to undertaking any actions on parts that may be hot ( disks, pads, coolers, etc. ) make sure the temperature is at acceptable level
...
[مشاهده متن کامل]

⭐⭐⭐
✔️ عهده دار شدن - به عهده گرفتن

به حسای آورده شدن ، کنار هم دیده شدن
متعهد شدن
1. انجام دادن، عهده دار شدن
2. قول دادن
به عهده گرفتن
زیر بار تعهد رفتن
انجام دادن، شروع به انجام کاری کردن
به کار بردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس